سه شنبه 8 مرداد 1392-4:36
بازی شروع شد/نمایندگان مازندران در کجا قرار دارند؟
روحانی چون توان چالشگری فراوان را ندارد،احتمال عقبنشینی او از مواضع انتخاباتیاش هم بیشتر میشود/ فرق روحانی با احمدینژاد در این است که روحانی آن جسارت را ندارد که بتواند یکتنه در مقابل همه بایستد/اگر مردم انتخابات 24خرداد با روحانی هستند، ولی مجلس آن رنگ و بوی همفکری با آقای روحانی ندارد/کل آرای نمایندگان مردم مازندران که الآن در مجلس نشستهاند 710314 رأی است،در حالی که کل آرای آقای روحانی یک میلیون و 80هزار و 727نفر است/ نمایندگان مازندران رأیای را به صندوق ریختند که با آرای یک میلیون نفر دیگر از مازندرانیها تفاوت داشت.
مازندنومه،رسول معصومی:چه بخواهیم و چه نخواهیم اکثریت مردمی که در انتخابات خردادماه شرکت کردند، در برگه انتخاباتیشان نام روحانی را نوشتند.
روحانی در حالی وارد پاستور میشود که اگر یکی-دوماه قبل از نامزدیاش آمار میگرفتند،مطمئناً در زمره چهرههای ناشناخته قرار میگرفت.
شاید آن روزها مردم رضایی، قالیباف، حدادعادل و ولایتی را بیشتر از دیگران میشناختند و به همین دلیل نام این افراد یقیناً در صدر آشنایی مردم قرار میگرفت.
البته در این زمینه آمارهای فراوانی هست که خوانندگان میتوانند به آن رجوع کنند. اما روحانی وقتی وارد رقابت انتخاباتی شد و آیتالله هاشمی- به هر دلیل از رقابت باز ماند- شانس در خانه او را زد و مردمی که میخواستند رأی بدهند، به گمان اینکه شعارهای انتخاباتی آقای روحانی با شعورهای شان همخوانی دارد، به او رأی دادند.
بیانصافی است که بگوییم روحانی فقط با یکی دو-درصد آرا به دور دوم نرفت. اگر هم به دور دوم میرفت، آیا فاصله نفر دوم انتخابات با او کم بود و میشد این رقابت را عادلانه دانست.
چیزی که برخی از مخالفان روحانی مدام تکرار میکنند، ولی این نکته را نمیگویند که هزینه تبلیغات انتخاباتی روحانی با نفر دوم یعنی آقای قالیباف بیاغراق از زمین تا آسمان بود و هر در و دیواری را در شهرها و روستاهای کشور و خصوصا مازندران که میدیدید، چهره سردار قالیباف خودنمایی میکرد، اما فاصله این مرد در و دیواری با آقای روحانی باز هم نجومی بود.
اگر در هزینه تبلیغات آقای قالیباف گوی رقابت را از همه نامزدهای طول تاریخ انتخابات ریاستجمهوری ربود، ولی بازی را به آقای روحانی بسیار بد باخت.
با این حال برخی از مخالفان روحانی از سر بدانصافی ادعا میکنند که وی باخوششانسی در دور اول پیروز شد. باز هم میگویم چه قبول کنیم و چه نکنیم، دروازه پاستور به روی آقای روحانی باز شد.
اما مخالفان او چه کسانی هستند؟ آیا نمایندگانی که مخالف آقای روحانی هستند، واقعا از طرف مردم خود سخن میگویند و آنها سخنگوی مردمی هستند که به روحانی رأی دادهاند یا سخنگوی منویات شخصی خود هستند؟
چالش روحانی در آینده
شک نباید کرد که چالش روحانی در فردای نزدیک، بیش از همه با مجلس خواهد بود. روحانی چون توان چالشگری فراوان را ندارد، احتمال عقبنشینی او از مواضع انتخاباتیاش هم بیشتر میشود.
