پنجشنبه 5 بهمن 1391-8:4

زور که نیست،بگذارید مازندران تجزیه شود

بازتاب نامه حسین اسلامی(2)/غرب مازندران استان هم بشود همین آش و همین کاسه هست، البته اگر آنها نخواهند در جمع ما باشند زور که نیست/دلیلی ندارد که مازندران برای همیشه باقی بماند، وقتی زبان مازندرانی مرده است و ما از تاریخ مازندران چه از شرقش و چه از غربش چیزی نمی دانیم چه عیبی دارد غرب مازندران استان بشود؟


مازندنومه؛یادداشت مهمان،فیروز مازندرانی:سریال شبهای برره را که یادتان هست؟ یک صحنه‌ای در آن بود که برای برره بودجه رسیده بود و بالابرره‌ای‌ها و پایین‌برره‌ای‌ها بر سر این مسئله که این بودجه برای کدام برره هست به جان هم افتادند.

 حالا نمی دانم سرجوخه به یاور طغرل چی گفته بود که او گفت: من باید بگویم این بودجه چه جوری خرج بشود حالا بگذار اینها به جان هم بیفتند تا این دل من خنک بشود!

حالا این شده حکایت مازندران! ایران یک کشور فدرال [1] مثل آلمان یا منطقه‌ای [2] مثل فرانسه نیست که استان‌ها در اداره امور داخلی خودشان دارای اختیاراتی باشند.

غرب مازندران استان هم بشود همین آش و همین کاسه هست، البته اگر آنها نخواهند در جمع ما باشند زور که نیست. ضمنا آن زمان که در مازندران حکام محلی جولان می دادند مازندران دو تکه بود شرقش زیر سلطهٔ باوندیان و غربش زیر سلطهٔ پادوسبانان بود. صفویه با برانداختن آنها مازندران را متحد کرد!

ضمنا مگر مازندران یک کشور مسقل هست که ما از تمامیت ارضی یا تجزیه‌اش حرف می‌زنیم؟! این مسائل تا آنجا که من می دانم برای ملت‌ها صدق می‌کند نه برای مازندران ما که زیرملت [3] است!

 تازه گیریم هم که صدق کند مرزهای سیاسی در طول تاریخ همیشه تغییر کردند و دلیلی ندارد که مازندران برای همیشه باقی بماند، وقتی زبان مازندرانی مرده است و ما از تاریخ مازندران چه از شرقش و چه از غربش چیزی نمی دانیم چه عیبی دارد غرب مازندران استان بشود؟ دماوند و گدوک مال تهران بشود و گلستان نوخوانده هم بیاید میانکاله را بگیرد؟

حالا من با تمام حماقتم(!) می خواهم به جای این کارها چند تا پیشنهاد برای موافقان و مخالفان تقسیم مازندران بدهم:

 1- از استانداری مازندران بخواهید که یک دفتر در غرب مازندران تاسیس کند، تا وظایف استانداری را در آن منطقه انجام بدهد

 2- رضا اصغری که یک حقوقدان قائم‌شهری است در مقاله‌ای [4] که در همین سایت منتشر شده بود گفته است که: طبق اصل هفتم قانون اساسی، مجلس‏ شورای اسلامی‏، شورای‏ استان‏، شهرستان‏،شهر، محل‏، بخش‏، روستا و نظائر اینها از اركان‏ تصمیم‏ گیری‏ و اداره‏ امور كشورند که باید در تصمیم گیری ها و نظارت بر حسن اجرای تصمیم ها چنین رویکری داشته باشند.

 از استانداری بخواهید که از شورای اسلامی استان که نمایندگان غرب و شرق استان هم داخل آن هستند در اداره امور مشورت بگیرد و همین کار را فرمانداری‌های غرب و شرق استان در مورد شوراهای اسلامی شهرستان خودشان انجام بدهند.

 احساسات ملی‌گرایانه [5] به هیچ وجه عقلانی نیست و باعث محدودیت و جنگ و خونریزی می شود[6]. اینکه چون تنکابنی‌ها و رامسر‌ی‌ها گیلک هستند حتما باید جزو گیلان باشند به اندازه این حرف من احمقانه هست که زبان مازندرانی را باید در مدارس استان آموزش داد و در پنجاه درصد از برنامه صداوسیمای استان از آن استفاده کرد [7].

 اداره ملت‌ها و زیرملت‌ها باید بر مبنای منطق باشد نه بر مبنای احساسات پوچ ملی‌گرایانه. من یکی که با تمام علاقه‌ام به مازندران و زبان، تاریخ و فرهنگش اگر از این به بعد بخواهد صحبت از تمامیت ارضی و تجزیه‌ مازندران بشود آن را به سهم خودم گِل می‌گیرم. شما را نمی دانم.

پانویس:

 1کشور فدرال یا فدراسیون

 http://en.wikipedia.org/wiki/Federal_state 2 کشور منطقه‌ای

 http://en.wikipedia.org/wiki/Regional_state 3 زیرملت ( استان، ایالت یا واحد دیگری در تقسمیات کشوری)

http://en.wikipedia.org/wiki/Subnation 4 تهران چاق تر،استان ها لاغرتر/اراده خواص بالاتر از اراده قانون است

http://www.mazandnume.com/?PNID=V14680 5 در تعریف ملی‌گرایی گفته‌اند: ارج نهادن به ارزش‌های یک ملت مثل زبان، تاریخ، فرهنگ و تمامیت ارضی آن. چنین ارزش هایی هم برای ملت‌ها و هم برای زیرملت‌ها صادق است. به همین دلیل احساسات مازندرانی‌دوستانه را ملی‌گرایی مازندرانی می دانم. اگر شما با آن مشکلی دارید آن را زیرملی‌گرایی مازندرانی بخوانید یا بنویسید!

6 اروپائی ها جنگ‌های جهانی را به دلیل همین ملی‌گرایی به راه اندختند. حالا هم همین ملی‌گرایی باعث گیر افتادن آنها در بحران اقتصادی شده است.

 7 گمان نمی‌کنم در تمام مازندران یک کودک پیدا شود که زبان مادری‌اش مازندرانی باشد. آموزش زبان مازندرانی در مدارس می‌تواند به نوعی تحمیل این زبان به آنها باشد و به نظر من تفکری احمقانه است.