چهارشنبه 9 بهمن 1392-0:55
رازهای شاد زیستنفردوسی: ریشه شادی در روابط مثبت است
گزارش+عکس از همایش روابط عمومی خانواده و شاد زیستن در ساری با حضور دکتر سیما فردوسی
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، کلثوم فلاحی: دکتر سیما فردوسی شامگاه سه شنبه در همایش روابط عاطفی خانواده و شاد زیستن در سینما سپهر ساری حضور یافت. پیش از آغاز برنامه احسان مهدیان و رحمت الله حسنپور به شعرخوانی پرداختند.
مشروح صحبتهای خانم دکتر فردوسی را بخوانید:
خانوادهپژوهی در همه جای دنیا گسترش یافته است که هدف اصلی آن، دستیابی به جامعه سالم است.
هدف از ازدواج، رسیدن به سیر تحول است و رشد فرزندان هم باید در حوزههای مختلف، انجام گیرد. رشد، ابعاد مختلفی دارد و فرزندان در حوزههای مختلف رشد باید موازی حرکت کنند،رشد تکبعدی به تنهایی کافی نیست و به رشد تکاملی منجر نمیشود. یکی از ابعاد رشد در خانواده، رشد عاطفی است.
وقتی صحبت از شاد زیست است افراد به عوامل بیرونی توجه میکنند و با خود می گویند من که چیزی برای شاد بودن ندارم . اگر بخواهیم سالها بنشینیم و پول و ثروت و ... به دست آوریم تا به شادی برسیم چگونه به این سوال پاسخ دهیم انسانهایی که همه چیز دارند اما چرا شاد نیستند.
به لحاظ شغلی که دارم، بسیار سفر میروم. خانوادههایی را ملاقات کردم که به لحاظ شغل همسر خود، در مناطق محروم زندگی میکردند، در بین اینها افرادی را دیدم که بسیار شاد بودند اما افرادی را هم ملاقات کردم که در رفاه کامل و امکانات زیاد، زندگی میکردند اما اصلا شاد نبودند. بانوانی که به پهنای صورت شان گریه میکردند و نمیدانستند چرا شاد نیستند.
این مسئله برای من موضوع تحقیقی شد و جواب آن، این بود که شادی را باید در روابط جستو جو کرد.
افرادی که در مناطق محروم زندگی میکردند و شاد بودند، زن و مرد روابط حسنه داشتند و عشق و علاقه در وجودشان شعلهور بود و مکان و زمان و مسائل مالی برایشان معنا نداشت بلکه از وجود همدیگر لذت میبردند.
عشق و علاقه، احتیاج به تغذیه دارد، وقتی بین همسران، روابط شادیبخش و رضایتآور وجود دارد مواد بیوشیمیایی مغز افزایش مییابد و شادی بیشتر میشود.
انسان باید از داشتن خصوصیات و ویژگیهای خود، شاد باشد و اگر سبک زندگی به گونهای باشد که باعث رشد شود، همان خصوصیات است که این شادی را به همراه میآورد در غیر اینصورت، ما افرادی وابسته خواهیم بود.
اینکه شاد زیستن به معنای واقعی باید از درون انسان باشد، مسائل بیرونی نتوانسته شادیآور باشد.
همه مکاتب روان شناسی توافق دارند که انسان باید تلاش کند به قطع وابستگی برسد تا بتواند به رشد و تعالی دست یابد، انسانی میتواند به تفرد دست یابد که بتواند وابستگیها را کنار بگذارد.
نباید به ظواهر و حاشیهها بپردازیم، ریشه شادی در روابط مثبت است.
باید تفاوت زن و مرد را بشناسیم، زن و مرد نسبت به روان شناسی یکدیگر باید آگاه باشند و اگر این مسائل را نمیدانند باید یاد بگیرند.
فرزندان ما باید به رشد عاطفی برسند و برای رسیدن به رشد عاطفی، باید الگو داشته باشند. کودکان به وسیله مشاهده کردن، یاد می گیرند. کودکان مشاهده میکنند که پدر و مادر، با یکدیگر رابطه عاطفی دارند یا نه، همدیگر را دوست دارند یا نه.
رشد عاطفی یعمی کودک به مرحلهای برسد که از خودمحوری خارج شود. کودک نخستین کسی که بعد از خودش دوست دارد، مادرش است اما این کافی نیست و باید یاد بگیرد دیگران را هم دوست داشته باشد.
یادگیری در کودکان به شکل اتوماتیک انجام میشود، بچهها انتخاب نمیکنند که کدام رفتار را یاد بگیرند، این موضوع همانندسازی نام دارد. تمامی روابط پدر و مادر به درون فرزندان افکنده میشود، این مرحله درونفکنی نام دارد که معیارهای درونی کودک را شکل میدهد و بر همین اساس رفتار میکند.
