چهارشنبه 30 دی 1383-0:0
عشق دريا دارم...
چند شعر از مهرداد مهرجو
مهرداد مهرجو فعاليت هنري اش را در "يك اتفاق ساده"* شروع كرد… در كنار داستان هاي كوتاهش براي اولين بار به زبان تبري داستان نوشت . با روزنامه ها و نشريه هاي ادبي هنري فارسي زبان در گوشه و كنار دنيا به فعاليت پرداخت. مدتي بهعنوان خبرنگار آزاد در زمينه هنر و ادبيات افغانستان با راديو بيبيسي همكاري نمود. همچنين تا قبل از طراحي جديد سايت پندار از مسوولان اين سايت ادبي هنري نيز بوده است. اين روزها مجموعه شعر جديدش "باز؛ گشت" را آماده چاپ دارد .
مهرجو وبلاگی نیز دارد(مهرپاد)
.....
از دريا گفتم دريا ديدم ديدم دريا در كنارم آنقدر
كه بيدارم عشق را يارم خواب كه نه! بيدارم ، بي دار- م حلاج را نمي آرم بر دارم. خارم با يارم
خاطره دارم با يارم
هيچ
عشق دريا دارم..
.....
نمي داني!؟
برداشتند؛
مرزها را ارز كاشتند!
برداشتم هر چه مرز را …
- عرض داشتم:
" خانه و وطن ، دنيا يكي
من و تو ، ما هم يكي
اينجا و آنجا ، همه جا يكي "
يكي
يكي
مرزها را برداشتم.
.....
دريا تر از دريايي
كه دريا به دل مي زني
دريا!
به دل مي زني؟
.....
كاخ متروكي ست ( اينجا
در دلم
- و- آينه يي بي خاك ، پاك! )
بي آنكه زنگي به پا داشته باشم مي شنوم:
شنگ شنگ شنگ
شنگ شنگ شنگ
آواز زنگ پاي تو
و تصوير به زمين افتاده ي من در آينه!
اين صدا
اين رقص
اين تصوير شكسته
عشقي ست اينكه سالها در آن مي سوزم
و تاجم به تاراج.
.....
باز شد دري باز رو به روي؛ نگاه :
به نگاهي سايه انداخته ست
بر دستي كه دست انداخته ست بر نگاه پوسيده ساليان.
مست مي گيرم دستي به دست مي شويم از هر چه رست
مي شويم مي رويم
رويم به ديوار دارد دريا
دريا دارد ( آنجا آنقدر درد
دارم) كه دارد به درك…
به خودم
مي رسم مرد مي شود اين پسر / پدر
سرانجام با جامي كه مي خواند به دست.
.....
حرف ديگري دارد سكوت
افتاده ( لا
به لاي خطوط ) جا
- در جا افتاده خيز ( بر
داشتم) هر چه كاش…
تنم ( تيز ماسيده بر جا!)