پنجشنبه 15 بهمن 1383-0:0
كشاورزان، نخستين قربانيان سياست هاي ناكارآمد
كيهان - محمداسماعيل امامزاده
ظرف سالهاي اخير، روند فروش اراضي كشاورزي در مازندران از سرعت نگران كننده اي برخوردار شده و به موازات افزايش فشارهاي اقتصادي در جامعه و سرازير شدن نقدينگي هاي سرگردان به سوي خريد زمين هاي مازندران به منظور سرمايه گذاري در فروش هاي بعدي، شتاب خيره كننده اي پيدا كرده بود كه يك سوي نگاه اتهام به طرف كشاورز دوخته مي شد.
سؤال مقدر، كه ريشه در اعتقادات و باورهاي ديني دارد، اين است كه چگونه كشاورز علي رغم تقدسي كه براي زمين و توليد محصولات كشاورزي قايل است و براي وارد كردن بركت مواد غذايي به سفره هموطنان خود حاضر به تحمل سختي هاي ناشي از توليد مي شود، تن به تصميم دردناك فروش زمين خود، كه آن را بستر توجه و رحمت خداوند به خود و افراد تحت تكلفش مي داند، مي دهد؟
ضروري است در غوغاي سود و درآمد به منظور كاهش فشارهاي اقتصادي، كه اين روزها اكثريت جامعه را درگير خود كرده، كارشناسان فرهنگ اقتصادي به آسيب شناسي اقتصاد فرهنگي كشاورزان مازندراني بپردازند كه بازشناسي عوامل تغيير رفتار اصيل ترين مولدان كشور، امكان چاره جويي براي جلوگيري از فروريختن باورهاي قدسي كشاورزي را فراهم مي آورد.
كشاورزان، پرتعصب تر از منتقدان، زمين كشاورزي را بخشي از وجود خود و حرفه كشاورزي را هويت شخصيتي خويش تلقي مي كنند. در مقاطعي از دوران كشت و برداشت، با وضو وارد زمين كشاورزي شدن را متعصبانه تعقيب كرده و از فرزندان خويش نيز چنين عملي را مطالبه مي كنند. رابطه عاشقانه با آب و گل و نجواهاي نغز و پرمعنا، كه كشاورزان هنگام كار زيرلب زمزمه كرده و به نوعي دعا و نيايش با فولكلور محلي است، حكايت از پيوندي عميق و فراتر از سود و زيان مادي بين كشاورز و كشاورزي دارد كه آسيب ديدگي اين پيوند ژرف طي سالهاي اخير، بايد نگران كننده و تأمل برانگيز باشد.
بايد اين واقعيت مورد كنكاش قرار گيرد كه چرا كشاورزي كه در سخت ترين شرايط حاضر به از دست دادن حتي يك متر زمين خود نمي شد، اكنون بايد به علت استيصال كامل و نااميدي از ادامه كشت و كاشت، با دلي پراندوه و سيمايي فسرده، دست به فروش همه دار و ندار خود كه در كادر يك زمين زيريك هكتاري خلاصه مي شود، بزند و خود را قرباني تيغ جفاي زمانه و نامهرباني هاي مديران ناكارآمد بداند.
او تا چه زماني تاب مقاومت مي داشت كه در مقابل هزينه هاي سرسام آور زندگي و از جمله توليد، تنها به درآمد محصولات خود در حد تامين 20 درصد هزينه هاي حداقلي خود اكتفا كند و همچنان كمر شكسته و خميده خود را زيربار سنگين هزينه ها به پيش برد. سياستهاي ناپايدار دولت در تقويت كشاورزي و زدن حتي فعل وارونه از سوي دست اندركاران مربوطه، نهايت منجر به اين فاجعه مي شود كه كشاورز چاره اي جز تسليم در برابر وسوسه فروش زمين و بدست آوردن نقدينگي اي كه بتواند علاوه بر اداي قروض انباشته شده، كمك ناچيزي را متوجه فرزند يا فرزندان بي بضاعت خود كند نداشته باشد. وقتي كه كشاورز نتواند محصول خود را در حد 30 درصد هزينه توليد به فروش برساند، و سكوت و بي تفاوتي دولتمردان در قبال يغمازدگي و انهدام تدريجي خود را شاهد باشد، گريزي جز تن دادن به زشت ترين تصميم زندگي در فروش بخشي از وجود و شخصيت و هويت خود يعني زمينهاي كشاورزي، را در پيش روي خود نمي بيند، و پس از مدت كوتاهي، دچار سردرگمي و ندامت دوري از توليد كشاورزي مي شود.
او كه عمري با عزت توليد مقدس، داراي زندگي سالم و توأم با آرامش روح و روان بود، حال با سرخوردگي از شرايط كنوني، به حاشيه شهرها پناه آورده و در سپيده هر صبحگاهان، به خيل بيكاران در صف منتظران كارهاي ساختماني مي پيوندد تا رزق روزانه خود را كه شايد براي او تقدير شده بود، بدست آورد.
او خود در شكل گيري زمينه هاي بروز وضعيت كنوني نقشي داشته و بناچار پس از سالها مقاومت و پايداري، سرانجام خود را به تندباد حوادث سپرده است.
آيا براستي با تداوم چنين شرايطي، امكان تحقق خودكفايي و صدور محصولات كشاورزي بويژه اقلام استراتژيك وجود خواهد داشت؟
آيا برخورد منصفانه ايجاب نمي كند كه بجاي متهم و محكوم كردن كشاورز در فروش زمين، به سياستها و سازوكارهاي اجرايي در چالش آفريني پيرامون توليدات كشاورزي و اقتصاد خانوارهاي روستايي توجه تحليلي شود و با خشكاندن ريشه آفات در نهادهاي تصميم گيري و دستگاههاي اجرايي، نهال اميد به توليدات راهبردي، كشاورزي آبياري شده و جوانه هاي نشاط و سرزندگي در چهره هاي تكيده كشاورزان شكوفا گردد؟ اميد كه چنين شود.