شنبه 11 آبان 1392-7:12

زبان تبری زنده می ماند

نقدی بر یک یادداشت مازندنومه/ غزالی با آن همه قدرت در علم و در دستگاه حکومت نتوانست فارسی را نابود کند و فارسی زنده ماند؛ زبان تبری نیز زنده می ماند/با توجه به سیر تاریخی زبان فارسی، و با در نظر گرفتن مناقشات در کشور افغانستان بر سر علمی بودن زبان فارسی، و نظر به اینکه مجریانی که در شبکه تبرستان مطالب علمی را به زبان مازنی به صورت مبتدی صحبت می کنند که خود نشانه واقعی پتانسیل زبان تبری نیست، می توان نتیجه گرفت پاسخ به این سوال که آیا مطالب علمی در غالب زبان تبری جای می گیرد یا نه، بستگی به" خواستن یا نخواستن " ما دارد.


مازندنومه؛ یادداشت مهمان، کایر امیری، کارشناس جامعه شناسی: مقاله ای با عنوان " رفتار تصنعی و تلاش اجباری در حفظ زبان مازندرانی در سایت مازندنومه انتشار یافت( http://mazandnume.com/?PNID=V16400) که بنده را بر آن داشت نکاتی را در رابطه با موارد مطرح شده به نگارش در آورم.

 یادم می آید روزی صادق زیباکلام در کلاس، تاریخ را این چنین تعریف کرد: تاریخ تنها روایت هایی است که تکرار می شود و ما تنها برای سرگرمی آن را مطالعه می کنیم و نه برای پند و عبرت آموزی و چاره جویی؛ آن گونه که تا به حال به شما گفته اند.

 آن روز در مورد درستی گزاره عدم عبرت آموزی بسیار بحث شد و حالا من که آن روزها مخالف آن بودم، موافق سرسخت آن شده ام؛ چرا که می بینم تاریخ و به تبع آن تنازعات و بحث ها دوباره و دوباره تکرار می شود و تنها چیزی که نیست عبرت آموزی است.

این مقدمه ای بود تا مختصرا نگاهی به سیر تاریخ زبان فارسی پس از اسلام بیندازیم و بنگریم چگونه زبان تبری همان سیر را با کمی اختلاف طی می کند:

 زبان فارسی دری تا قرن چهارم تقریبا خالی از آثار مکتوب چه در ادبیات و چه در علوم مختلف است، این روند با ورود فردوسی که یک انقلاب در ادبیات بود، کمی تقلیل یافت ولی همچنان زبان رسمی علمی در ایران، زبان عربی بوده است.

 در این باره دو دیدگاه متفاوت وجود داشته است: گروه اول بر این باور بوده اند که زبان فارسی فقط زبان داستان و شعر و به عبارت دیگر تنها سرگرمی بوده و قابلیت نوشتار علمی به این زبان میسر نمی باشد؛ از بزرگ ترین افراد در این گروه امام محمد غزالی بوده است. وی زبان فارسی را حتی بیشتر تقلیل داده و زبان عوام دانسته و خواستار فراموشی این زبان شده است.

 گروه دوم بر این باور بوده اند که زبان فارسی قابلیت استفاده به عنوان زبان علمی را دارد و با کلمه سازی و استعمال عینا کلمات عربی در جمله ای فارسی می توان در علوم مختلف از زبان فارسی استفاده کرد. ابن سینا و خواجه نصیرالدین توسی از بزرگترین پیروان این دیدگاه بوده اند.

 اما چیزی که عملا اتفاق افتاد خارج از این بحث ها بود؛ حتی کسانی که موافق زبان فارسی علمی بوده اند هم مهم ترین آثارشان به زبان عربی بوده است.

در واقع تقریبا تمام کتاب های علمی، عربی بوده است. زبان فارسی چهار قرن به چنان رکودی مبتلا بود که بسیاری می پنداشتند این زبان به ورطه نابودی پا نهاده است و در این بیت فردوسی عینا دیده می شود: بسی رنج بردم در این سال سی_ عجم زنده کردم بدین فارسی.

