يکشنبه 11 اسفند 1392-23:22
چرا فردگرا و بی مسئولیت هستیم؟
در سالیان اخیر فردگرایی در رفتار افراد رو به فزونی است؛ به طوری که در حوادث و بحران های اخیری که اغلب در استان مازندران اتفاق افتاده می توان مصادیق بارزی از چنین رفتاری را رصد کرد.
.مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: چند وقتی از بحران بزرگ آب و هوایی که مناطق غربی مازندران را به صورت برف سنگین درگیر ساخت، می گذرد
در آن روزها که ارتباط جاده های مواصلاتی، آب، و برق اغلب شهرهای منطقه غرب مازندران قطع شده بود مسلماً از حیث برخی اقلام مصرفی و مواد غذایی کمبود شدیدی به وجود آمد.
کمبود آب و نان یکی از مهم ترین های آن ها بود. این اقلام به اندازه ای با کمبود مواجه شدند که بازار سیاه آب و نان به وقوع پیوسته و برخی افراد فرصت طلب و سودجو آب و نان را با قیمت هایی چند برابر قیمت واقعی به مردم نیازمند به فروش می رساندند.
در این میان خانواده ای که از تمکن مالی برخوردار بود می توانست این مواد را تهیه کند. اما خانواده های دیگر از حیث تأمین مالی به مشکل برخورده بودند. همه کس را می شد دید که تنها به فکر تأمین مایحتاج روزمره خود هستند.
چندی پیش نیز اتوبوس حامل مسافران در جاده هراز در اثر سهل انگاری راننده اتوبوس به عمق دره سقوط کرده و 20 نفر کشته شدند. در طول سال ممکن است همواره با چنین حوادث و بحران هایی مواجه شویم.
اندیشمندان علوم اجتماعی از رواج روحیه فردگرایی و گریز از مسئولیت نگرانند. این روحیه که در تقابل با همبستگی اجتماعی قرار دارد موجب می شود در جامعه هر کس تنها به فکر نفع شخصی خود بوده و افراد در روند زندگی اجتماعی کمتر به وظایف جمعی اعتنا کنند.
در این حالت دغدغه های فردی بسیار مهم تر از دغدغه های جمعی تلقی شده و اتحاد و همدلی و کمک به همنوع اهمیت چندانی نخواهد داشت. رواج چنین روحیه ای به سازه های اجتماعی ضربه های مهلکی وارد آورده و بنیان آن را از ریشه می خشکاند.
آنچه از لحاظ فرهنگی باید بدان پرداخته شود این است که در سالیان اخیر مشاهده چنین طرز تلقی و روحیه ای در رفتار افراد رو به فزونی است. به طوری که در حوادث و بحران های اخیری که اغلب در استان مازندران اتفاق افتاده می توان مصادیق بارزی از چنین رفتاری را رصد کرد.
در بحران برف غرب مازندران عده ای فرصت طلب دست به چنین رفتارهای فردگرایانه افراطی زده و دغدغه های بنیانی مردم در آن مقطع زمانی را فدای منفعت طلبی خویش ساختند.
در حادثه ی تصادف اتوبوس مسافران در جاده هراز باید سوال کرد: آیا حتی دو یا سه نفر از آن تعداد مسافر، رانندگی نامناسب راننده اتوبوس را مشاهده نکردند؟ آیا اگر دو یا سه نفر از مسافران در مورد رانندگی نامناسب به راننده نکاتی را بیان می کردند راننده در رفتار خود تجدید نظر نمی کرد؟ آیا اگر افراد رعایت حقوق مسافران را به او گوشزد می کردند آن اتفاق می افتاد؟
رفتار مشابه چنین وضعیتی را می توان در حادثه آتش سوزی در تهران مشاهده کرد. افراد بسیاری از مردم عادی بجای گرفتن گوشه ای از کار و کمک به افراد در معرض خطر و نیروهای امداد، در حال گرفتن فیلم و عکس به وسیله گوشی های همراه خود بودند.
در ادبیات علوم اجتماعی و روان شناسی چنین رفتاری "گریز از مسئولیت" یا "پخش شدن مسئولیت" نام دارد. وقتی کسی میداند که غیر از او افراد متعدد دیگری نیز حضور دارند سنگینی مسئولیت تنها به دوش او نمیافتد.
در این شرایط هر یک از آنان فکر میکند که «یقیناً کس دیگری تا به حال باید کاری کرده باشد؛ کس دیگری بالأخره اقدامی میکند». اما همچنان همگان به یکدیگر نگاه کرده و هیچ کس کاری انجام نمی دهد. افراد با خود می پندارند چه ربطی به من دارد؟ من خودم را درگیر ماجرا نمی کنم. فارغ از اینکه شاید روزی چنین حادثه ای برای هر یک از انسان ها اتفاق بیفتد. مشابه چنین حوادثی در حال افزایش است. برای مثال مصدومی در گوشه ای از خیابان افتاده و هیچ کس به یاری او نمی رود.
تحقیقات روان شناسان نشان می دهد در زمینه اصلاح این رفتار نقش آموزش بسیار مهم است. برای مثال در رویکردی مخالف با گریز از مسئولیت می توان رویکرد "سرمشق گیری یاری رسان" را آموزش داد.
در این مدل آموزشی می توان به افراد آموزش داد که در مواقع بحران و حادثه به یاری یکدیگر بشتابند. پژوهش های علمی نیز این ادعا را اثبات می کند.
برای مثال در یک آزمایش علمی به دانشجویان دوره لیسانس، یک سخنرانی یا فیلمی درباره دخالت تماشاگران در حادثه ارائه شد. در این فیلم به دانشجویان آموزش داده می شد که انسان در مواقع بحران باید به یاری همنوعان خود شتافته و از مسئولیت فرار نکند. پس از این آموزش، بازتاب آن در میان دانشجویان اندازه گیری شد. دو هفته بعد هر دانشجو در حالیکه با شخص دیگری قدم میزد با یک موقعیت اضطراری ساختگی مواجه شد: مردی روی کف راهرو ولو شده بود. از میان کسانی که سخنرانی را شنیده یا فیلم را دیده بودند ۴۳ درصد به کمک شتافتند، در حالیکه این رقم در مورد کسانیکه سخنرانی یا فیلم به آنها عرضه نشده بود ۲۵ درصد بود. تفاوت این ارقام از لحاظ آماری معنیدار بود. یعنی افرادی که فیلم آموزشی را مشاهده کرده بودند در موقع بحران یا حادثه بیشتر به مسئولیت خود پی برده و به کمک مصدوم شتافتند.
نتیجه آنکه رواج روحیه فردگرایی و گریز از مسئولیت می تواند برای حیات اجتماعی بسیار مخرب باشد. از این رو نقش دست اندرکاران امور فرهنگی به ویژه آموزش و پرورش در اصلاح این طرز تفکر نادرست بسیار مهم ارزیابی می شود. برای تغییر این طرز تفکر و سوق دادن آن به سمت طرز تفکر جمع گرایانه باید از کودکان و آموزش فکری و عملی آنان آغاز کرد.