شنبه 23 دی 1391-11:59
همه به دنبال فوق(2)
مدرک گرایی در ایران(2)/"پَتُ مَت" ترین راهی هم که به نظر می رسد این است ازنمایندگان باسواد مجلس محترم بخواهیم بودجه ای چند میلیاردی برای خریدن قفلِ خارجی تصویب کنند و درِ تمام دانشگاه های کشور یک قفل خارجی بزنیم و کلیدش را در چاه فاضلاب بیندازیم که حتی به دست رییس دانشگاه آزاد هم نیفتد!
مازندنومه،سردبیر:ماجرای گرفتن مدرک فوق لیسانس(و دکترا)این روزها اپیدمی و سوژه تازه ای در کنار سایر دل مشغولی های مردم ایران شده و می رود تا شعار"هر ایرانی،یک فوق لیسانس"تحقق پیدا کند!
خدا حفظ کند دانشگاه آزاد را که گمان کنم تا یکی-دو سال آینده به در خانه های مردم هم می آید و التماس می کند که تو رو خدا بیایید پیش ما فوق لیسانس بگیرید!
الان در هر اداره ای که می روید کارکنانش یا دانشجوی دوره کارشناسی ارشدند یا مشغول درس خواندن برای شرکت در آزمونش!در خانه ها نیز زن و شوهر پا به پای هم فوق می خوانند و بی خیال بچه!
مشکلات مالی باعث شد دانشگاه آزاد در دی ماه،برای هرکس که در آزمون این دانشگاه شرکت کرده،پیام قبولی بفرستدکه دل خوش دارید و بیایید نزد ما فوق لیسانس بگیرید! مشخص نیست این چه آزمونی است که شرکت کننده ای بدون مطالعه و به دست آوردن چند درس منفی هم پذیرش شده است!
دوستی به شوخی می گفت:آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد صوری است،شما نام نویسی کن،بعد سر جلسه آزمون هم نرو،مطمئن باش برایت دعوت نامه می فرستند که بیا،چون پولت اهمیت دارد نه سوادت!
به باور من این گونه مدرک گرایی محض و گرفتن فوق لیسانس و دکترا به هر قیمتی آفتی برای نظام آموزشی ماست و شانیت دانش و اندیشه را زیر سئوال برده است.
بسیاری از کسانی که این روزها در پی مدرک فوق لیسانس هستند،می گویند این مدرک خیلی در اشل حقوقی آن ها تاثیر ندارد و مثلا"گرفتن این مدرک 10 میلیون تومان برای شان هزینه دارد که تا چند سال بعد از بازنشستگی شان نیز این مبلغ قابل استرداد نیست!یا عده ای برای گرفتن مدرک دکترا به کشورهای اطراف دریاری خزر می روند،با این که می دانند مدرک شان را نظام آموزش عالی ایران قبول ندارد!
گفت و گویی را از مهدی هاشمی-بازیگر توانای کشورمان-در اینترنت می خواندم که گفته بود:" کسی که دانشگاه رفته معنی اش این نیست که هنرمند برجسته ای می شود،خیلی از بزرگان ما دانشگاه نرفتند اما برجسته شدند."
*عشق به مدرک و مدرک گرایی!
واقعیت این است که مسئله مدرک گرایی در ایران ما هر روز گسترده و بغرنج تر می شود. نوعی رابطه متقابل میان مدرک از یکسو و از سوی دیگر منزلت و پرستیژاجتماعی، حقوق اقتصادی و اجتماعی و وضعیت و شغل و... موجب شده که مدرک عاملی مهم و حیاتی در زندگی اجتماعی ما محسوب شود.
البته اگر این مسئله معطوف به دانایی و توانایی و تجربه بود، بسیار هم می توانست خوب باشد، اما از آنجا که رابطه چندانی میان مدرک و دانش در ایران ما وجود ندارد و هر نوع مدرکی از هر جا با هر رشته و دانشگاه و شهری در کنار عامل بسیار حیاتی در ساختار و روابط اجتماعی ما (یعنی پارتی) تا حدی تضمین کننده موفقیت است،بنابراین می توان ادعا کرد چرخه ی متغیر وابسته و متغیرهای مستقل در جامعه ما بسیار معیوب است!
از همین روست که ما از دوران دبیرستان در تلاش مصیبت بار برای کنکورهای مختلف هستیم و در این میان کمتر کسی است که نداند در دانشگاه خبری نیست! و تمام اینها برای گرفتن آن مدرک لعنتی است!
به هر حال عشق به مدرک و مدرک گرایی از مشکلات بزرگ ایرانیان است که این روزها دیگر از حد لیسانس گذشته و به سوی فوق لیسانس و دکترا حرکت کرده است.
