سه شنبه 3 بهمن 1391-8:40

آیینه ها بی قرار تو هستند

گزارش+عکس مازندنومه از شب نخست کنسرت همایون شجریان در آمل/در کنسرت همایون شجریان به همه خوش گذشت و شبی خاطره انگیز رقم خورد.


مازندنومه،محسن اکبرپور،هنرمند موسیقی سنتی:دوشنبه شب بعد از مدت ها فرصتی پیش آمد تا در مازندران یک رویداد فرهنگی خوب را شاهد باشیم؛همایون شجریان که اجراهای تازه ی خود را آغاز کرده، در مسیر حرکتش،به مازندران هم سری زد.

دیشب آمل میزبان خوب همایون و گروه سیاوش بود.کنسرت در دو نوبت و در شب های دوم و سوم بهمن ماه برگزار می شود.

همه چیز حساب شده بود و بی نقص.تهیه کننده این کنسرت،موسسه فرهنگی هنری باربد آمل و محمود رضا روحانی بود.

همایون شجریان به همراه سهراب پورناظری و یک گروه کاملا جوان به آمل آمده بود. بخش اول که زمان کمتری را به خودش اختصاص داده بود،در مقام اصفهان اجرا شد و همراهی تنبور، کنترباس، و سازهای کوبه فوق العاده بود.


قطعات مهتاب ، خداوند اسرار، و جانی و صد آه در بخش اول فضایی جدید را برای مخاطبان صدای همایون شجریان ایجاد کرده بود.

در بخش دوم که بدون استراحت گروه شروع شد، تنبور جای خودش را به کمانجه داد تا سهراب پور ناظری در فضایی دیگر خودنمایی کند.این بخش در دستگاه نوا اجراشد

نگار ، ساز و آواز ، آیینه ها ، تکنوازی کمانچه، از عشق، ساز و آواز و هفت دریا قطعات این بخش را تشکیل می دادند.

نوازندگانی که همایون را همراهی می کردند،بدین قرارند:

حسین رضایی نیا : دف و سازهای کوبه ای

 همایون نصیری : سازهای کوبه ای

 اصغر عربشاهی : تار

 مهیار طریحی : سنتور

 آیین مشکاتیان، فرزند استاد پرویز مشکاتیان : تنبک و کوزه

 حمید خوانساری : عود 

 داریوش آذر : کنترباس

سهراب پورناظری : سرپرست گروه

در این کنسرت هنرمندان مازندرانی حضور کمرنگی داشتند و من فقط علی اصغر رستمی-خواننده- را در میان جمع دیدم.

ناگفته نگذارم که سالن زیبای اریکه ی آریایی و نظم داخلی آن نکته مثبت کنسرت بود.البته پیدا کردن نشانی اریکه آریایی کار مشکلی بود،به خصوص برای ما که از مرکز استان رفته بودیم،چون حتی یک بنر هم در ورودی آن دیده نمی شد.

ورود دوربین عکاسی به سالن ممنوع بود و به ناچار با موبایلم چند عکس برای مازندنومه گرفتم که کیفیت مناسبی ندارد.

در کنسرت همایون شجریان به همه خوش گذشت و شبی خاطره انگیز رقم خورد.


من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت    از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت       این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

این سبزه که امروز تماشا گه ماست       تا سبزه ی خاک ما تماشا گه کیست