شنبه 21 دی 1392-22:49

ریشه یابی چند واژه مازندرانی

تلاش ما همیشه این بوده که با استفاده از هر فرصت،ضمن بهره گیری از نشانه های فرهنگی و تاریخی متعلق به مازندران که زبان مردم بارزترین آن ها است، تاریخ مازندران و در پرتو آن تاریخ ایران را روشن تر و واضح ترببینیم .


 مازندنومه، درویش علی کولاییان: درس خوانده ای علاقه مند به زبان مازندرانی، چندین  واژه را همراه با معنای فارسی در مازندنومه آورده است.(نگاه کنید به: زبان مادری و چند راهکار برای حفظ آن ) او دکترعلی فلاح – استاد مازندرانی دانشگاه گرگان و فعال محیط زیست- است و احساس خود نسبت به این واژه ها را این گونه بیان می کند:

«این واژه ها گذشته از ظرفیت معنایی، هم از نظر تلفظ و هم از نظر شکل و ترکیب زیبا و ذوق پسند هستند، ما حق نداریم این واژه ها را که بازتاب دهنده ظرفیت های بومی هستند از بین ببریم بلکه باید کمک کنیم تا این واژه ها به حیات شان ادامه داده تا ظرفیت ها و سرمایه های نهفته در آن از نسل امروز به نسل آینده برسند.»

 قبل از پرداختن به ریشه این واژه های قابل توجه که یازده مورد است، ابتدا واژه ها و معنای هرکدام را همانطور و به همان ترتیب و شکل که آقای فلاح بیان کرده اند، در این جا نقل می کنیم :

زولنگ: یک گونه گیاهی است، که طعم آش و پلوی مردم کوه را عطرآگین می کند و به نوعی داروی گیاهی است (Zooleng)

    مَلِج: یک گونه نادر درخت بومی مازندران است (Malej)

    میچکا: همان گنجشکانی که بدون آنها زندگی در روستاها سوت وکور است. (گونه پرنده) Michka

   کورماز: نوعی حشره، همان مگس (Koormaz)

    شِلاب: باران مستمّر که در یک لحظه همه جا را ترکند (Shelab)  

 شِپِل: نوعی صدا زدن با گذاشتن دست در دهان (Shepel)  

  شکروم: نوعی پرنده، همان سار را گویند (Shokrum)

   شوکا: گونه ای جانور نادر، همان گوزن . (Shooka)  

 شِواش: نوعی آواز ریتمیک در مراسم جشن و عروسی(Shevahs) 

  وارش: باران (Varesh)

   هارِش: ببین (Haresh)

      با قدرشناسی ، سعی ما این جا فقط معطوف به معرفی ریشه واژه هایی است که آقای فلاح به آن توجه کرده اند.

 تلاش ما همیشه این بوده که با استفاده از هر فرصت،ضمن بهره گیری از نشانه های فرهنگی و تاریخی متعلق به مازندران که زبان مردم بارزترین آن ها است، تاریخ مازندران و در پرتو آن تاریخ ایران را روشن تر و واضح ترببینیم .

  زولنگ  بوته ای کوچک است و برگ هایی  کوچک و پهن دارد . در اواخر فصل سرد که مصادف با آمدن بهاراست لبه برگهای زولنگ تیغدار می شود و به هنگام چیدن دست را می آزارد(دست ِدلِه شونه !) تیغ ها آرایشی قابل تشخیص دارند. چند عدد تیغ برای هربرگ ، هرتیغ شبیه نیزه و پبکانی کوچک و نوک تیز است.

در سنسکریت اصطلاح  زولانک نشان داشتن از نیزه چند شاخه شیوا( خدای هندوها)است . واژه سنسکریت زولا یا  زولَ َ ه  به معنای پیکان و تیر است. ( در فرهنگ پنج جلدی تبری که واژه های مازندرانی را به فارسی معنی می کند ضمن اشاره به واژه زولنگ این نیز آمده است که زوله به معنای گیاهی است خاردار. ) 

  مَلِج درختی خاص که در شمال ایران می روید و گفته می شود از تیره درختان نارون است .چوب این درخت مرغوب است .در سنسکریت واژه مَلَیَجَ به معنای درخت بومی و روییده در کوه های مالایا است، در این زبان برای نامیدن درخت سندل ، واژه (.مَلَیَجَ ) نیز به کار گرفته می شود .

    میچکا همان گنجشک است که جیکا هم گفته می شود . در سنسکریت چیچیکا نوعی پرنده است و چَـَتَکا همان گنجشک است. با در نظر داشت صفت برای پیشوند ، واژه های سنسکریت زیاما-چَتِکا  و  وزما-چَتَکا  به رنگ ویا نوع گنجشک نیز اشاره می کنند.  این ترکیبات نسبت به واژه مازندرانی میچکا  و جیکا نزدیک و مرتبط به نظر می رسند . ضمناً  (کا) در زبان سنسکریت رساننده خُردی و کوچکی است.

  کورماز به مگس گفته می شود . شکل درست تر این واژه کوماز است . ماز به مازندرانی زنبور عسل است . می توان گفت، پیشوند« کو» هم در مازندرانی و هم در سنسکریت برای تخفیف و تحقیر است .

این پیشوند در مازندرانی در واژه هایی مثل  کو گندم ، کوکلاج و کو تیم به کار رفته است . اولی همان ذرت است و اصطلاح کوگندم ضمن معرفی ذرت به عنوان یک غله ، مقایسه آن با گندم را نیز به نمایش می گذارد(ذزت غله ای آمده از قاره آمریکا است ، پذیرفتن آن به عنوان غله و به عنوان جایگزینی برای گندم  ابتدا دشوار بوده است ) . کوکلاج ، اشاره به کلاغ معمولی  است که برای شکار مناسب نیست . این نامگذاری ، کلاغ معمولی را کنار  کلاغ حلال گوشت  که شکار می شود مقایسه و معرفی می کند( بطور کلی کَلاجَ در سنسکریت به رسته ای از مرغان شکار گفته می شود ) و کو تیم به معنی بذر است، از نوع  نا مرغوب آن ، تیم به مازندرانی همان بذر است.

