چهارشنبه 18 مرداد 1391-0:15

پسر شالیزار

دست های پیرزن مشغول دعاست. پیرمردی در کنارش دست روی چشم اش گذاشته است. تلویزیون اتاق، صحنه کارزار پسر را نشان می دهد.کاسه ای آب در سمت دیگر تصویر پیداست که درونش گلبرگ های گل محمدی گذاشته اند.(به پاس پهلوانی بهداد سلیمی و قاسم رضایی در لندن)


مازندنومه:به پاس پهلوانی دلاوران مازنی-قاسم رضایی و بهداد سلیمی- در لندن(این مطلب صد ثانیه پس از کسب نشان طلای بهداد نوشته شد)

*فیلم نامه ی صدثانیه ای پسر شالیزار

روز-خارجی-شالیزار

دست هایی شالی ها را می چیند و دسته بندی می کند.پیرزن است و زیر لب آواز بومی می خواند(در مدح پسرش که به کارزار رفته است)

پیرمردی کمی دورتر از او مشغول کار است.اثرات کار سخت در چهره اش نمایان است.عقابی در آسمان پرواز می کند.

(تصویر سبز می شود)

روی تصویر سبز،صدای پاهایی شنیده می شود که میان خوشه های برنج به سرعت می دود.

(تصویرعادی می شود)

چند پر پرنده ای در هوا معلق مانده اند و روی شالیزار می افتند.

شب-داخلی-خانه ای قدیمی

جیرجیرک شبانگاهی می خواند.از پنجره اتاق،مهتاب دیده می شود. تک ستاره بزرگی گوشه تصویر دیده می شود.

دست های پیرزن مشغول دعاست. پیرمردی در کنارش دست روی چشم اش گذاشته است. تلویزیون اتاق، صحنه کارزار پسر را نشان می دهد.کاسه ای آب در سمت دیگر تصویر پیداست که درونش گلبرگ های گل محمدی گذاشته اند.

آواز پیرزن را همچنان می شنویم(در حالی که اشک می ریزد). پیرمرد می خندد.

صداهایی از دور شنیده می شود(زنده باد پهلوان)

صدای پرزدن پرنده ای شنیده می شود.چند پر روی تلویزیون اتاق می افتد. 

(تصویر سفید می شود)