جمعه 9 اسفند 1392-22:58

درباره دو سریال تلویزیونی؛ سرزمین کهن و پایتخت

کنش مخاطب الزاما معترضانه نیست

سال هاست جوک های مازندرانی بین ما دست به دست می شود، بدون اینکه حتی یک بار در کمک به انتقال آن تردید کرده باشیم، اما دستمایه هنری یک مجموعه تلویزیونی شاد به نام پایتخت، عده ای از ما را این گونه برآشفت تا در موازات موضوع بختیاری ها، ما نیز حرکتی داشته باشیم!


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، احسان مهدیان: این روزها با توجه به رفتار رییس سازمان صدا و سیما در برابر اعتراض بختیاری ها -علی رغم اینکه چند و چونِ آن دقیقا برایم محرز و مشخص نیست- زمزمه هایی مبنی بر موضع گیری در برابر ساخت سریال پایتخت3 در بعضی محافل رسانه ای مازندران به گوش می رسد .

من دو فصل از پایتخت را دیدم و به نظرم ماهیت این دو سریال با ضعف هایی که می توانست نداشته باشد و یا احیانا اجتناب ناپذیر بود  آن چنان سویه های توهین آمیز شدید با تصوراتی که مطرح می شود (غیر قابل اغماض) به زعم خودم مشاهده نشد، مگر اینکه ما کلا اصرار داشته باشیم که در سطح استان چه در گویش و چه در رفتارها و هنجارهای مان گونه ای دیگر هستیم یعنی کلا" بخشی از واقعیت های ملموس بومی خود را که عموما سرشار از سادگی بی آلایشی و خوش قلبی و میهمان پذیری و حتی خوش باوریست، نادیده بگیریم و بگوییم کاراکترهای موجود اصلا مصداق بیرونی ندارند!

واقعیت این است که اغلب به دلیل اینکه مصداق هایی بیرونی را معادل شخصیت های این سریال می دیدیم در ما ایجاد کنش می کرد.

 بعضی رفتارها که باعث بالا رفتن فشار  ما هم می شد و یا شخصیت هایی که به اندازه ی بی اندازه ای مهربان و خوش بین هستند و اصولا با همین مهربانی ها با پیامدهایی ناخواسته روبرو می شوند و بازهم ناخواسته مخاطب را وادار به کنش می کند که بعضا ضرورت پیش برندگی سریال بودند اما تصوراتی بیان شد که گویا خدای ناکرده یک مازندرانی را از وجه توهین آمیز "حماقت" مورد سخره قرار داده است و بدین جهت گاه دل مان می خواست این کار صورت نمی گرفت ولیکن واقعیت فیلم نامه و ساخت سریال مستلزم چنین فراز و فرودهایی است تا بر مبنای آن بتوان واحدهای بعدی آن را دنبال کرد .

این دلیل موجهی نیست تا پیشاپیش به درستی یا عدم صحت نوعی ارتباط معمایی حکم کرده و با توسل به جوسازی رسانه ای و یا تهدید به تجمعات اعتراضی راه را بر آن بست.

واقعیت ملموس فیلم سازی با خصوصیات پایتخت بیشتر متکی به کلام و رفتار فردی بازیگرانند و همین ضرورت است که بدون صحنه های خاص، قابلیت تولید لذت ندارند و الزاما دست به چنین رفتارهایی می زنند.

علاوه بر این بازیگران ممتازی که در این مجموعه کار کردند ملزم به مطالعه و تامل در گویش مازندرانی و لحن و لهجه ما شدند و البته بیشتر وجوه کمیک آن را برجسته نمودند و اصولا فرایند این سریال به همین سمت بود و جالب این است که متاسفانه بسیاری از رفتارها و عواطف بومی ما مثل ارتباط عمیقا" عاطفی بین پدر پیر و بیمار، با فرزند جوان متاسفانه تحت تاثیر زندگی و فرهنگ بیگانه در حال فروپاشی است اما مشاهده کردیم که رابطه نقی با عمو پنجعلی وجدان خوابیده این نسل را تلنگری دوباره زده است و حداقل بارها و بارها به خود یاداوری کردیم که این خُلق و خوی حسنه را فراموش نکنیم. چنانچه خداوند تبارک و تعالی فرمود : سوره بقره آیه 83: ( لاتَعْبُدوُن اِلّا الله وَ بِالوالِدَینِ اِحْساناً) «جز خدای را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.»

حال اینکه عده ای انسان ساده از روی نا آگاهی دچار بحران موقت ناشی از مصرف بعضی روانگردان ها شدند و احیانا صحنه کمیک خلق کردند امریست محتمل ، و این امر هشداریست تا مبادا در وضعیت واقعی زندگی هوشیاری خود را از دست بدهیم .

اصولا چه اشکالی به آیینه وارد است وقتی در ما شکاف های پنهان وجود دارد و در آن نمایان می شود؟ چرا در رفع مشکلات ناشی از خودباختی در برابر تمایلات واهی زندگی مرکز نشینی ، اقدامی نمی کنیم و تنها با حمله به منتقد خود بر آن سرپوش میگذاریم؟ جز این است که در پایتخت اول معضلات مهاجرت های بی برنامه به تهران را به وضوح نشان دادند تا هم سرگرم شده و هم عبرت بگیریم ؟

ده ها کیلیپ با دوبله مازندرانی سالهاست موضوع خنده ماست بدون اینکه دیگران را متهم به تخریب فرهنگی کنیم به شدت استقبال کردیم ( متاسفانه ). یا ترانه هایی که با آن ابتذال وحشتناک ( به خود اجازه نمی دهم نامی از آن ببرم) ورد زبان عده ای است و حتی در محافل خانوادگی و جشن ها مورد استفاده قرار می گیرد!