  شِلاپ: این اصطلاح برساخته از دو واژه سنسکریت «سِرَ » و« آپ» است. «سِر » به معنای لوله و «آپ» نیز در این جا به معنای آب است . این توجه ضروری است که در سنسکریت تلفظ (س) و (ش ) به هم نزدیک بوده ، هر دو سوتی تلفظ می شوند  همچنین تغییرصوت حرف (ر ) به حرف (ل ) و یا بالعکس  در زبان های هند و اروپایی مکرر است.

توضیح: مازندرانی ها در توصیف مبالغه آمیز باران شدید اصطلاح: بَی بور آسمون ! را به کار می برند معنای آن  " بگیر و برو به آسمان !" است .تشبیه باران شدید، به جریان ممتد و لوله ای  آب. 

 شِپل  همان سوت کشیدن فارسی است. شاید این اصطلاح  در اصل سنسکریت بوده ، متشکل از  "پـِل " به معنای فشار و تحریک و" سَه" به معنای هوا و یا جریان هوا است. برای" پـِل"  اصطلاحات مازندرانی "هوا پِـل دنِـه " یا " پل غور " را داریم . اصطلاح اولی  بیانگر فشار بیش از حد گرما و رطوبت در تابستان است . اصطلاح دوم یعنی " پل غور "  به معنای بالا زدن آب با فشار و فواره است .  

  شُکروم  همان سار است . شُکروم پرنده ای است که اغلب گروهی پرواز می کنند . به هنگام پرکشیدن و یا به هنگام نشستن ،جمعیت آن ها رفتاری ویژه خود بروز می دهند . چرخش و پیچش سریع دسته های پرتعدادِ سار که گاهی بیش از هزاران عدد می شوند تماشایی است .

درسنسکریت چَکر َ به معنای دایره و چرخ  است و معرف شکل پرواز پرندگان نیز هست . واژه ای دیگر و مشابه آن ، چَکُورا ، نام پرنده ای از نوع کبک است . در روایت های مذهبی هندو ، نام این پرنده به میان آورده می شود .با توجه به نزدیکی (چ) و( ش) در تلفظ  ،(مثل میشکا و میچکا در مازندرانی) به نظر می رسد  واژه ها ی چَکرَ و چَکُورا َ با واژه مازندرانی شُکروم بی ارتباط نباشند .

  شوکا  نوعی کوچک از گوزن است . در زبان سنسکریت سوکارا گوزن از نوع کوچک آن است .تلفظ حرف (س ) و حرف (ش ) در سنسکریت به هم نزدیک بوده و هر دو سوتی تلفظ می شوند . به نظر واژه شوکا کوتاه شده نام همین حیوان است.

   شِواش شا - باش هم گفته می شود . این واژه در فرهنگ موسیقی مازندرانی  به معنای فریاد سرور و شادمانی است. در سنسکریت سااباسا به معنای شور و حرارت و دوست داشتن است . به هنگام تلفظ (س)  نوک زبان به سمت بالا است .  

وارش باران است و با فارسی بارش شاید متفاوت باشد . واژه های سنسکریت ور ِش( شبیه تلفظ ورسک ) و وارشا به آن نزدیک تر به نظر می رسند . معنای هر دو واژه سنسکریت، باران و هوای بارانی است .

  هارِش با (رِ) مکسور، نگاه کن ! ببین! . ( ها ) که در ابتدای واژه آمده، درسنسکریت علامت ندا است که اغلب پیش از فعل و یا بعد از فعل می آید .در سنسکریت معنی تک سیلاب(اِیکش) با کاف ساکن ، " نگاه کردن " است . مشابه بعضی دیگر  از واژه های مازندرانی حرف (ک )  از آن افتاده  است( نظیر «گوآرکش » به «گالش ») و جمله ندایی" ها اِیِکش !" به "ها اِیش ! " تغییر یافته است و" ها اِِیش !"  نیز در لفظ به دو سیلابی "هارِِِش ! "بدل شده است .

 مقدسی ،جهانگرد و بازرگان عرب هزارسال پیش از زمان ما نقل می کند که مردم طبرستان  " ها " به کار می برند  "ها دِه"  و "ها کُن"  و  می گوید که در زبان این مردم  شیرینی است !( احسن التقاسیم فی معرفت الاقالیم ، ابوعبدالله مقدسی قرن چهارم هجری ).

توضیح: صرف فعل (مضارع اخباری از مصدر نگاه کردن) در زبان مازندرانی ایشِمبه ، اِیشِنِی ، اِیشِنِه //  اِیشِمبِی ، اِیشِنِی ، اِیشِننِه است. همانطور که مشاهده می شود در مقایسه با سنسکریت، حرف (ک ) از ریشه فعل افتاده است .  

در پایان علاقه مندان می توانند واژه های سنسکریت ذیل را با فونتیک هاروارد – کیوتو در فرهنگ های سنسکریت جستجو کنند .

zUla   zUlAGka  malayaja  ka  ciccika  caTaka  zyAmacaTaka  vezmacaTaka   ku  kalaja  sirA  sR  Apa  pil  sa  cakra   chakora   sUkara .  saabasa   vRS  varSa  varSA  vArSa                                             

    منابع :

1- Monier Williams Sanskrit-English Dictionary (2008 revision)

2-  فرهنگ واژگان تبری  زیر نظر جهانگیر نصری اشرفی – 1381