شنبه 28 مرداد 1391-0:38

در دانشگاه،تصمیم گیری با استاد و دانشجو نیست

گفتگوي ليلا مشفق با دكتر قدسيه رضوانيان،محقق و مدرس دانشگاه


مازندنومه: به نظر مي رسد تفاوت هائي بين واقعيات موجود در ادبيات معاصر با آنچه كه به عنوان روند آموزشي در دانشگاه ها مطرح است وجود دارد. مثلا" در دانشگاه ها، ادبياتي پي گيري مي شود كه در دوره دبيرستان ( در سطح محدودتری ) با آن آشنا شديم.

حتي نيما طي همين چند سال اخير ، آن هم در همايش ها ، موضوع بحث قرار گرفت در حالي كه 60 سال است نظريه نيما فرآيند ادبيات معاصر را متحول نموده است. طبیعتا ادبيات پيشرو حتي در قالب كلاسيك هم جايگاهي در ادبيات آكادميك ندارد.


تحليل ها و نقدها ي دكتر شفيعي كدكني سال هاست آخرين مراجع براي محققان و پژوهشگران است در صورتي كه سير ادبيات به سمتي مي رود كه ممكن است به ديدگاه هاي از اين دست نقدهائی نیز وارد باشد. ( البته با کمال احترام به خدمات ارزنده ای که به ادبیات فارسی داشته اند)

با اين دلايل خلاي يك كار گروه ويژه، براي نزديك نمودن اين دو جريان ، علي الخصوص براي ابهام زدائي از ادبيات امروز به شدت حس مي شود.

بدین جهت سرکارخانم دكتر رضوانيان نه تنها به عنوان يك مدرس دانشگاه بلكه به عنوان يك محقق مي تواند طرف گفتگوي مناسبي باشد و البته موافقم كه اين جلسه براي آشنايي بيشتر است و براي آينده نزديك قول گفتگويي جدي تر و مفصل را از خانم دكتر گرفته ايم.

خانم دکتر قدسيه رضوانیان كه دكتراي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران اخذ نموده، به مدت یک دهه است(1380 تا کنون) كه در دانشگاه مازندران تدریس می کند و عضو هیأت علمي اين دانشگاه است .

وي در طی دوران تحصیل دانشگاهی زیر نظر استاد دکتر حسن انوری به تألیف فرهنگ بزرگ 14جلدی سخن پرداخته که تنها فرهنگ بزرگ واژه است که به شیوه ی کاملاً علمی نگاشته شده است.

این فرهنگ بزرگ در سال 1381 فرهنگ برگزیده سال معرفی شد و جایگاه ویژه ای در حوزه ی فرهنگ نویسی فارسی یافت.


وي هم چنین گذشته از درس نامه های فارسی عمومی، 2 کتاب مستقل با عنوان های: ساختار داستانی حکایت های عرفانی (1389، نشر سخن) و دیگر از سرگذشت نویسی به داستان نویسی (1388، دانشگاه مازندران) تاليف نموده است.


از دكتر رضوانيان مقالات بسیاری در حوزه ی نقد ادبی در نشریات دانشگاهی منتشر و یا در کنفرانس های علمی داخل و خارج از کشور ارائه گرديد.


از این رو این گفت وگو با دکتر رضوانیان صورت می گیرد که ایشان از پژوهشگرانی هستند که با رویکردی نوین به ادبیات کلاسیک و معاصر ایران پرداخته اند.

***


* به عنوان اولين و اصلي ترين سوال خواهشمندم دليل شكاف و مغايرت چشمگير در ادبيات موسوم به آكادميك و شعر و داستان امروز که در سطح کشور رایج است را بيان كنيد.


با صفت «چشمگیر» در پرسش شما موافق نیستم، اما پیش از این که به پرسش شما پاسخ بدهم باید بگویم که ادبیات نه تنها با رشته های فنی و علوم طبیعی و تجربی که با دیگر رشته های علوم انسانی نیز، یک تفاوت برجسته دارد و آن این است که ادبیات 2 بعد دارد، بعد ذوقی و بعد علمی.