غیر از دانشگاه پیام نور و فراگیر و آزاد و غیر انتفاعی و... که در این زمینه دست به کار شده اند،کشورهای دیگر هم که رگ خواب ما ایرانی ها را خوب فهمیده اند،از ما سوء استفاده می کنند و دانشجو خانه اش را می فروشد تا مثلا" در تاجیکستان یا ارمنستان دکترا بگیرد!
وجود این چرخه معیوب باعث شده که ماهیت مدرک و درس خواندن،ماهیتی پوچی باشد و کلماتی مانند مهندس، کارشناس ارشد و یا حتی Phd به قدر کافی بی ارزش و منزلت شوند.
*چند راهکار فانتزی!
در گذشته اگر شخصی صاحب مدرک فوق لیسانس و یا دکترا می شد،ارج و تشخص اجتماعی خاصی داشت و از دانش نسبی برخوردار بود،ولی امروزه حاصل چرخه معیوب دانشگاه های بی محتوای ما،خروج افرادی بی سواد و بی تخصص است که فقط نامی که نشان دهنده مدرک کذایی آنان است به دوش می کشند.
در شرایط فعلی دانشگاه های ما با همان سرعتی که بانک مرکزی پول چاپ می کند، مدرک به دست فارغ التحصیلان خود می دهند، بی آن که این مدرک ها در بسیاری از موارد نشانۀ فضل و دانشی باشند و یا دردی از دارندۀ خود دوا کنند.
خب با این افت ارزش مدارک دانشگاهی چه باید کرد؟ یک راهش این است که با تغییرات جدی در شیوۀ پذیرش دانشجو و استفاده از روش های علمی مجرب و تخصیص بودجه های لازم و ... کاری بکنیم که ارزش مدارک دانشگاهی ما با واقعیت جهانی این مدارک برابری بکند که این کار البته با راه افتادن دانشگاه های پولی و فروش مدارک دانشگاهی توسط دانشگاه های انتفاعی و خارجی کار آسانی نیست و با همت و راحت طلبی های ما هم سازگاری ندارد و بهتر است از خیرش بگذریم!
یک راه هم می تواند استفاده از شگردهای دنیای اقتصاد از جمله حذف صفر از مدارک دانشگاهی باشد.(منظور حذف نمرۀ صفر از کارنامه ها نیست چون این کار مدت هاست که به همت استادان محترم انجام شده و اغلب دانشجویان ما با سلام و صلوات و با بالاترین نمرات فارغ التحصیل می شوند. مقصود از حذف صفر در مدارک مشابه همان طرح اقتصادی حذف صفر از پول است!)
بدین ترتیب وقتی بعد از اصلاح مورد نظر به یک فارغ التحصیل دکتری بگویند: عزیز من! مدرک دکتری شما فقط به اندازۀ یک لیسانس ارزش دارد و شما برابر با یک لیسانسیۀ واقعی می توانی از آن استفاده بکنی!یا مدرک فوق لیسانست در حد فوق دیپلم ارزش واقعی دارد؛این طوری هم خیال طرف راحت می شود و هم جامعه تکلیف خودش را با او و مدرک تحصیلی اش بهتر می فهمد!
خدا را چه دیدید،شاید با این تدبیر،فیس و افادۀ توهم آلود داشتن مدرک دکتری و فوق لیسانس و رسیدن به اوج دانش و پرستیژ هم از سر طرف پرید و مثل بچۀ آدم نشست و درس خواند و سطح سواد واقعی اش را به مدرک ظاهریش نزدیک کرد!
و شاید در چنین فرضی- هرچند یک فرض کاملا فانتزی است- دانشگاه های ما هم به ملاک های دیگری برای رتبه بندی علمی - مثل ارزیابی واقعی تحقیقات و خدمات علمی اشخاص- به جای در ترازو گذاشتن ورق پاره هایی به نام مدرک اندیشیدند!
"پَتُ مَت" ترین راهی هم که به نظر می رسد این است ازنمایندگان باسواد مجلس محترم بخواهیم بودجه ای چند میلیاردی برای خریدن قفلِ خارجی تصویب کنند و درِ تمام دانشگاه های کشور یک قفل خارجی بزنیم و کلیدش را در چاه فاضلاب بیندازیم که حتی به دست رییس دانشگاه آزاد هم نیفتد!
خدا پدر همشیره ی حکیم خیام را بیامرزد که وقتی مدرکش را از دانشگاه آزاد واحد نیشابور جنوب گرفت،سرود:
دم دانشکده ای رفتم دوش / دیدم دو هزار لیسانسه ی کوزه به دوش
هر یک به زبان حال با من گفتند: / این کوزه بگیر و مدرکت بنداز توش!