 پس از آن زبان فارسی تنها به هنر و ادبیات راه یافت و از همین عرصه ارتزاق نمود و حیات یافت. اگرچه هر چه گذشت تعداد کلمه های عربی و ترکی و مغولی راه یافته به زبان فارسی بیشتر شد.

 در کتاب هایی که به علوم مختلف می پردازد حتی معدود کلمه فارسی پیدا می شود و تنها فعل ها است که فارسی است یا از کلماتی استفاده می شود که تاریخی بوده در ادبیات روزمره عوام شکل خارجی نداشته است.

انقلاب مشروطه رخ داد. هر انقلابی در وجهه های مختلف بر زندگی مردم خود تاثیر می گذارد. زبان نیز دگرگون شد و موجی از ترجمه و کلمه سازی به راه افتاد.

 اگرچه در این دوره تلاش های زیادی انجام شد اما خیلی زود این تلاش ها کم رنگ شد و جای کلمه های عربی را زبان فرانسه و انگلیسی بعدترها گرفت.

دوباره همان بحث های تاریخی قدیمی مطرح شد علمای جدید این بحث را مطرح کردند که با ترجمه، اصالت کلمه ازبین می رود و کلمه جدید فارسی قابلیت تمام معنی یک کلمه را ندارد؛ پس عینا این کلمات را در جمله های فارسی استفاده می کردند.

 این در علوم مختلف شدت و ضعف هایی داشت، مثلا در علوم انسانی کلمات تخصصی بیشتر عربی اند و بعد لاتین و تک کلمه هایی فارسی اند.

با همه این احوال زبان فارسی باقی ماند، هرچند به صورت در هم آمیخته با زبان های دیگر، چرا که فرهیختگان و مردمانش خواستند و با داشتن پشتوانه ای به نام هنر.

جالب اینجاست که افغانستان نیز حال درگیر همین تنازعات است که آیا زبان فارسی زبانی است علمی؟

 در واقع رفتار ما در استفاده علمی از زبان فارسی طبق استدلال نگارنده رفتاری است تصنعی و باید از زبان انگلیسی یا عربی در محافل علمی استفاده کرد.

***

مازندران در طول تاریخ پیش از اسلام و به خصوص پس از اسلام دارای حکومت های محلی مستقل بوده است که خود به طبع بر ادبیات و زبان آن تاثیرگذار بوده است و حتی در برهه ای ادبیات مکتوب نیز وجود داشته است.

 این روند طی می شود تا زمان صفویان که آغازی است برای انحلال این زبان در زبان فارسی. این روند که در ابتدا به کندی شروع شده بود در زمان قاجار و سپس پهلوی اول و دوم روند رو به رشدی به خود می گیرد و فرآورده آن چیزی می شود که درحال بحث راجع به آن هستیم.

 بحث راجع به زنده ماندن یا نماندن این زبان، بحث بر سر اینکه آیا مطالب علمی در غالب زبان تبری می گنجد یا خیر، و ....

همانطور که ملاحظه شد سیر این زبان در جاهایی همانند سیری است که زبان فارسی پیموده است. با توجه به این مقدمه، انتقاداتی بر مقاله " رفتار تصنعی و تلاش اجباری در حفظ زبان مازندرانی" وارد است که در پی می آید.

نگارنده درجایی اظهار کرده است که " هویت هر قوم و ملتی مجموعه ای از عناصر گوناگون را تشکیل می دهد". نمی دانم این دیدگاه را از کجا و از چه نظریه ای ایراد داشته است که در کتاب های پایه ای جامعه شناسی تعاریف دیگری ارایه شده است (برای مثال آناتومی جامعه نوشته فرامرز رفیع پور).

در جایی نگارنده این طور بیان داشته که شبکه تبرستان "همه ی اهتمام خود را در راه حفظ زبان مازندرانی به کار می گیرد" که این نکته خود بحثی طولانی را می طلبد و مجال بحث وجود ندارد.

نگرش مخالفان استفاده علمی به زبان های غیر فارسی در ایران نگرشی غیر تاریخی و ذات گرایانه است که قادر به درک مکانیزم های تحول زبان نیستند و با قائل شدن جوهری ثابت برای زبان آن را به فراورده ای ثابت تقلیل می‌دهد.

