سه شنبه 28 خرداد 1392-0:3

هشدار! ابن الوقت ها از راه می رسند

ما رای ندادیم که فرصت طلبی و شهوت مقام دوباره به شکلی دیگر بازتولید شود و همان ایرادهایی را که در دولت پیشین می دیدیم،مکرر تماشا کنیم/اگر قرار باشد نیرویی به جهت آن که مثلا" بنری چسبانده یا در ستاد دکتر روحانی چای و شربت خورده،اینک مدعی منصب و پست باشد باید همین امروز فاتحه دولت آینده را خواند.


مازندنومه،سردبیر:جمله ی معروفی است که می گوید:«شکست یتیم است ولی پیروزی هزار پدر دارد!»

تنها سه-چهار روز از برد تاریخی دکتر حسن روحانی نگذشته که "پدر"های این پیروزی یکی یکی پیدا می شوند! ابن الوقت ها و فرصت طلب ها هنوز مرکب حکم پیروزی روحانی خشک نشده،به دنبال پست و مقام و موقعیت در دولت آینده هستند!

من احساس خطر می کنم! احساس می کنم مناسبات غلط دولت گذشته،در صورت های جدید در حال بازتولید در  دولت آینده است.

عده ای بی ریشه و ابن الوقت که در 8 سال گذشته سر در لاک خود فرو برده بودند،ثروت اندوز شدند یا با ضعف های آشکار و پنهان دولتی ها مماشات کرده و هیچ سراغی از آنان نبود، شب انتخابات در ستاد حسن روحانی چرخی زدند و حال به تکاپو افتاده اند و خود را لایق مقام و منصبی در استان می دانند؛طرفه آن که تنانی به رایزنی هم پرداخته اند و مشغول گردآوری موافق برای خودند تا از این نمد کلاهی نصیب شان شود.

بیشتر ما حداقل یک بار "قلعه حیوانات"-رمان بی نظیر"جورج اورول"-را خوانده ایم. یکی از نکته های قابل ذکر این رمان بهره برداری خوک ها از امکانات مزرعه به صورت ناعادلانه است.

برای مثال ذکر می شود که خوک ها سهم بیشتری از سیب و شیر را به خود اختصاص می دادند و توجیه می کردند که خوک ها از شیر و سیب متنفرند ولی برای سلامتی و اداره ی بهتر مزرعه مجبورند که از آن ها استفاده کنند.یا در جایی دیگر می بینیم که خوک ها از خوکدانی به ساختمان مزرعه نقل مکان می کنند.

همه ی این ها نشان می دهد که رهبران انقلاب خصوصا در مواقعی که نظامی کارآمد و پاسخ گو وجود نداشته باشد،تبدیل به افرادی تشنه ی قدرت می شوند،از تمامی امکانات سو استفاده می کنند و قوانین را به نفع خود تغییر می دهند، ولی همیشه توجیهی قانع کننده برای آن می یابند.

ایرانی ها همواره در حال تکرار تاریخند و یکی از بارزترین اشتباهات تاریخی ما همین تشنگی قدرت و سوءاستفاده شخصی از امکانات در بزنگاه هایی مثل اکنون است(تقسیم غنایم پس از انتخابات)

توجیه هم همیشه وجود دارد؛زحمت کشیدیم،در ستاد کار کردیم،هزینه کردیم و...پس باید صاحب پست و سمتی هم شویم و چه کسی از ما واجب تر!گمان نکنم در دنیای امروز و در هیچ کشور توسعه یافته ای پست ها و منصب ها را این گونه واگذار کنند.(بهتر است بگویم تصاحب کنند!)

رای ما به حسن روحانی رای به اندیشه بود،نه رای به فرد و حزب خاصی.رای دادیم تا با خود و با دنیا گفت گو کنیم،تا صداقت نهادینه شود و دروغ به پستو برود،رای دادیم تا هر چیز سرجای خود قرار گیرد،تا کوتوله پروری و انتصاب های بچگانه و بوالهوسانه گم و گور شود و تا کشور روی آرامش و رفاه را ببیند.

ما رای ندادیم که فرصت طلبی و شهوت مقام دوباره به شکلی دیگر بازتولید شود و همان ایرادهایی را که در دولت پیشین می دیدیم،مکرر تماشا کنیم.

مهم ترین سرمایه هر سیستمی منابع انسانی آن است و دکتر روحانی نیز قرار اسیت شعارهایش را به کمک همین نیروی انسانی و مجموعه مدیرانش در کابینه و مراکز استان ها و شهرستان ها اجرایی کند.

حال اگر قرار باشد نیرویی به جهت آن که مثلا" بنری چسبانده یا در ستاد روحانی چای و شربت خورده،اینک مدعی منصب و پست باشد باید همین امروز فاتحه دولت آینده را خواند.

این یادداشت را همین جا به پایان می برم و فعلا" کد خاصی نمی دهم،اما اگر لازم شود در آینده شفاف تر و با ذکر مصداق ها خواهم نوشت که مثلا" فردی ناشناخته که در دولت احمدی نژاد ارتقای سازمانی هم گرفت و تا حالا حسابی خوش می گذراند،الان برای خود اصلاح طلب دوآتیشه شده و به ما تلفن زده و گفته حمایتم کنید تا فلان پست را در فلان سازمان بگیرم و این پست حق من است، اگر هم حمایت نمی کنید،سکوت کنید و چیزی در سایت تان ننویسید تا کارم خراب نشود و ...الخ!

به قول زنده یاد نادر ابراهیمی«ما برای بوسیدن خاک سر قله ها،چه خطرها کرده ایم»لیکن جماعتی بدون خطر کردن و هزینه دادن در اندیشه بوسیدن میز ریاستند!باید بهوش بود.