سه شنبه 17 مرداد 1391-10:39

فصلی تازه

در استقبال از اظهارات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان/کسانی که ادعای پیروی از ولایت و رهبری را دارند،کلاه شان را قاضی کنند که پرونده سازی علیه جوانان مردم و سم پاشی و تخریب چهره های دوستدار نظام به اسم نظام دوستی،کجایش در راستای اندیشه های ناب مقام معظم رهبری ست؟همین جمله"هيچ نظر كارشناسي كه مخالف با نظر رهبري باشد به معناي مخالفت با ولايت نيست" می تواند مانیفست و سرفصل تازه ای برای این افراد داغ تر از آش باشد.


مازندنومه،سردبیر:نقل است که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار،همه ساله یک روز از فصل بهار در سرخه حصار برنامه آشپزان با حضور شاه و خاندان سلطنت و اعیان و اشراف کشور با تشریفات خاصی برگزار می شد.

در این مراسم آش شله قلمکار پخته می شد و هر کس کاری می کرد،یکی سبزی پاک می کرد،دیگری خس و خاشاک نخود را می گرفت و آن یکی هم بادنجان پوست می کرد و...خلاصه تمام بزرگان کشور از زن و مرد به کاری اشتغال داشتند تا در پیشگاه سلطان به نحوی خادم و خدمت گذار جلوه کنند!

آش شله قلمکار که آماده می شد،آن را در قدح های چینی بزرگ و کوچکی می ریختند و به فراخور مقام و منزلت،بین وزرا و امرا و رجال و همسران شاه تقسیم می کردند.

در پایان هر یک از مدعوین موظف بود قدح چینی را پس از خوردن آش پر از سکه و طلا و به قبله عالم تقدیم کند.

در این مراسم کاسه هرکس بزرگ تر بود،پول بیشتری هدیه می کرد و این گونه به افتخاری ملوکانه دست می یافت و ارادت ورزی خود را بیشتر نشان می داد! البته این جماعت بعدا" چند برابر این پول ها را از زیردستان و رعایای خود وصول می کردند!

اصطلاح "کاسه گرم تر از آش"هم در همین ماجرا ریشه دارد؛یعنی کسانی که در انجام کاری بیشتر از ذی صلاح و مسئول دخالت و پافشاری می کنند.

***

در مثل مناقشه نیست،این ماجرای تاریخی را بیان کردم تا به افرادی در جامعه خودمان اشاره کنم که کاتولیک تر از پاپ و کاسه داغ تر از آش هستند،آنانی که خود را فراتر از مر قانون و صاحب نظام و حزب اللهی تر از مقام معظم رهبری می دانند!

کم نیستند این جماعت،به ذره بین و تحقیق هم نیاز نیست.حتما" در محل کار و زندگی و در برخوردهای روزمره با این گونه افراد متظاهر و تندرو مواجه شده ایم،آنانی که که گاه سرنا را از سرگشادش می زنند و برای نظام،دایه مهربان تر از مادر شده اند!

کسانی که با تمامت خواهی و جزم طلبی و انحصار جویی به پرونده سازی علیه جوانان و دانشجویان و فعالان عرصه های اجتماعی و فرهنگی مشغولند و برای بچه های همین مردم ارزشی و جنگ دیده و اسلام دوست هر روز مشکلی می تراشند.

***

چند ماه پیش بود که از قول یکی از کاربدستان جایی نقل کردند که طرف شمشیر به دست گرفته و دنبال توست تا سر از بدن ات جدا کند! می گفتند تهدید و توهین و فشار که فلانی(نگارنده) ضدانقلاب است و باید از نون خوردن بیفتد و بفرستیمش فلان جا!

برایم جالب بود این آقا که تا حال ندیده بودم و او نیز مرا نمی شناخت،چرا وقت خود را می گیرد و تلاش می کند تا تضییقاتی برای برای یک آدم معمولی جامعه ایجاد کند و اصلا" مگر من و ما چه می کنیم؟ نه این که هر چه می نویسیم و می پراکنیم در چارچوب است و خط به خط مطالب مان در دسترس است و چیزی برای پنهان کردن نداریم و تازه کلی نظارت و رصد هم می شویم؟

و مگر غیر از این است که به رسمی ترین جلسات استانی،حتی با حضور مقامات کشوری دعوت می شویم،با بزرگان و مسئولان استان ارتباط نزدیک داریم،فرزند همین آب و خاکیم و همه کارمان از سر دلسوزی و عشق به نظام است و تربیت شده خانواده هایی هستیم که هنوز نماز و روزه قضا ندارند؟!