فرق روحانی با احمدینژاد در این است که روحانی آن جسارت را ندارد که بتواند یکتنه در مقابل همه بایستد، کاری که احمدینژاد کرد.
او به راحتی با مجلس و مجلسیان بازی میکرد. در خانه نمایندگان سر آنها خراب میشد و حتی رئیس،لاریجانی را به چالش میکشید. برای احمدینژاد تخریب هر کس با هر ابزاری جایز بود و این کار را در مجلس کرد.
میزان روحیه درگیر شدن در آقای روحانی بسیار پایینتر از رئیس جمهور دهم است. احمدینژاد میدانست که چه میخواهد، برای او مهم نبود که چه کسی خواست و نظر او را قبول ندارد.
تنها رئیسجمهوری که در ایران بیشترین چالش را با مجلس داشت احمدینژاد بود. باوجودی که آدمهای مجلسنشین همخط و همرأی او بودند. تفاوتهای ظاهری و باطنی فکری با او نداشتند. اما احمدینژاد مجلسی میخواست که در مقابل طرحها، لوایح و حتی قانونی را که به مجلس میفرستاد رد نشود.
تفاوت روحانی با احمدینژاد اما روزگار آقای روحانی بهتر از احمدینژاد نخواهد بود. مجلس نهم، مجلس روحانی نیست.
اگر مردم انتخابات 24خرداد 92 با روحانی هستند، ولی مجلس آن رنگ و بوی همفکری با آقای روحانی ندارد.
شاید آقای لاریجانی پشت سر روحانی بایستد، اما علی لاریجانی نمیتواند چندان اعمال نفوذ کند. فقط باید خوشبین بود. اما واقعبینی مخالف خوشبینی موجود است.
مشکل دیگر آقای روحانی این است که وی عقبه قوی حزبی یا جناحی ندارد. گرچه او با شعار اعتدال وارد میدان شد، ولی خودش نیک میداند مردمی که به او رأی دادند دلفریب شعار اعتدال او نشدند، بلکه به دیگر حرفهای او دل بسته بودند.
گمان نمیکنم که خود آقای روحانی نداند که چه کسانی به او رأی دادند و چه عواملی باعث شد که شاهین بخت روی شانههای او بنشیند.
اگر میداند،اما آنها را جدی نمیگیرد، کاری سختتری در پیش خواهد داشت و چه بسا در سال 96خودش مهمترین رقیب خود خواهد بود و از تکیه مجدد به صندلی پاستور ناکام خواهد شد.
به هر حال واقعیتی که امروز وجود دارد فشارهای جناحهای مختلف قدرت است که برنامههای خود را در مجلس و به مجلسیان دیکته میکنند.
نمونه آنها تعیینتکلیفهای پیدرپی، پیغام،پسغامهایی که روحانی چه کند و چه کار نکند. اینها رفتارهایی است که روی شانه آقای روحانی سنگینی میکند.
واقعیت دیگر این است که در مجلس معلوم نیست و نبود که چه کسانی اعتدالگرا هستند. اگر یک گروه مشخص «اعتدالیون» در ایران و خصوصاً در مجلس وجود میداشت، میشد به کارآیی آقای روحانی بیشتر امیدوار بود، اما جامعه سیاسی ایران نمیتواند ویژگی اعتدالی داشته باشد.
یا باید راست بود و اصولگرا یا باید چپ بود اصلاحطلب. پس خبری از اعتدالیون نیست. نمایندگانی که اصلاحطلب باشند و بتوانند وزن شاخصی هم داشته باشند، در مجلس دیده نمیشوند.
افرادی مثل آقای مطهری که برخی مواقع مواضعاش حتی از اصلاحطلبها جدیتر است، در زمره اصلاحطلبها قرار نمیگیرند.
از آنجا که اصلاحطلبها بعد از انتخابات 88 دچار رکود رفتاری شدند و به هر دلیلی توان عرض اندام حتی در مجامع عمومی را نداشتند، نتوانستند در انتخابات مجلس نهم سهمی بگیرند و کرسیهای قابلتوجهی را تصاحب کنند.
