يکشنبه 9 تير 1392-8:38
حجاب اسلامي؛هدف يا وسيله ؟
وقتي حجاب اسلامي به يك شعار تبليغاتي و مرام طبقاتي تبديل شود نميتوان انتظار داشت به صورت امري طبيعي و ضروري كه با اتخاذ ساز و كارهاي مناسب ميتواند در رفتار افراد دروني شود، مسير عالي خود را در جامعه طي كند.
مازندنومه،احسان شریعت،کارشناس ارشد جامعه شناسی:همين ابتداي سخن صورت اول بحث و همچنين نتيجهاي كه در پايان بدان دست مييازيم را ترسيم ميكنيم.
صورت اول نگاه هدفانگارانه به حجاب اسلامي است. اگر حجاب را نوعي هدف تلقي كنيم در بستر روابط انساني به بُنبست بر ميخوريم، چه، به طور ناخودآگاه افراد را به نگاه غرضورزانه به سمت حجاب سوق دادهايم.
در اين تعريف حجاب اسلامي به ديدگاهي كه در دوردستهاي ذهن فرد حضور دارد تبديل ميشود، يعني حجاب به نقاطي از جهانبيني فرد ميرود كه آن نقاط، مناطقي از افكار است كه فرد آن را دور از دسترس اعمال خود ادراك ميكند.
در ذهن هر انساني نقاطي وجود دارند كه با وجود تأييد آن نقاط از طرف باورهاي خود فرد، ليكن فرد آن نقاط را به اعمال خود راه نميدهد.
به طور مثال هر انساني آرزوي يك زندگي آرماني دارد كه آن را در نقطهاي از ذهن خويش ميپروراند اما آن آرزوها آنقدر بزرگ و دشوار و تخيلياند كه فرد زحمت آن را نمي دهد تا آنها را وارد تصميمها و انتخابهاي خويش سازد.
در مورد حجاب نيز تقريباً اين گونه است؛ با نگاه هدفانگارانه به حجاب فرد چون سهم حجاب را از ابتدا در تربيت عملي خويش كممقدار احساس ميكرده است به آن به ديد يك عمل عيني نمينگرد و آن را تنها يك مفهوم ذهني ميشمارد كه صرفاً ميتوان در موردش سخن گفت، نه اينكه به آن رفتار كرد.
دليل اينكه فرد حجاب را به رفتار خويش راه نميدهد و آن را يك مفهوم ذهني تلقي ميكند همين تعريف كردن حجاب به «هدف» است.
اگر حجاب به يك هدف سياسي و غرضورزي گروهي تبديل شود، قابليت عملي بودنش را از دست ميدهد و به صورت يك سوژه ذهني در عامه مردم متداول ميگردد كه تنها گروه يا عدهاي به آن پايبندند.
امروز حجاب اسلامي به دليل برخورد گروهي به صورت يك برچسب معرفي ميشود. اگر در ظاهر به دختر جواني بگوئيم «ديدگاهت در مورد دين چيست؟» جهان بيني تقريباً مناسبي از او دريافت ميكنيم اما اگر در مورد حجاب اسلامي كه از اصوليترين احكام اسلامي است از او پرسش كنيم شايد در همان قدم اول آن را به يك شعار گروهي و نماد قشر خاصي از افراد تفسير كند و دربارهاش به قضاوتي اين چنين نشيند.
اصولاً احكام ديني در هر شأن و تفسيري در كنه امور يك ابزار و وسيلهاي مناسب براي اهداف عاليهاند. براي مثال عبادت راهي است براي رسيدن به هدفي متعالي يعني قرب پروردگار و پاكيزگي روح و صفاي درون و رستگاري و ايمان و بسياري از اهداف فردي و اجتماعي ديگر.
اين خاصيت مذهب است كه وسيله و راه رسيدن به امر متعالي ميباشد. مذهب، دين، شريعت، و همهي اين گونه تعابير حتي در معني لغوي نيز دال بر «راه» و «طريق» و شيوهي رفتن ميكنند.
مذهب جادهايست به آسمان. احكام شرعي راهيست براي رسيدن به اهداف بزرگ. روزه هدف نيست وسيلهايست كه انسان را به اهدافي همچون خودسازي و تزكيه و غيره نائل ميگرداند.
همهي احكام فردي و اجتماعي اسلام در حكم وسائلي حياتي براي نيل به اهدافي معين ميباشند. حجاب نيز از اين قاعده مستثني نيست.
حجاب وسيلهايست براي بسياري از اهداف كه بارزترين و سودمندترين آن در مسائل اجتماعي بروز ميكند.
