يکشنبه 23 تير 1392-17:19

خوشا شیراز

از میزبانم که نزدیک به پنجاه سال است ساکن شیراز شده دلیل این همه را پرسیدم.می گفت که اکثر زنان قشقایی خانه های شان بدین گونه آراسته شده است/در منزل کمتر مازنی دست ساخته ها و دست بافته های این مرز و بوم یافت می شود ، شاید کمتر جوان مازندرانی معنای « متکازین » را بداند و « کلز » را بشناسد.


مازندنومه،یادداشت کاربران:در بهار،سفری به شیراز داشتم . آنجا مهمان خانواده ای شیرازی بودم . بانوی خانه اما قشقایی بود . هنوز وارد آپارتمان شان نشده بودم که پادری بیرون منزل شان نظرم را جلب کرد . گبه ای از دست بافته های زنان ایل قشقایی .


از راهرو تا پذیرایی ، از آشپزخانه تا مطبخ ، از اتاق خواب تا سرویس ها ، همه جا گویی شما را به نمایشگاهی از دست بافته های ایلی می برد .

راهروی خانه با باریکه هایی از بافت گلیم پوشانده شده بود و دیوارهایش را چنته هایی در برگرفته بود که نقش های خاص قشقایی داشتند . بانوی خانه در چنته ای که کنار جاکفشی آویزان کرده بود،وسیله های مربوط به نظافت کفش قرار داده بود .

پذیرایی پوشیده از فرش های ماهی در هم بود و مبل های خانه را پشتی هایی با نقش کله اسبی پر کرده بود .

روی میز ناهار خوری را گلیمی رنگارنگ پوشانده بود که مشابه آن را روی اپن آشپزخانه نیز گسترده بودند .میزهای عسلی نیز با دست بافته هایی از جنس فرش در ابعاد کوچک تزیین شده بودند .


مشکی از پوست دباغی شده ی بز بر روی یکی از دیوارها جلوه ای خاص به خانه بخشیده بود.اتاق خواب ها مرا به یاد سیاه چادرهای ایلی انداخته بود . در اتاق خواب رختخواب ها به همان شیوه ردیف و روی هم چیده شده بود و روی آن را جاجیمی خوش طرح پوشانده بود . رو تختی ها نیز جاجیم بودند.

از میزبانم که نزدیک به پنجاه سال است ساکن شیراز شده  دلیل این همه را پرسیدم . از پرسشم شگفت زده شده بود.می گفت که اکثر زنان قشقایی خانه های شان بدین گونه آراسته شده است .

فردای آن روز میزبان، ما را به طبیعت و سمت سیاه چادرهای ایلی برد . سیاه چادرهای ایلی بافته شده از موی بز و رختخواب هایی که به همان سبک اتاق خواب های میزبان مان در بالای چادر قرار داشت.زیبایی های جای جای سیاه چادر با چیدمان منزل میزبان مان همانندی داشت .


 به فکر فرو رفتم ، من نیز از خطه ای برخاسته ام که زنانش هنرمندانه هر روز نقشی نو می زنند . در گذر از جاده های استان مان ، در سر در و درون تمامی مغازه هاصنایع دستی ساخت این مرزو بوم ، چشمان هر بیننده را می نوازد و دل هر رهگذر را می رباید.

رهگذران و مسافران گویی قدر این همه را بیشتر می دانند . گاهی شاهد خودروهای مسافرانی هستیم که صندوق عقب و صندلی های اتومبیل شان را از این دست ساخته ها پر کرده اند.


کم می یابیم خانه ای را دور از این استان که میوه ها و سبزی های مصرفی شان را درون سبدهای حصیری بافت شمال نمی گذارند .

 راهروهای بسیاری از منازل هم وطنان مان در استان های دیگر، مزین به نمدهایی است که در گوشه گوشه ی این استان به نمود آمده اند .

آنجه جای شگفتی دارد ، نبود و نمود این همه اوج و زیبایی در خانه های مازندرانی هاست . در منزل کمتر مازنی دست ساخته ها و دست بافته های این مرز و بوم یافت می شود ، شاید کمتر جوان مازندرانی معنای « متکازین » را بداند و « کلز » را بشناسد.


به راستی ما به کجا می رویم ؟ اگر این ملک باشد و این روزگار ،دیری نخواهد پایید که این همه به دست فراموشی سپرده خواهد شد و دیگر  : نه خانی آمد و نه خانی رفت.