دوشنبه 13 شهريور 1391-19:18

یک گزارش ِ دروغ!

دروغ فقط در بعد اجتماعي خلاصه نمي شود،دروغ هايي در بعد سياسي مي شنويم كه علي رغم شاخدار بودنش همچنان برخي از مسوولان اصرار به باوراندنش دارند.


مازندنومه،ربابه حسین پور:دنیای عجیبی است،خیلی وقت ها نمی توان انسان ها را از رفتارها،گفتارها و ظاهر موقر و متشخص شان شناخت؛به قول یکی از روان پزشکان شهر،برخي ها وقتی صبح از منزل بیرون می آیند ماسک به چهره می زنند و در برخوردهای شان خود واقعی را نشان نمی دهند،چون آن قدر خود واقعی شان وحشتناک است که از ترس تنهايي یا وحشت طرد شدن و یا گاهی هم به خاطر دستیابی به منافع شخصی همیشه اين ماسک پليد را دو دستی به چهره محکم نگه مي دارند.

به قول دكتر شريعتي :«انسان همواره در زندگي خود را مي پوشاند،همواره در زير نمودي كه به چشم ديگران مي آيد،پنهان است.تنها در دو جاست كه غالبا نقابي را كه در سراسر عمر بر چهره دارد پس مي زند:سلول زندان و بستر مرگ! بر بستر احتضار هر كسي خودش است، وحشت مرگ او را چنان سراسيمه مي سازد كه مجال تظاهر نمي ماند.»

*آبروي اولاد قابيل را هم برده اند!

من در خانواده ای بزرگ شدم که همیشه سعی بر صداقت داشتیم، گرچه بارها و بارها متضرر شدم ولی همیشه يادم دادند جواب کار بد چون انعکاس صدا در کوه به زودی به خودت بر می گردد و فقط روسیاهی می ماند.

 البته در دنیای پر رمز و راز امروز خیلی ها سادگی و صداقت را با حماقت اشتباه می گیرند و اکثر قول ها و فعل ها بر مدار دروغ می چرخد، انسان هايي(انسان كه چه عرض كنم موجوداتي) را مي بينيم كه هميشه از نردبان دروغ و خيانت و دو رويي بالا مي روند و در اين راه چنان چهره مثبت و مظلومي به خود مي گيرند كه باور دروغ بودن حرفهاي شان نمي رود، دروغ هایی که ممکن است سرنوشتی را عوض کند و بنیان خانواده ای را به هم بریزد و به قولي «اين افراد آبروي اولاد قابيل را هم برده اند.»

*آنانی که عاجزانه به دروغ رو مي آورند

چقدر سخت و دشوار است نتوان به انسان هاي دور و بر اعتماد كرد و هميشه با شك و ترديد زندگي كرد.

 آسمان و ریسمان نمی بافم،راستش رنج کشیدم وقتي ديدم فردي با هزار دروغ و كلك قصد اغفال دوستم را دارد و در اين راه چه تلاش هايي كه نكرد،حتي براي من كه از بيرون اين ماجرا را شاهد بودم حمل بر درستي و صداقت شد اما صادقانه دوستم را متقاعد كردم و با هزار و دليل و برهان سد راهش شدم و كلي انرژي مصرف كردم تا به اين باور برسد و در اين بيراهه نيفتد اما بعد از مدتي وي مرا به بهانه اي ترك كرد و كاري كرد كه تمام تلاش هايم بي فايده شد.

يا ديروز از فردي كه يك سالي است مي شناسمش موضوعي را پرسيدند ، من در جريان كامل ماجرا بودم، طرف كاملا انكار كرد! شوكه شدم! حرف هايش مثل پتكي بر سرم خورد!

 آخر در قاموس من و مي دانم بسياري از افراد ديگر دوروريي جايي ندارد، بسيار از اين فرد و رفتارش منزجر شدم، ماندم چگونه يك فرد تا به اين مرحله از پستي مي رسد كه عاجزانه به دروغ رو مي آورد.

*از دروغ فردی تا دروغ سیاسی!