 تصنعی در لغت دهخدا چنین تعریف شده است:" تصنعی } ت َ ص َن ْ ن ُ } (ص نسبی ) ساختگی. (یادداشت مرحوم دهخدا)، خلاف حقیقی و رجوع به تصنع شود".

 عنوان یادداشت این حس را منتقل می کند که کسانی از بیرون می خواهند چیزی غیر را به درون با اجبار وارد کنند.

 دقت بفرمایید این نکته مسلم است که در یک فرهنگ، تا ناخودآگاه اش نخواهد چیزی از درون نمی جوشد. این تلاشی که خیل عظیمی از روشنفکران برای آگاهی رساندن شروع نمودند تصنعی و غیر حقیقی نامیده می شود ولی این روشنفکران از همین جامعه اند اما کاش نگارنده معیار حقیقت را معلوم می نمود و نشان می داد بر چه اساسی تلاش برای زنده نگهداشتن یک زبان ( تبری) تصنعی است ولی همین تلاش با همان شرایط برای زبانی دیگر ( فارسی) حقیقی می نماید.

 البته نگاه ایشان به این مسئله یک نگاه فونکسیولونیستی است نگاهی که نخستین پارادایم جامعه شناسی است و حال تنها در چند کشور جهان سوم می توان نشانی از آن گرفت که غرب به سبب مطلق گرایی این دیدگاه، چنین دیدگاهی را به ورطه فراموشی سپرده است .

تقسیم بندی ایشان جالب ترین بخش مسئله است برنامه هایی که در غالب فرهنگ می گنجد و نمی گنجد: نمی دانم ایشان بر اساس چه پژوهش و چه داده هایی این نظر را وارد دانسته، البته پژوهشی که تعریف هوییتش این باشد باید تفسیری چنین داشته باشد و زمانی که مفهوم ها (هویت) غیر علمی و من درآوردی تعریف شود از نتیجه چه انتظاری می توان داشت.

در ادامه بیان می دارند: "گویی وی در حال فارسی حرف زدن است تا مازندرانی": جامعه به نظام روابط متقابلی اطلاق می گردد که افرادی را که دارای فرهنگ مشترکی هستند به یکدیگر مربوط می سازد (مبانی جامعه شناسی آنتونی گیدنز، ص 56) این تعریف، از یکی از مهم ترین کتاب های جامعه شناسی می باشد.

 کلمات فارسی :به- می گردد- که-را- دارای- فرهنگ- هستند- یکدیگر- می سازد.

عربی: جامعه- نظام- روابط- متقابلی- اطلاق-افرادی- مشترک- مربوط.

ببینید تمام کلمات کلیدی عربی اند و تنها فعل هاست که فارسی اند پس طبق استدلال نگارنده چون انگار به عربی صحبت می کنیم، بهتر است در مباحث علمی با یکدیگر به عربی مصاحبت کنیم.

حالا کافی است سری به فلسفه، پزشکی، و ریاضی بزنید تا مشاهده کنید کجا کلمه ی فارسی تخصصی رد و بدل می شود.

"جامعه نظام روابط متقابلی ره گننه که افرادی که فرهنگ مشترک دایننه ره دهی جا مربوط کنه". تنها کلمه فارسی " فرهنگ " می باشد، باقی کلمه یا عربی است یا پهلوی.

یادتان نرود زبان تبری فرزند زبان پهلوی و برادر زبان فارسی است و مشترکات غیر عربی از مادر پهلوی است نه اینکه منحصرا برآمده از فارسی دری باشد.

همچنین نگارنده این پیش فرض را در نقد خود به صورت ضمنی ایراد داشته که مجریان شبکه تبرستان (که در به کار گرفتن زبان تبری به صورت علمی ناتوانند ) نماینده بجا و شایسته این زبان هستند، در صورتی که اگر این مجریان در این امر ناموفقند نشان دهنده ناتوانی این زبان نیست، چه اینکه از یک طرف در گزینش این افراد سوء گیری هایی وجود دارد، از طرفی دیگر ما می توانیم در بین مجریان شبکه تبرستان کسانی را بیابیم که در این امر تسلط بیشتری دارند و موفق ترند و حرف زدن شان کمتر تصنعی می نماید.