اصلا" مگر مملکت،سازمان و نهادهای مسئول نظارتی ندارد که بعضی ها تحت القائات برخی نادانان رسانه ای و محافل خاص،کاسه داغ تر از آش می شوند و می خواهند در هر کاری دخالت و اعمال زور و فشار کنند!؟

پیغام رساندم که برادر جوش نزن،نیم ساعت همدیگر را ببینیم،شاید نظرت عوض شد،ندیده و نشناخته اعراض و ابرام چرا؟ این رویه نه به صلاح است نه راه اصلاح.

سکوت البته بهترین روش بود و زمان گذشت تا دیروز که نشست صمیمی مقام معظم رهبری با دانشجویان برگزار شد.نمی دانم گزارش نشست را خوانده اید و دیده اید یا نه؟

برخی اظهارنظرهای جلسه شاید از خطوط قرمز ساختگی امثال آن برادر پرخروش نیز گذشته بود،آن هم در محضر رهبر معظم انقلاب که همین جماعت تندرو و داغ،مدعی هستند پیرو واقعی اویند.به این پاراگراف ها توجه کنید:

-چرا باید مجموع دستمزد سالیانه ی اعضای یکی از تیم های لیگ برتر با مجموع حقوق سالیانه اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برابری کند؟ آیا این بی عدالتی و اسراف در بیت المال نیست؟ آیا این موضوع موجب سرخوردگی فعلین حوزه علم وفناوری نیست؟بگذریم از نابسامانی های فرهنگی بدون کنترل و الگوسازی های هنجارشکن برخی بازیکنان.

-بگذارید از درد دل مردم و خون دلی که آنان از دست زالوصفتان، مرفهان بی درد و اخلال گرانی که همچون اختاپوسی کریه بر اقتصاد و نظام بانکی ما چنبره زده اند تیز یادی کنیم. تا کی نظام اقتصادی ما بازیچه ی دست افرادی شود که با پول مردم مستضعف به آلاف و علوف رسیده اند.


-محافظه کاری روسای دانشگاه های آموزش عالی که بی تأثیر از سیاست گذاری های وزارت مربوطه نیست و آین که کرسی مخالف در این آزاداندیشی ها خالی مانده و مخالفین حضور پیدا نمی کنند.

-چرا بازخوردهای فرهنگی دانشجوی پولی و دکترای 50 میلیونی در کنار همه ی توجیهات و دلایل مقامات محترم آموزش عالی در نظر گرفته نمی شود؟


-اقتصاد سرمایه داری که نمادهای آن را می توان در قالب رشد قارچ گونه انواع موسسات مالی و اعتباری و ارزی و بانک های خصوصی دید؛ نگرانی از اشاعه فرهنگ سودخواری در میان مردم و گرایش به گنج اندوزی که بی توجهی به فرهنگ کار و تولید را به وجود می آورد.

-امروزه صندلی‌های پرطرفدار دانشگاه‌ها اغلب نصیب دانش‌آموختگان مدارس غیرانتفاعی می‌شود؛ این امر در بلندمدت سبب شکل‌گیری طیفی از نخبگان خواهد شد که هیچگونه درکی از درد و محرومیت و استضعاف ندارند.


-یکی از آسیب‌ها؛ حرکت فضای اقتصادی و قانون‌گذاری کشور به سمت سرمایه‌داری و مناسبات بازار است:
از حضرتعالی یک سوال داشتیم و آن اینکه در سیاست‌های ابلاغی اصل ۴۴ چه تضمینی و راه‌کاری وجود دارد که تولید کشور در دست سرمایه‌داران منحصر نشود و نیز مناسبات اقتصادی به سمت مناسبات ناعادلانه حرکت نکند؟


-عده‌ای با تمسک به گذاره‌ی «بازی در پازل دشمن» میخواهند سکوت در مقابل بی‌عدالتی‌ها، بسته شدن باب نقد و حتی توجیه آسیب‌های موجود را بر جریان دانشجویی تحمیل کنند.