همین جا باید بگویم که هدف ادبیات دانشگاهی، پرورش و آموزش بعد ذوقی یعنی پرورش شاعر و نویسنده نیست، بلکه وظیفه ی ادبیات دانشگاهی، مطالعه ی عمیق و نقادانه و البته پژوهشگرانه ی ادبیات کشورمان است البته هم کلاسیک و هم ادبیات معاصر و امروز.


شاید آن چه شما در پرسش خود مطرح کردید تا یک دهه ی پیش کاملاً پذیرفتنی بود اما در دهه ی اخیر به دلایل مختلف تکنولوژیک، گسترش واحدهای ادبیات دانشگاهی، جوان شدن استادان دانشگاه، رویکرد نوین به مقوله ی مکالمات دانشگاهی، اهمیت یافتن پژوهش دانشگاهی و ... استادان و پیرو آن دانشجویان ادبیات وارد حوزه های کاملاً نو و گاه حتی آوانگاری شده اند که با پیش از آن قابل مقایسه نیست.

کافی است که شما نگاهی به پایان نامه های ادبیات در سال های اخیر بیندازید در آن چه از آن به شکاف و مغایرت چشمگیر بین ادبیات آکادمیک و شعر و داستان امروز یاد کردید، جای درنگ می یابید.

ضمن این که من نیز هم-چون شما معتقدم که سر فصل های آموزش ادبیات، ضعف جدی دارند که سال گذشته در نشست استادان ادبیات برای تغییر آن، تدابیری اندیشیده شد.


*دانشکده ادبيات دانشگاه مازندران-بابلسر يكي از دانشکده های برجسته مازندران محسوب مي شود آيا اتفاق تاثيرگذاري را در ادبيات امروز ايران رقم زده است؟

از نظر من گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران، یکی از نوگراترین گروه های ادبیات دانشگاهی کشور است که مجال ورود به عرصه های تازه و به ویژه میان رشته ای در آن کاملاً به دانشجویان داده می شود.

ضمن این که از نخستین واحدهائي است که بر آن شده تا گرایش ادبیات داستانی را در دوره ی کارشناسی ارشد راه اندازی کند.

اما بدیهی است که در فضای رسمی دانشگاهی، تصمیم گیری مطلق با استاد و دانشجو نیست و در هر حال وضعیت موجود تابعی از اصول و ضوابطی نیز هست که بخش نامه ها و آیین نامه های وزارتی تحمیل می کنند که سبب کندی برخی از تغییرات و حتی پیشرفت ها می شود!

*چرا رشته ادبيات فارسي كمتر از طرف جوانان مورد استقبال قرار مي گيرد در صورتی که ادبيات غرب بيشتر مورد توجه است؟ در حالی که از نظر محتوا و بار تکنیکی و زبانی و قدمت تاریخی با بسیاری از نحله های غربی حتی قابل مقایسه نیست؟

به نظر من از يك سو به دلیل تعریف نادرست از ادبیات در ذهن تقریباً همگان است و از دیگر سو به دلیل نگاه نادرست و سهل انگارانه ای که اولیای امر به این رشته دارند، نگاهی که هرگز نقد آسیب شناسانه نشده.

دیری نخواهد انجامید که دریابیم کشوری که بخش عظیمی از تمدن دیرینه اش را مدیون ادبیات پر بار و پهناور خویش است، ادبیات نوینش در جهان، هیچ جایگاهی نداشته باشد.

وقتی غایت تحصیل در رشته های ادبیات فارسی، تدریس در مدرسه و دانشگاه است و بسط و توسعه ی گرایش های بسیار متنوع آن، با باز دارنده های بسیار مواجه است، به نظرتان جایی برای استقبال باقی می ماند؟

در جست وجویی که در مورد رشته ی ادبیات در یکی از کشورها می کردم، دیدم ادبیات با 31 گرایش ارائه می شود، حال آن که ما برای راه اندازی یک گرایش باید زمان بسیاری را صرف کنیم زیرا در مورد گرایش های جدید به طور متمرکز در وزارت علوم تصمیم گیری می شود.