 اما به همه این مباحثه ها و درست در همین زمان که خوشبین ترین طرفداران این زبان روند رو به مرگش را پذیرفته بودند با پدیده ای جدید روبرو شدند: هنر موسیقی.

فردوسی زبان فارسی برای زبان تبری یک شخص نبود بلکه یک هنر بود با مجموعه ای از افراد که در آن کار می کردند. موسیقی پاپ مازندرانی اگرچه ابتدا به موسیقی مجلسی (موسیقی که من نام ارگی را بر آن می نهم) مشهور بود و همین ضعفی بزرگ برای آن بوده است؛ ولی در اندک مدتی به عرصه موسیقی غیر ارگی پا نهاد این موج به عینه از ایمان فلاح شروع شد. اگرچه پیش ترها این سبک جان یافته بود چه در پیش از انقلاب کسانی چون دنیوی، و عماد رام و ... در آن هنر نمایی کرده بودند و پس از آن کسانی چون صالح تیموری و دیگر گمنامان چند سال اخیر به این سبک پرداخته بودند ولی محبوبیت آن چنانی بدست نیاوردند، این اما پس از کلیپ تصویری تک نوازی و تک خوانی ایمان فلاح که به صورت غیر حرفه ای ضبط شده بود آرام آرام به مرحله ی جدیدی وارد شد.

درست پس از بازخوردها و دست به دست شدن زیاد این کلیپ بود که مشخص شد این زبان قابلیت ورود به پاپ را دارد به خصوص پس از دست به دست شدنش در طبقه متوسط شهری، طبقه ای که کمترین بازخورد ها را به آهنگ مازندرانی داشتند.

در واقع نه تنها خواننده های جدیدی طلوع کردن که حتی خوانندگان به اصطلاح ارگی قهرا به سمت موسیقی غیر ارگی رانده شدند، چرا که جامعه خواست و طلب کرده بود.

 نشان این مدعا جشن کلیا در قائمشهر است که ایمان فلاح در آن دعوت شد و مورد توجه خیل عظیمی از طبقه متوسط شهری قرار گرفت و حتی کلیپی تصویری از موسیقی پاپ مازندران (ایمان فلاح) برای نخستین بار در تاریخ هنر پس از انقلاب مازندران منتشر شد.

ایمان فلاح(عکس:حمید صالحی)

 زبان تبری در این دوره تاریخی خویش مانند درختی است که دوباره سر بر آورده اگرچه تنها جوانه ای از آن خودنمایی می کند، اما نفس می کشد و این از مخالفت ها و بحث هایی که درباره اش شروع شده بیشتر قابل استنباط است.

زبان تبری در این مرحله از زندگی اش همانند نوزادی است که از خاکستر پدری تاریخی زنده شده است. تاریخ این تنازعات را فراوان درباره ی زبان های گوناگون دیده و این قبیل مخالفت ها زیاد بوده است.

 غزالی با آن همه قدرت در علم و در دستگاه حکومت نتوانست فارسی را نابود کند و فارسی زنده ماند؛ زبان تبری نیز زنده می ماند.

با توجه به سیر تاریخی زبان فارسی، و با در نظر گرفتن مناقشات در کشور افغانستان بر سر علمی بودن زبان فارسی، و نظر به اینکه مجریانی که در شبکه تبرستان مطالب علمی را به زبان مازنی به صورت مبتدی صحبت می کنند که خود نشانه واقعی پتانسیل زبان تبری نیست، می توان نتیجه گرفت پاسخ به این سوال که آیا مطالب علمی در غالب زبان تبری جای می گیرد یا نه، بستگی به" خواستن یا نخواستن " ما دارد؛ و سوال اصلی این است؛ خواستن یا نخواستن؟

ایمیل نویسنده: (kayer121@gmail.com)

* مطالب مرتبط:

- جان مار مه ره نده محمود آباد! http://www.mazandnume.com/?PNID=V16383

- رفتار تصنعی و تلاش اجباری در حفظ زبان مازندرانی http://www.mazandnume.com/?PNID=V16400