این یادگیری آن قدر عمیق صورت میگیرد که برخی فکر میکنند این رفتارها ژنتیکی است در صورتی که بخشی از رفتارها ژنتیکی و مابقی اکتسابی است.
روان شناسی زن و مرد را باید بشناسیم، درست است که انسانها از یک جنس خلق شدند اما تفاوتهایی در وجود انسان گذاشته شده است.
خانمها باید عواطف همسر خود را با گوش بشنوند، این بحث جهانشمول است. بعضی بانوان از این بابت کمبود دارند چراکه همسران آنها، ابراز احساسات را بیان نمیکنند.
محبت باید جاری باشد، اینکه کسانی ابراز احساسات را بیان نمیکنند چون یاد نگرفتهاند و شاید در خانواده آنها ابراز محبت با حجب و حیا بوده ولی باید یاد بگیرند احساسات را بیان کنند.
آقایان خیلی نیازی به شنیدن ندارند، بانوان کلامیتر هستند یعنی اهل بیان هستند. وقتی زنها به مردها میگویند چه خبر، مردها همسران خود را صدا کنند و به آنها بگویند امروز، روزی است که بیشتر از هر روز تو را دوست دارم.
بعضی آقایان فکر میکنند گفتن این جملات، چاپلوسی است، این تفکر اشتباه است چون چاپلوسی یعنی ابراز ارادت به کسی که او را دوست نداری.
مدیریت هیجان از مسائل مهم روز است. جدیدترین تئوریهای روانشناسی می گوید افرادی که اضطراب دارند نتوانستهاند هیجات خود را تنظیم کنند، این نظریه بدتنظیمی هیجانات نام دارد.
خانمها اهل خرید کردن هستند و خسته هم نمیشوند اما آقایان از خرید کردن زجر میکشند. خانمها وقتی به خرید میروند همسران خود را نبرند.
بانوان در روز هفت هزار کلمه حرف میزنند. اگر این چرخه کامل نشود، به سراغ تلفن میروند و اصلا فکر قبض تلفن نیستند چون این هفت هزار کلمه باید تمام شود اما آقایان اینگونه نیستند؛ موضوع بهتر و بدتر بودن نیست، موضوع تفاوت است.
هرجا بحث آقایان است خستگی هم وجود دارد، بانوان خسته نیستند چون خداوند عنایت ویژهای به بانوان کرده است.
آقایان وقتی از سر کار، خسته به خانه میآیند، خانمها چهار کار انجام دهند.
ابدا لیوانی آب، چای و میوه برای همسر خود بیاورند و سپس به او بگویند جای خوابش آماده است و میتواند استراحت کند. خواب، خستگی را از مرد برطرف میکند. وقتی از خواب بیدار شد بانشاط است. در این وقت زنها میتوانند با همسر خود صحبت کنند، در مورد موضوع مورد علاقه همسرشان صحبت کنند تا او هم مشارکت کند.
اگر به تفاوتها شناخت داشته باشیم و با توجه به تفاوتها بتوانیم به تفاهم برسیم، زندگی ما شاد میشود.
سه نکته کلیدی در روان شناسی روابط عاطفی وجود دارد، همسران نسبت به هم توجه کرده و به یکدیگر محبت و از همدیگر قدردانی کنند.
این توجه به همسر باید کامل باشد نه ناقص. محبت مانند گل و گیاه است و اگر تغذیه نشود خشک میشود، محبت هم باید تغذیه شود و زنده بماند.
از واژههای خوب برای تغذیه محبت استفاده کنید. اگر از واژههای نازیبا استفاده کنید دیگر نمیتوان اثر آن را پاک کرد. در خانوادههایی که عشق تغذیه نشود طلاق عاطفی اتفاق میافتد.
اگر والدین میخواهند فرزندان به حرف آنها توجه کنند باید احترام را در خانواده خیلی پررنگ کنند. آنچه خانوادههای ما را مورد هجوم قرار میدهد از بین بردن احترام و اتحادها است.
والدین باید انسانهای مهربانی باشند در حد تعادل، والدین نباید از نوع محبتکننده افراطی آزادگذارنده باشند.
افراد منطقی باشد و به سوالات فرزندان در حد توان فکری، پاسخ دهید. در مقابل فرزندان، افراد جدی باشید و حرفهای تان را عوض نکنید.
افراد مقتدری باشید. والدین باید برای فرزندان، افراد صاحب استراتژی و تکنیک باشند.
برای دوست داشت فرزندان، اصلا شرطی وجود ندارد اما بعضی رفتار فرزندان که اشکال دارد باید بیان شود.
فرزندان نباید برای درس خواندن، شرط و شروط بگذارند. فرزندان را تشویق کنید فکر کنند و برای هر مسئلهای خلاقیت داشته باشند.
هر سه دقیقه یک طلاق اتفاق میافتد.