 سال هاست جوک ها و لطیفه های مازندرانی در بین ما دست به دست می شود، بدون اینکه حتی یک بار در کمک به انتقال آن تردید کرده باشیم، اما دستمایه هنری یک مجموعه تلویزیونی شاد ، ملتهب و هیجان آور و لطیف بدون اغراق های آرتیست مآب و بدون قهرمان سازی های متداول ( با ضعف هایی که اجتناب ناپذیر است) عده ای از ما را این گونه برآشفت تا در موازات موضوع بختیاری ها ما نیز حرکتی داشته باشیم!

هنوز هم نمی دانم چه اتفاقی منجر به توقف "سرزمین کهن" شده است اما بیش از آن می دانم که در سریال موصوف هنوز قسمت های بسیاری برای پخش موجود است و شنیده ام که در بخش های بعد این فرایند رشد معکوس ، اما مثبت دارد یعنی نه تنها این ناشایستگی مورد استناد را  پایان می دهد بلکه رفتاری عزت مدارانه را باز نشان خواهد داد.

روی هم رفته چه درست و چه نادرست باشد جهت حفظ و صیانت از یکپارچگی ملت ایران به عنوان همه اقوام قابل احترام و دارای حقوق برابر، طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ،کار آقای ضرغامی در توقف فیلم و عذرخواهی و حضور در جمع بختیاریهای دلاور کشورمان مطلوب و پسندیده است ولی این امر نمی تواند نافی انتقادهایی باشد که به عملکرد صدا و سیما وجود دارد.

 با کمال تاسف این قیاس مع الفارق موجب بعضی تحلیل های متعارض شده است. دگرگونی های سریع در پذیرش زندگی شهری و مخصوصا تمایلات مرکز نشینی که هم برای استان ما و هم برای تهران آفت گریبانگیری شده است، در نوع اعتراضات به سریال پایتخت موثر است و در حقیقت بنیادی و کلیدی ترین اشکال را باید در تمایلات شخصی مان و ایده ئال های مرکز نشینی جستجو کنیم که شالوده بومی ما را به مخاطره مواجه کرد؛ تاثیری که در نقدهای کلی و بدون مصداق امروز قابل مشاهده است که بازهم دچار یک چشم و هم چشمی غیر منطقی شدیم.

راستی! چرا وقتی یک اثر هنری را نمی پسندیم تلاش برای حذف آن را در دستور کار قرار می دهیم؟ آیا بهتر نیست روشنگرانه و منتقدانه به استقبال آن برویم؟

 فرمایش حضرت اما (ره) در باره سینما می تواند رهنمودی پایدار برای فرایند سالهای بعد باشد. ایشان فرمودند:« ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم.» می توان این فرمایش را به گونه ای استعاری در باره هر تکنولوژی که کاربرد دوگانه دارد  تعمیم دهیم.

البته آنچه علی الظاهر در این موضعگیری ها نمود دارد بیشتر اغراض سیاسی و مقابله های به مثل است که از طرف هر جناحی صورت گیرد باعث توقفِ رشد و تاثیرگزاری هنر ما خواهد شد و بعید نیست مجددا راه را برای اجتماعات دیگر جهت توقف فیلم هایی که از مراجع قانونی مجوز دارند  باز کند.

 اصلا چه کسی تضمین می کند این گرو کشی ها به نقطه ای زیانبار غیر قابل جبران سرایت نکند؟ به نظر می رسد باید اجازه دهیم از مته روی خشخاش گذاشتن ها پرهیز شود تا نشاط و سرگرمی های مثبت مردم به خون دل خوردن ها و اضطراب وتشویش مبدل نشود و مهم تر از همه با خستگی از برنامه های روتین اتوکشیده به سمت امواج غیر موجه آن طرف آبها کشیده نشوندکه بی تردید بعضی از عوامل تاکنون بازتابهایی این گونه داشته است و متاسفانه قابل کتمان هم نیست .

آیا بهتر نیست برای جلوگیری از هر نوع تنش، نشستی بین سازندگان و چند منتقد در صدا و سیمای مازندران تشکیل و با اعلام از پیش، مردم را در این برنامه با پیامک مشارکت داده و پس از آن اقدام به پخش نموده و این نوید را بدهند که بعد از پایان سریال نیز یک نشست نقد و بررسی خواهند داشت تا با شناخت بیشتر از زاویه های متفاوت زیبایی شناختی، تکنیکی و معنایی و همچنین تصاویر و موقعیت ها و دیالوگ ها  ... و یا هر آنچه محل بحث باشد به آن بپردازیم؟  این امر هم برای ما تمرین بردباری و تحمل خواهد بود و هم آگاهی و شناخت، مانع از اقدامات مبتنی بر برانگیختن  احساسات صِرف خواهد شد .

فیلم و سینما محصول جنجالی تکنولوژی غرب است اما دلیلی ندارد در گفتمان ما جایگاهی نداشته باشد. روش های مبتنی بر فشار پسندیده نیست و مطمئن هستم هر کنشی الزاما با رفتارهای اعتراضی همراه نیست، بلکه ممکن است پرسشگری و نقد به تقویت یک گفتمان کمک کند و بر عکس نبود آن به تضعیف آن منجر شود .

در پایان ضمن تشکر از دوستانی که به نقد عرایض بنده خواهند پرداخت امیدوارم بیشتر در جهت ایجاد جو آرام بدون تشنج و حل معضلات جامعه با گفتگو کمک کنند و این بار مشاهده نکنیم با نام و نشان های جعلی به توهین و تحقیر دیگران بپردازند.