يکشنبه 17 دی 1391-9:28

قاب صحنه به جای قاب تلویزیون

نقدی بر تله تئاتر اطروش(1)/آنچه در میزانسن های طراحی شده کارگردان در قسمت نخست «اطروش» به وضوح قابل مشاهده است، عدم انتقال کادربندی ها از قاب صحنه به قاب تلویزیون است؛چنان که نحوه استقرار بازیگران در نقاط مختلف صحنه،زوایای ایستادن ها،نشستن ها و مسیرهای حرکتی آنان و حتی طراحی صحنه – چه حیاط خانه هرمز و چه بارگاه شاه – همگی با فرض دیوار چهارم در صحنه قاب عکسی تنظیم شده است


مازندنومه؛یادداشت مهمان،مهدی رمضانی،کارشناس ارشد تئاتر:تله‌تئاتر «اطروش» از شنبه شب روی آنتن شبکه تبرستان رفته است.قسمت نخست نقد و بررسی این مجموعه در پی آمده است.

------------------

تله‌تئاتر در ایران بیشتر از آنکه به عنوان یک اثر مستقل و در چارچوب تعریف شده خود مورد توجه قرار گرفته و امکان رشد داشته باشد،برای تئاتر و تئاتری‌ها یک «امکان» است؛ امکانی که با وجود کمبود امکانات، فضا و فرصت اجرا در سالن‌ها و البته فقر مالی تئاتر، تئاتری‌ها را جذب خود می کند.

 چنین است که معمولاً در لیست کارگردانان تله‌تئاتر در طول این سالها، بیشتر به نام آشنای کارگردانان تئاتر برمی‌گردیم و حتی موفق‌ترین تله‌تئاترها طی این سال‌ها را استادان تئاتر صحنه‌ای ساخته‌اند.

اما واقعیت آن است که تله‌تئاتر تعریفی مستقل و متفاوت نسبت به تئاتر دارد و بنابر این تعریف، شناختی دیگر و شرایط و تخصصی مستقل‌تر را طلب می‌کند.(نقل از:همشهری آنلاین)
 
این تفاوت در قاب‌بندی تلویزیونی به‌روشنی دیده می‌شود؛ بازیگر در صحنه تئاتر، با حذف دیوار چهارم روبه‌روست و با تماشاگرانی که روبه‌رو یا دورتادور نشسته‌اند، بازی می‌کند.

 بازیگر برای اینکه صدایش به همه برسد باید بلند حرف بزند و نوع بیان دیالوگ‌ها و بازی او نیز مختص اجرای صحنه است. او هیجانات و احساس نهفته در متن را با صدا و بازی تئاتری خود به نمایش می‌گذارد، اما در قاب تلویزیونی نیازی به فریاد زدن بازیگر نیست؛ میکروفن‌ها صدای او را به‌خوبی ضبط می‌کنند و محدودیت دوربین و آرایه‌های صحنه، او را در بازی بسته‌بندی‌شده‌ای قرار می‌دهد.

 در واقع آنچه در تلویزیون اهمیت دارد فاصله میان دوربین تا آرایه صحنه است و چه‌بسا بازیگر نتواند مانند آنچه روی صحنه رخ می دهد، با نوسان صدای خود، احساس و هیجان بازی را منتقل کند.
 
مسلماً صرف داشتن یک نمایشنامه، تعدای بازیگر، صحنه‌ای اغراق‌شده و گذاشتن چند دوربین در زاویای متعدد صحنه، دقیقاً حاصلی به نام تله‌تئاتر نخواهد داشت. باید به این نکته توجه کنیم که تئاتر در ساختار تلویزیونی به بازنویسی و بازخوانی مجدد نیاز دارد تا برای قاب تلویزیون ساخته شود.
 
اساساً داد و ستد فرهنگی تئاتر با تلویزیون – به طور ماهوی – متفاوت است. تله‌تئاتر تلفیقی از دو رسانه تئاتر و تلویزیون است؛ همچنان که رادیو تئاتر و یا درام رادیویی نیز این‌چنین است.

عکس:مصطفی کاظمی

 
تلفیق تلویزیون و تئاتر در ساختار اجرایی، فنی و محتوایی رخ می‌دهد؛ به این معنی که در اجرای صحنه ای نمایشنامه، امکانات و ویژگی‌های صحنه در اختیار کارگردان و بازیگران قرار می‌گیرد و در اجرای تلویزیونی، بازی و «میزانسن» تئاتری در قاب تلویزیون تعریف می‌شود. به بیان ساده تر؛ میزانسن ها می بایست از قاب صحنه به قاب تلویزیون منتقل شوند.
 
آنچه در میزانسن های طراحی شده کارگردان در قسمت نخست «اطروش» به وضوح قابل مشاهده است، عدم انتقال کادربندی ها از قاب صحنه به قاب تلویزیون می باشد؛چنان که نحوه استقرار بازیگران در نقاط مختلف صحنه، زوایای ایستادن ها، نشستن ها و مسیرهای حرکتی آنان و حتی طراحی صحنه – چه حیاط خانه هرمز و چه بارگاه شاه – همگی با فرض دیوار چهارم در صحنه قاب عکسی تنظیم شده و کمتر نشانه ای از طراحی میزانسن برای استودیوی ضبط تئاتر تلویزیونی احساس می شود.
 
طراحی صحنه نمایش برای سالن یک سویه تئاتر انجام شده و این موضوع با مروری بر دو صحنه ی تصویر شده در قسمت اول «اطروش» قابل بررسی است؛از دیوار، پنجره، در و ایوان خانه هرمز که مستقیماً رو به دوربین است گرفته تا جایگاه های نشستن شخصیت ها در حیاط خانه که شرایطی مشابه دارند.

عکس:مصطفی کاظمی

 همچنین مکان قرار گرفتن تخت پادشاهی در صحنه دوم که دقیقاً در نقطه میانی بوده و زاویه ای رو در رو با دوربین دارد. به علاوه ی دو در ورودی کاخ که در دو سوی صحنه تعبیه شده و آنها نیز رو به تماشاگران فرضی در آن سوی دیوار چهارم قرار گرفته اند!
 
چنین وضعیتی، طراحی میزانسن های بازیگران را نیز مستقیماً تحت تأثیر قرار داده و مجموعه ای از بازی های رو به تماشاگر – با مشخصه های بازی در تئاتر صحنه ای – را موجب شده است که تقریباً در نیمی از قسمت نخست «اطروش»، بازی هایی رو به دوربین و پشت به سایر بازیگران را شاهد بوده ایم. هر چند که این شیوه هدایت بازیگر، حتی در تئاتر صحنه ای نیز چندان مقبول نبوده و سالهای متمادی است که به بایگانی سپرده شده است.
 
موضوع هدایت بازیگر، علاوه بر موارد مورد اشاره و بحث عدم انتقال قاب صحنه به قاب دوربین، در جای خود قابل بررسی است که در قسمت های بعدی نقد، به این موضوع – و بررسی بازی های روان بازیگرانی همچون مینو طوسی و سحر مشرفی در قسمت نخست – پرداخته خواهد شد.