دوشنبه 4 آذر 1392-21:36
آیا گذشته، چراغ راه آینده است؟
رویکرد آینده پژوهانه معتقد است در دنیایی که مشخصه ثابت آن تغییر است، دیگر گذشته نمی تواند چراغ راه آینده باشد. اما آینده چراغ راه آینده است؟!/عادت کرده ایم که هر چه در گذشته بوده است را مقبول بشماریم و برنامه های امروز و فعالیت های آینده را مطرود بدانیم.
مازندنومه؛ محمدحسن آغاز، پژوهشگر اجتماعی و رسانه: گذشته، امروز و آینده سه مقوله ای است که همه امور ما و تمامیت برنامه ریزی نیز در قالب آن شکل می¬گیرد.
سازمان های بالنده و مدیران کارامد کسانی هستند که در این سه مقوله به سازماندهی امور خویش می پردازند تا در یک بازه زمانی مشخص که معمولا برای دولت 4 ساله است، بتوانند پاسخگوی مردم باشند.
گذشته، شامل تاریخچه ای از اموری است که انجام شده و باعث شکل گیری یک نوع ساختارخاص، فرهنگ، اخلاق، نگرش، عادت و آداب بر فعالیت امروز است که در حوزه مدیریت و یا یک سازمان، اثرگذار است و همین گذشته هم هست که در قالب چارچوب، فعالیت های امروز سازمان ها و مدیریت ها را شکل می دهد .
بر اساس همین مقوله هم است که بسیاری از مدیریت ها به نقد گذاشته شده و با توجه به فرصت هایی که داشته اند، مورد ارزیابی قرار می گیرند؛ منتهی باید این نقد به گونه ای صورت پذیرد که اشتباهات گذشته جبران شود و دوباره از چاله ای به چاه نیفتند.
تعیین شرایط امروز بدون درنظر گرفتن فعالیت های انجام شده دیروز میسر نیست، برای همین هم هست که ضروری است گذشته را چراغ راه آینده قرار داد. بر اساس ارزیابی امور گذشته است که برنامه های آینده تعیین می شود.
در شرایط کنونی، در سازمان های ما، فرصت های اساسی در پیش روی هر مدیری است که اگر با دقت و تعمق به گذشته نگاه نکند، نمی تواند به ارزیابی درستی از قدم های امروز خویش برسد.
شرایط امروز، گذشته از آن که منحصر به فرد است، متاثر از هر دو مقوله است؛ هم گذشته و هم آینده؛ اینکه این عمل تا چه حد در گذشته مورد توجه بوده و تا چه اندازه در آینده کاربرد دارد.
سختی اولویت بندی امور از درون همین سنجش استخراج می شود و ضعف بسیاری از مدیران، ناشی از نبود درک و فهم عمل در زمان آینده است.
برای همین هم هست که دانش آینده پژوهی (futurology) به جد برای مدیران امروز به کار می آید و باید آن را در دستور کار خویش قرار دهند.
رویکرد دیگری که بدون توجه به گذشته و فقط براساس نیاز به آینده به برنامه ریزی می پردازد، آماده کردن خود برای آینده و پیش بینی نیازهای آینده و حتی استفاده از اطلاعات ناقص و مسئولیت ما در قبال آینده است که تعالی ما را رقم می زند و همچنین چاره جویی لازم برای آینده، زمینه ای را فراهم می سازد که گذشته را واقع بینانه ببینیم.
کارکرد مهم آینده پژوهی، راه اندازی و هدایت گفتمان آینده است که در سطح جامعه و هر سازمانی باید راه بیفتد.
رویکرد آینده پژوهانه معتقد است در دنیایی که مشخصه ثابت آن تغییر است، دیگر گذشته نمی تواند چراغ راه آینده باشد. اما آینده چراغ راه آینده است؟!
دانشی شدن جامعه و ظهور جوامع دانش بنیان می تواند به روندهای مهم آینده کمک کند. آینده پژوه نامدار پاکستانی ، - ضیاء الدین سردار – معتقد است که یک مسلمان واقعی، آینده اندیش است و لاجرم آینده شناسی برای اعتلای آینده بشریت بر حسب تعالیم شیعی یک وظیفه مقدس است.
گذشته فقط با اشتباهات و خطاها پیش نرفته است بلکه نقاط قوت و فرصت های طلایی نیز داشته است که باید به دیده تعمق به آن نگریست و سعی در برنامه ریزی و به کارگیری آن در فعالیت های آینده بود.