ارتباطات سالم در روابط انساني به دلايل مختلف به سمت انحراف و فساد ميل دارد. غرائزي بالقوه در وجود انسان نهفته است كه اگر تحت قواعد ديني در اجتماع وارد نشود جامعه را دچار انحراف ميكند و همانند اژدهائي شيطاني همهي منابع معنوي و ارزشي جامعه را ميبلعد.
از اين رو حجاب اسلامي مجموعهاي از قواعد است براي ساختن ارتباطات سالم و سازنده. اما با فرض هدف شدن اين قواعد حب و بغضهاي شخصي و گروهي دامنگير آن شده و آن را به بيراهه ميكشاند و همين باور سودمند را در اذهان و اعمال و نحوهي زندگي به صورت سمي پراكنده ميسازد.
وقتي حجاب اسلامي به يك شعار تبليغاتي و مرام طبقاتي تبديل شود نميتوان انتظار داشت به صورت امري طبيعي و ضروري كه با اتخاذ ساز و كارهاي مناسب ميتواند در رفتار افراد دروني شود، مسير عالي خود را در جامعه طي كند.
مهمترين معضل تعريف حجاب با ديدگاه هدفگرايانه در بستر اجتماعي حجاب اتفاق ميافتد يعني افراد كه حجاب را بالضروره امري براي مصونيت ميشمردند امروز حاضر ميگردند اين امر ضروري را كنار گذاشته تا برچسب شعارهاي گروهگرايانه را بر خويشتن احساس نكنند، چه، با تعريف حجاب به يك هدف ميتوان به سادگي انتظار داشت به دليل تفاوت اهداف و منزلتها و ارزشهاي گروههاي اجتماعي، حجاب اسلامي به شعار و نماد گروهي خاص مبدل شود و اينگونه حجاب اسلامي كه ظاهراً در يك جامعه اسلامي ميبايست در رفتار همهي افراد دروني شده باشد نه تنها در رفتار افراد جوان تر دروني نميگردد، از رفتار آنها كه سالها پيش حجاب در آنها دروني شده بود نيز کمرنگ ميگردد.
اين خاصيت «هدف» است كه انسانها را دسته دسته کرده و جامعه را به تكثر ميكشاند. هميشه اگر به امري به ديد هدف نگريسته شود آن امرِ به خصوص، خاصيت و روح «هدف بودن» مييابد و وقتي هم كه به هدف تبديل شد مطمئناً هر مرام و گروه و دستهاي به تفسير خود از آن امر بسنده ميكند.
اين گونه يك «وسيله» كه ميتواند ديدگاههاي متفاوت را به سمت ديدگاهي يكسان سوق دهد و همهي نگرشها را در جهت هدفي بزرگ همسان و همگون كند، اگر پيش از اين خاصيت هدف شدن بيابد ناخودآگاه از هر كجاي راه موجبات تكثر و چندگانگي ارزشي را فراهم ميآورد، چه، اصولاً احكام دين خاصيت هدف شدن ندارند و اگر به هدف تبديل شوند ظرفيت يكسونگري ندارند.
احكام و شرايع چون جنبهي عملي دارند ظرفيت وسيعي براي تفسير و تأويلهاي شخصي و دلخواهانه دارند با اين حال تنها در صورتي ميتوان در مورد آنها از بار تفاسير متعدد كاست كه در حد وسيله باقي بمانند و به هدف تبديل نشوند.
حجاب اسلامي كه بستهاي از احكام عاليهي الهي است و اهداف بسيار عقلاني و زيبائي در سر دارد، به شدت توانائي مبدل شدن به امري را دارد كه بتوان در مورد آن تفاسير شخصي و دينداري عاميانه را دخالت داد.
هر كس ميتواند بگويد حجاب من، حجاب كامل و صحيح و بي عيب و نقص است. اين در صورتي است كه حجاب به هدف تبديل شود.
وقتي به هدف تبديل شد ناخودآگاه به گروهها و طبقات خاصي از جامعه احساس تعلق بيشتري پيدا ميكند و كساني كه خارج از اين گروهها و طبقاتاند و به حجاب نيز اعتقاد دارند براي آنكه حداقل با نمادهاي ظاهري آن گروهها همراهي نكنند و با آنان همجهت نگردند و استقلال هويتي خاص خود را دارا باشند، حجاب اسلامي را دستخوش تغيير و تفسير ميكنند و وارد بدحجابيهائي می شوند كه امروز شاهد آن هستيم.
ایمیل نویسنده: (abie_malakouti_2008@yahoo.com)