شنبه 13 آبان 1391-23:53

رقد بورده انارسون اشرف

مثنوی استاد کیوس گوران برای سیل زده های بهشهر+عکس های به یادماندنی و ماندگار مصطفی کاظمی از هفته نخست سیل در بهشهر


مازندنومه:آن چه در پی می آید مثنوی استاد کیوس گوران به نام "انارستون اشرف" است که به سیل زده های بهشهر تقدیم شده و در مراسم گلریزانی که 11 آبان در سالن هلال احمر ساری برگزار شد،برای حاضران خوانده شد.برگردان شعر نیز در کنار آن آمده است.

تصاویری که لابه لای شعر مشاهده می کنید،از هنرمند جوان و خوش ذوق و آینده دار-مصطفی کاظمی شهابی-است که در روزهای نخست سیل از محله های سیل زده بهشهر گرفته شده است.تعدادی از این عکس ها(البته عکس های رنگی) پیش تر در برخی رسانه ها منتشر شده بود که اینک برای تاثیر گذاری بیشتر،به صورت سیاه و سفید پخش می شود.

از استاد گوران و مصطفی کاظمی سپاسگزاریم.

 

سیو اورسه بیته اشرف بوم / ابر سیاه بر بام اشرف

هوا ترش و تیلند و کَنّهو شوم / هوا تیره و تار،چونان شب

شه پرِّ شندنه نسوم،هولسه / جنگل پر می ریزد از وحشت

زمینسه،ونه زخم جولسه / برای زمین و زخم ژرف او

همند الب سو افتابی کنده / رعد و برق همه جا را آفتابی می کند

چنار چله هم بیتابی کنده / شاخه ی چنار بی تابی می کند

شلابِ ویمبه، نسومِ سواره / بارشی تند سوار بر جنگل

انارسون اشرف بیقراره / انارستان اشرف در بی قراری

سلابّ ویشه بی چو و چِلَ سه / بیشه برهنه و بی درخت

چنار ریشه دندون،شِلَسه / دندان ریشه چنار شل است

پیش اینگنده وشونِّ اور برمه / اشک ابر،راه شان می اندازد

ایارنه ویشه رِ دشت مادرمه / هدیه برای دشت می آورد

شونه تا بلخ بن تیل و تیلندو / آب و گل تا به زنخدان

انه دیفار و درون، تازه بندو / تا به رفاق تازه گل اندود

حسنجان بن شونو، کِل کَت ونه سر / حسنجان در زیر و آوار روی او

ونه خُردی، نفس بوردو،ونه ور / طفل از نفس رفته اش در کنار او

بلا گننه بمو پائیز همرا / می گویند بلا همره پاییز شد

زلیخا گوم بونه، لائیز همرا ... / زلیخا به همراه سیل گم شد...