اینکه چرا گذشته چراغ راه آینده نیست، مسئله ای است که نیازمند کندوکاو از زوایای مختلف است اما به طور کلی می توان چند دلیل را مورد نقد و بررسی قرار داد که اصولا ریشه در فرهنگ، مدیریت، سازمان و جامعه ما دارد.
نگاه به گذشته همیشه با افسوس و آه همراه بوده است که این امر نه تنها ریشه فرهنگی دارد، از دیرباز عادت کرده ایم که هر چه در گذشته بوده است را مقبول بشماریم و برنامه های امروز و فعالیت های آینده را مطرود بدانیم.
بخشی از این مسئله، حاصل عادات ما به شرایط گذشته است . به این معنی که تغییر و پذیرش تغییر برای فرهنگ های سنتی با سختی و دشواری همراه است که نشان می دهد مردم از این عناصر فرهنگی به سختی می تواننند فاصله بگیرند و برای همین در مسیر برنامه های توسعه بسیار عقب تراز کشورهای همتراز خودمان و در همسایگی خودمان – مثل ترکیه و کشورهای عربی – هستیم .
بخشی از تغییرات فرهنگی معمولا با جراحی همراه هست و این جراحی هم طبیعی است که با خونریزی نیز همراه باشد.
معمولا کسانی که به اصحاب قدرت و ثروت نزدیک ترند بزرگترین مخالفان این نوع تغییر هستند و همین¬ها هم هستند که در بوق و کرنا کرده و شییپور مخالفت سر می دهند و بزرگترین مانع تغییر و بهبود وضع موجود و ترسیم برنامه های آینده هستند.
بخشی از گذشته گرایی حاصل ضعف سازمان های ما در پذیرشِ شرایطِ نوین و مدیریت تحول و تغییرات نوین است.
دنیای امروز پیشرفت های خویش را مرهون تحول و تغییرات سازماندهی شده و برنامه¬ریزی شده می داند.
در کشور ما و در مدیریت های سنتی ما با هر گونه تغییر و تحول مخالفند و حتی فرهنگ سازمانی به گونه ای است که نمی توان تغییرات برنامه ریزی شده را مدیریت کرد و به همین منظور، مانع اساسی درپیشبرد برنامه ها هستند. (به خصوص در شرایطی که دولت جدید مدیریت ها را برعهده گرفته و زمینه لازم برای بهبود و برنامه ریزی جدید امور فراهم است.)
اگر به دیده تحقیق به گذشته نگاه کنیم و نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی و به بدنه کارشناسی داده تا در پیشبرد امور در دستور کار قرار دهد، می توان امیدوار بود که خسارات گذشته جبران شده و زمینه ای برای بهبود و پیشرفت امور در آینده فراهم شود.
تنها در این صورت است که می توان امید داشت ما توانایی اجرای برنامه های توسعه را تا سال 1404 در منطقه یا کشور خواهیم داشت و سرآمد کشورهای منطقه بود. در غیر این صورت نمی توان به حفظ وضع موجود هم پرداخت.
ناتوانی مدیران در تجزیه و تحلیل گذشته و نبود فرهنگ صداقت و درستی در فهم آن و از طرف دیگر، ناتوانی بدنه کارشناسی سازمان ها و مدیریت ها در فرایند این تجزیه و تحلیل، باعث می شود که گذشته چراغ راه آینده نباشد.
همچنین روزمرگی و غلتیدن در شرایط کنونی که تحمل و توان تغییر را ندارند باعث می شود که گذشته چراغ راه آینده نباشد.
نبود یک سیستم ارزیابی برای ترفیع و بالندگی سازمانی از دیگر مسایلی است که باعث می شود گذشته چراغ راه آینده نباشد.
هنگامی که دولت جدید با سازوکار جدید بر مسند امور می نشیند، نیازمند یک سیستم ارزیابی قوی برای پیشبرد بهینه امور است تا اگر خدای ناکرده ضعفی در مدیریتی وجود دارد به قوت تبدیل شده و به راحتی ترمیم شود و یا اینکه در صورت عدم اصلاح، آن مدیر از مسند امور کنار گذاشته شده و دیگری که بهتر است به کار بپردازد.
نبود این سیستم ارزیابی، باعث می شود گذشته چراغ راه آینده نباشد و افراد به نوعی در خود می لولند و هیچ تغییری در زندگی مردم و در برنامه های ادارات دیده نمی شود.
ممکن است ده ها گزارش برای تغییر ارائه شود اما این گزارش ها به فعالیت و عمل تبدیل نمی شود که بتوان نشان داد این سازمان یا مدیر موفق بوده است.