 البته دروغ فقط در بعد اجتماعي و يا ميان كودكان و جوانان خلاصه نمي شود،دروغ هايي در بعد سياسي مي شنويم كه علي رغم شاخدار بودنش همچنان برخي از مسوولان اصرار به باوراندنش دارند،حرف هايي كه برخي از متوليان امور با آمار و عملكردهايي كذايي مي دهند از به بهره برداري رسيدن فلان پروژه ظرف چند ماه تا آمار ايجاد فرصت هاي طلايي اشتغالزايي و وعده هاي دروغين انتخاباتي فقط انسان را متحيرانه مي خنداند؛خنده تلخ و از سر درد!

 البته در خصوص وعده هاي كذايي مسوولان بايد گفت كه زبان رفتار اجتماعي فرهنگي و فردي با زبان سياسي متفاوت است و افراد با زبان و الفباي خود و شرايط خاص و بازدارنده ها و تسهيل كننده ها مواجه هستند و مي طلبد در بعضي از مسائل و حيطه سياسي الفباي رفتاري خاصي داشته باشند گرچه باز همين افراد در شرايط خانواگي و عاطفي رشد مي كنند.

 اما نمی دانم چرا بعضی ها دوست دارند حقایق را کتمان کنند و دیگران را به بازی بگيرند؟ نمی دانم ایمان و اعتقادات و مسایل اخلاقی در زندگی این گونه افراد چقدر نقش دارد؟

 البته خیلی ها هم هستند که معتقدند انسان باید همیشه در زندگیش رو بازی کند چرا که دنیا دار مکافات است. 

سراي آفرينش سرسري نيست ، زمين و آسمان بي داوري نيست.

*مچ دروغگو باز مي شود

دكتر محمد عباسي -جامعه شناس و استاد دانشگاه-دروغگويي را از دو بعد فردي و شخصيتي، ساختاري و شرايط اجتماعي و اجبارها و رفتارهاي اجتماعي خاص قابل بحث مي داند و به مازندنومه مي گويد: افرادي كه دروغ پردازي مي كنند نمي خواهند آن چيزي كه هستند را بروز دهند، سعي دارند چهره اي از خود نشان دهند متفاوت و عموما رفتارها و گفتارهاي شان مبتني بر تظاهر است.

 اين گونه افراد سعي دارند ماسك و چهره اي از خود بروز دهند تا مورد اقبال و پسند ديگران قرار گيرند و از دروغگويي به عنوان ابزار احترام استفاده مي كنند.

 وي معتقد است:افراد دروغگو افرادي هستند كه توانمندي و رشد اجتماعي،اخلاقي و عاطفي لازم را به دست نياورده اند و براي اينكه از قافله عقب نمانند از اين مكانيزم استفاده مي كنند تا خود ابرازي كنند ولي اين ابزار در دراز مدت جواب نمي دهد و بالاخره ماسك كنار زده مي شود و مچ فرد دروغگو باز مي شود.

 دكتر عباسي مي گويد: افراد دروغگو براي احترام قائل شدن و جلب توجه كردن به هر حيله و نيرنگي متوسل مي شوند و متاسفانه در اين فرآيند جو ساختاري توليد مي كنند كه با ادبيات توجيهي « همه اين گونه هستند» مجاب به دروغگويي بيشتر مي شوند.

 اين استاد دانشگاه معتقد است: ريشه و اصل اين گونه رفتارها به خانواده بر مي گردد، به دروغ هاي مصلحتي كه نگاه توجيه گرانه با آنها همراه است،اين گونه رفتارهاي انحرافي و انحرافات ملايم زيربناي مسائل ديگر است.

 دكتر عباسي مي گويد: اگر زيربنا و پايه نظام شخصيتي در خانواده با اصول و چارچوب درست منطبق باشد فرد به يك فرد خود كنترل تبديل مي شود.

 اين جامعه شناس اعتقاد دارد: در مواجهه با چنين افرادي بايد آنها را مورد بي توجهي و بي مهري قرار داد،چون دروغگويي يك معيار بداخلاقي محسوب مي شود و بايد مورد نكوهش قرار گيرد لذا بايد چراغ سبزها را از بين برد تا اين گونه افراد احساس حريم امن نكنند. 

ایمیل نویسنده: (heyran55@yahoo.com)