-شما در طی سال گذشته انتقاداتی نظیر “راضی‌کننده نبودن وضعیت عدالت در کشور” و یا “عمل نشدن به پیام هشت‌ماده‌ای مبارزه با مفاسد اقتصادی” را مطرح کردید که در رسانه‌های خارجی نیز انعکاس داشت. حال اگر حول یکی از مواضع ما نیز چنین انعکاسی اتفاق افتاد؛ آیا می‌توان بلافاصله حکم کرد که در پازل دشمن بازی کرده‌ایم؟

-متاسفانه این روزها برخی افراد کارآمدی اقتصادی را با کارآمدی انتخاباتی اشتباه گرفته اند و از تلاش برای ارائه گزارش در قبال کارهای نشده نیز فرو گذار نبوده اند.


-بیش از 7 سال است که مطالبه می کنیم که تا کی قرار است چارچوبهای طراحی شده غرب و زمین بازی آنها ملاکی برای ارتقای اساتید و دانشجویان ما باشد؟!


-سوال ما این است که چرا قانونمندی، فقط درباره برخی نیروهای انقلاب رعایت می شود ؟ چرا قانون ، زمانی که سایت نزدیک به ریاست مجلس مقاله قیاس نظام مقدس اسلامی با نظام شاهنشاهی را پوشش داد، سکوت کرد؟ ولی در مقابل، دانشجویان حزب اللهی منتقد که از سر دغدغه انتقادهایی را نسبت به عملکرد برخی مسئولین ولو با درجه ای از اشتباهات لفظی عنوان می کنند، به حبس و جرائم نقدی سنگین محکوم می شوند؟گویا ریاست محترم قوه قضائیه آنقدر فرصت دارد که در رسانه ملی علیه مطالب یک وبلاگ اعلام موضع کند اما فرصت ندارد که علی رغم دعوت های مکرر دانشجویان یک بار هم در صحن عمومی دانشگاه حاضر شود.ما دانشجویان از تحدید آزادی بیان از سوی برخی مسئولان قوه قضائیه بیمناکیم.
و...

در قبال این اظهارنظرهای صریح دانشجویان،مقام معظم رهبری پاسخ های روشنگرانه ای ارائه دادند که می تواند برای همیشه چراغ راه باشد،این که:

* من به هيچ وجه اعتقادي به انتقاد نكردن ندارم بلكه همواره اصرار دارم، جريان دانشجويي موضع انتقادي خود را حفظ كند.


* مسئولان اعم از رؤساي سه قوه، مسئولان مياني، رئيس سازمان صدا و سيما، و فرماندهان سپاه و نيروهاي مسلح بايد در دانشگاهها حضور يابند و ضمن شنيدن سخنان دانشجويان، سخنان و استدلال هاي خود را نيز بيان كنند.

* عقيده من هم اين است كه نبايد در قبال اظهار نظر تند يك جوان دانشجو، برخورد تند شود.

* هيچ نظر كارشناسي كه مخالف با نظر رهبري باشد به معناي مخالفت با ولايت نيست.

حال کسانی که ادعای پیروی از ولایت و رهبری را دارند،کلاه شان را قاضی کنند که پرونده سازی علیه جوانان مردم و سم پاشی و تخریب چهره های دوستدار نظام به اسم نظام دوستی،کجایش در راستای اندیشه های ناب مقام معظم رهبری ست؟همین جمله آخر:"هيچ نظر كارشناسي كه مخالف با نظر رهبري باشد به معناي مخالفت با ولايت نيست" می تواند مانیفست و سرفصل تازه ای برای این افراد داغ تر از آش باشد؛هر چند رهبر انقلاب پیش تر بارها عین یا مشابه همین اظهارات را فرموده اند و جماعتی گوش سنگین دارند یا نمی خواهند بشنوند و به کار ببندند!

و به فرمایش رهبری معظم در همین دیدار:« از شما خواهش مي كنم همانطور كه به نماز و روزه اهتمام داريد به پرهيز از غيبت و تهمت و بيان مطالبي كه به آن علم نداريد جداً اهتمام كنيد.»