خرابه اشرفسو، تربت وِ / تربت اشرف خراب

جسارت تا حریم و حرمت وِ ... / به حریم و حرمتش جسارت

کجه اور بلا دونه خدایی؟ / خداییش، کجا ابر را بلا می دانند؟

کجه دیه میون قهر و جدایی؟ / کجا بین ما( زمین و آسمان) قهر و جدایی بود؟

همه قرآن به سر بومبی ونسه / برای نزولش قرآن به سر می شویم

که پر بوّه به وِ،کیله امسه / که رودها ازو انباشت شوند

کجه بورده امه نسوم ازار؟ / کجا رفت درخت آزاد جنگل؟

کدیم دس که زنده اون دله دار؟ / به کدام دست از پا افتاد؟

چه پر دنه بلند دسه دازِّ؟ / چرا داس ها در بیشه به پروازند؟

چتی دنه امه مرگ جوازِّ؟ / چرا جواز مرگ صادر می شود؟

اسا نسوم، همند بی چنارِ / اینک جنگل بدل به بیابان شد

ونه سبزه ، اسا بیته کنارِ / حالا سبزش کناره گرفته

بتونده وارشوی چمِّ بیره / نمی توانند نظر آب باران را جلب کند

بتاجندی شلاب دمِّ بیره / و جلوگیر روان آب بشود

تمومِ روخنه،پِر بیه از او / رودها لبالب از آب

برامندسه شهر چشِّ از خو / خواب از چشم شهر می رباید

دنه هرچی کرسِّ این دله جق / آلونک ها در چنگ او

اجل گیرنه، اجل برگشته هق! / حلقوم اجل برگشته در چنگ اجل

میون مدعی اهل ایمون / از میان مدعیان اهل ایمان

جوابِّ مه ندا اتا مسلمون / جوابی از یک مسلمان نگرفتم

اجل تِن تِن چه سرزنده وشونِّ؟ / چرا اجل به پیاپی به سراغ شان می رود؟

نکنده جابجا دشت کشونِّ ؟ / چرا کشان را تغییر نمی دهند؟

چه کپّل زنده این بشکسه چکِّ؟ / چرا سراغ پا شکسته می رود؟

چه دس نینه ونه سرد پِتَکِّ؟ / چرا دست ازو نمی کشد؟

چه کنده سنگ روش،گاله به سرِّ ؟ / چرا خانه گالی به سر را سنگ پرانی می کند؟

چه زنده دم به دم رمضون درِّ...؟ / چرا همیشه بر در خانه رمضان سبز است؟

*

بلارِ من نخامبه هیچکس ور / من بلا را برای هیچکس طالب نیستم

نخابمه اینجه بیره هیچکسِ کِر / نمی خواهم گریبان کسی را بگیرد

مه دشمن هم گرفتار و نوِّ / دشمنم نیز گرفتارش نشود

به عشق و مهربونی، بوِّ - دَوِّ! / به عشق و مهربانی بماند

بلا بنده تموم داز به دسِّ / بلا برای همه داس به دست ها باشد

به اونتای چموش و تور و مسِّ / به اویی که نااهل و بی خبر است

که کِنده گرد برد،سوز چنارِّ / چنار سبز را می زند

بنه زنده بلنده اسپیارِّ / سپیدار بلند را به خاک می نشاند

امه نسوم زلف زنده مقراض / قیچی به زلف بیشه می زند

که بیره لنگ دونِّ ، وارشو گاز! / تا آب باران بر پایش چنگ بزند

تمام لاک لَوِ ویشه بونه جم / اسباب ایستایی بیشه جمع می شود

شلاب و زلفشه، کنه همه رم / آب ها رم می کنند( بارش نرم و بارش تند)

کیله سر جر بونو ،مشت و دو گیرنه / رود سرازیر و لبالب و به تاخت

بنه تا بامبلورِ هم او گیرنه / آب از زمین تا بام خانه هاست

رقد بورده انارسون اشرف / انارستان اشرف از هم پاشیده

همه باغ و همه بوسّون اشرف! / و همه ی باغ و بستانش

*

اسا من بومبه اینجه مشت برمه / من اینک لبالب از گریه‌ام

ونه بوِّ اماجه دشت برمه! / دشتی باید بدین دیار چنین شود

مه دس گیرنه صدتا دسِ همدس / دستم به دست صدها دست می شود

درس کمبی انارسون لس لس! / و کم کم انارستان را به پا می داریم

ونه لتکا، هوای تازه گیرنه / باغش به هوای تازه می رسد

ونه سرخ انارم مزه گیرنه! / و انار سرخش به مزه

ولی ای آسمونَسو، وِنه اور! / اما باز آسمان است و ابرش

ندارنه وارشوی آسمون صور! / روان آب باران صبری ندارد

تموم کیله پر بیه گل و سنگ / رودها به انباشت رسوب

حریمسه نداشته این حنا رنگ! / رنگی به حنای حریم نماند

حریم و بستر او، دب دشوئه / حریم و بستر آب درهم ریخته

ونه تن زخم و ، سرچشمه بشوئه / تن‌اش زخم و سرچشمه‌اش ویران

چنار و اسپیارِّ ریشه زنه / چنار و سپیدار ریشه کن شده

بلند داز قض، ویشه زنه / غیظ داس بر بیشه فرود می آید

قنات بیتنه، رو و رو آرِّ / دخل و تصرف در قنات و رود

هراز دِم دراز و تا تلارِّ / از هراز بالا بلند تا تلار

وشونه لینگ لو کنه خلایق / مردم لگدمالشان می کنند

وشون دَیینِم بیه اسا ضِق! / حضور و حیات شان به مضیق شد

تجن بی خنمون بیو، نکارو / تجن و نکارود بی خانمان

ایارنه اسا، تا به اما رو! / و رو به ما می آورند

امه کِل کَت خراب بیو، امه بوم / دیوار تا بام ما بر آوار

امه روز درس کنه، سیوشوم! / روز ما بدل به شب تار

*

مه گب اینجه خریداری ندارنه / سخنم در اینجا خریداری ندارد

همش مفتسو و بازاری ندارنه / مفت بود و بی بازار

حجاب ویشه ر پاره نکنه / حجاب بیشه را نمی درند

بلار وام جا چاره نکنه / بلا را با وام چاره نمی کنند

چنار لینگ دونِّ لت نزنه / خاک پای چنار را بر هم نمی زنند

خداوند کتابِّ خط نزنه...! / خط به کتاب خدای رحمان نمی کشند

*

اسا من فاته خون او و رومه / من اینک بر آب و رود فاتحه خوانم

اسا من مله گَرد روز و شومه / کوچه گرد شب و روزم

به ولا رحمتسه اور اسری / به خدا اشک ابر رحمت است

زمینسه نداشته برمه کسری / برای زمین کم و کسری ندارد

هدر دمبی تمام زحمت وِ / زحمتش را هدر می دهیم

ندومبی اینجه قدر رحمت وِ ...! / قدر رحمتش را نمی دانیم

شمه پیشکش مه این زارناله بوِّ / زاری ناله‌ام پیشکش شما باد

شمه سوی حضور لاله بوِّ / چراغ لاله ای به شب تان

بلا بنده مه دلِّ جای مردم / بلای مردم به جان من

مره نیره خدا،از رای مردم / خدایم جدا از راهشان نکند

که من این مردمسه لـله وامه / که من نی و نای ایشانم

من این دشت گلندوم نوامه... / / و نوای گلزارشان.