آنهایی که سر سوزن سمپاتی و علاقهای به اصلاحطلبها داشتند – به هر دلیلی- یا نمیتوانستند و یا نمیخواستند خود را اصلاحطلب معرفی کنند.
فقط در کوران انتخابات ریاستجمهوری بود که با روحانی شدن فضای انتخابات کشور، بارش رحمت در زمینهای کویری اصلاحطلبها بارید و برخی از دانهها سبز شدند؛ به گونهای که حتی نامزدهای شوراها توانستند جرئت کنند و خود را طرفدار این یا آن لیدر اصلاحطلبها اعلام کنند.
اگر روحانی میتوانست این طیف را به طور آشکار همراه خود داشته باشد، تردیدی نیست که هنگام چانهزنی و گرفتن امتیاز میتوانست دست بالا را بگیرد و مجبور به امتیاز دادن نباشد.
با این حال نمیتوان باور کرد که نمایندگان بگذارند روحانی بتواند به راحتی کار کند و حتی وزرای دلخواه خود را معرفی کند؛چون علاوه بر آنکه گمانهزنیها این واقعیت را نشان میدهند، رفتارهای نمایندگان هم بر این حقیقت صحه میگذارد.
وزن آرای نمایندگان
واقعیت این است که اگر بخواهیم کل آرای نمایندگان مجلس را با آرایی که آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری کسب کرد، کنار هم بگذاریم وزن آرای آقای روحانی بیشتر است.
اگر نمایندگان – فقط کمی- وزن آرایی را که مردم به آنها دادند با وزن آرای خود قیاس میکردند شاید کمتر روحانی را دچار چالش کنند. امیدواریم که نمایندگان به آرای مردم احترام بگذارند و روحانی را در ادامه کار یاری کنند.
برای قیاس وزن آرا،ما میتوانیم مازندران را مثال بزنیم. البته بیش از همه این را یادآوری کنم که طبق شواهد موجود هیچیک از 11نماینده مردم مازندران در مجلس به آقای روحانی رأی ندادهاند.
بگذریم از اینکه – به هر دلیل- در روز بعد از انتخابات و در مراسم تقدیر و تشکر حاضر میشدند، اما مازندرانیهایی که در بهارستان بودند، آقای روحانی را ندیده بودند.
حضور نمایندگان ساری و چالوس و بابلسر و حتی قائم شهر در رکاب آقای قالیباف کاملاً واضح بود. نمایندگان مازندران رأیای را به صندوق ریختند که با آرای یک میلیون نفر دیگر از مازندرانیها تفاوت داشت.
گرچه چندی پیش یکی از نمایندگان ساری- آقای شجاعی- دلیل آرای بالای آقای روحانی در مازندران را علاقه مردم مازندران به روحانیت اعلام کرده ولی معلوم نیست که چرا این علاقه در میان نمایندگان مازندران دیده نمیشد!
با این وجود حتی تعداد آرای کل 12نماینده مازندران در مجلس کمی بیشتر از 300هزار رأی با رأی آقای روحانی اختلاف دارد.
کل آرای نمایندگان مردم مازندران که الآن در مجلس نشستهاند 710314 رأی است، در حالی که کل آرای آقای روحانی یک میلیون و 80هزار و 727نفر است.
برای آنکه خوانندگان یک بار دیگر نسبتهای رأی نمایندگان خود را بدانند، عین آمار اعلام میشود تا شکوشبههای در این زمینه دیده نباشد.
مقیمی57177، دامادی 93771، شجاعی 62174، علیپور57449، هادی حسینی56517، نیازآذری 83384، ناصری 103711، نجفنژاد48388، ملایی88377، احمدیلاشکی58968، شریعتنژاد 52058
به هر حال تردیدی نیست که این نسبت را میتوان در میان نمایندگان استانهای دیگر هم دید. خوب است نمایندگان دیگر استانها نیز این واقعیت را بدانند و با روحانی براساس خواست مردم عمل کنند.