پنجشنبه 15 اسفند 1392-2:14

بابلی و ساروی بازی نداریم

قابلیّت ها در همشهری بازی ها گُم نشود

در عرصه ی مدیریّتی استان سخن از "بابلی و ساروی و غیره" به میان می آید و هر کدام که به آن دامن می زنند؛ دانسته و نا دانسته، آینده ی مردم این دیار علوی و توسعه ی پایدار آن را دچار تباهی می کنند/ این که آدم ها از کدام شهر مدیر می شوند مهم نیست؛ بلکه چه آدمی بر مدیریّت تکیه زده است؛ را مهم ببینیم.


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، عبدالصمد زراعتی جویباری: "مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند؛ از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد بود." (اصل نوزدهم قانون اساسی)

یکی از الزامات توسعه در جمهوری اسلامی ایران برای تحقّق سند چشم انداز بیست ساله، تکیه بر هم بستگی واتّحاد ملّی و مشارکت عمومی برای هم گرایی قومیّت ها، مذاهب، اقلیّت ها و گروه های قومی است.

در نگرش کلّی در هر نظام، سیاست اتّحاد ملی از مجرای حدّاکثرسازی ضریب هم بستگی تحقّق می یابد، برای ظهور اتّحاد ملّی، لازم است که بین نیروهای اجتماعی، بستر هم کاری و پیوند اُرگانیک ایجاد شود که پیوند مکانیکی و تصنّعی نیست ؛ بلکه منظور پیوند عمیق و استراتژیک در هدف است. در این میان اقوام و گروه های قومی به عنوان نیروهای اجتماعی نظام سیاسی جایگاه مهمّی در" اتّحاد ملّی" ایفا می کنند.

در نخستین سال ورود پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه وآله به مدینه یکى از مهم ترین ابتکارها و راهبردهاى مهمّ حضرت در به کارگیرى عامل وحدت دینى واقع مى ‏شود؛ یعنى عقد مؤاخات (پیوند برادری) بین کلیّه ی مسلمانان اعمّ از مرد و زن  بود.

رسول خدا (ص) در یک مجلس عمومى مى ‏فرماید: " تآخوا فی الله اخوینِ اخوین ‏".

این پیمان برادرى همه گانى، تنها براساس نفى انگیزه ‏هاى قومى و قبیله ‏اى و بر محور حقّ و همکارى اجتماعى شکل گرفت ؛ چه این که: "انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم واتقوا الله لعلّکم ترحمون‏". (حجرات /10)

جامعه ‏اى که مانند پیکره‏اى واحد است و تمام افراد آن در ارتباطى وحدت ‏بخش با یک دیگر پایدار مى ‏مانند و روح عشق و ایمان مذهبى در تار و پود آن جریان دارد: "مثلُ المؤمنین فى توادهم وتراحمهم وتعاطُفهم کمثل جسد واحد اذا اشتکى منه عضو تداعى له سائر الأعضاء بالسّهر واللّحمى‏" شعر سعدی که "بنی آدم اعضای یک دیگرند"؛ ترجمانی از این حدیث نبوی است.

 جالب است بدانیم که، تقریبا تا اواخر قرن هشتم هجری قمری در ایران، ملاک تشخّص،" مسلمانی" بوده و از دوره ی سلطنت شاه اسماعیل - ملقّب به ابوالمظفّر بهادُر خان حسینی، معروف به شاه اسماعیل اوّل مؤسّس سلسله ی صفویه- ملاک را به شیعه و سنّی بودن افراد تغییر دادند و این آغاز بدبختی های گسترده برای کشور و ممالک اسلامی بود. - البتّه این اتّفاق،ناشی از رقابت دولتین "عثمانی و صفویّه"  بود.-

با ظهور حکومت پهلوی، که با حمایت های گسترده ی دولت "بریتانیا" هم راه بود؛ موضوع قومیّت گرایی مطرح و برخی اقوام، مورد تحقیر و تمسخُر قرار می گرفتند که علاوه بر صف آرایی گوناگونپ بین اقوام موجب  خسارت ها و بدبینی های زیادی شد و قابلیّت ها و توان مندی آدم ها نادیده گرفته می شد. طرحی استعماری که دشمن بدون هزینه، منافع دراز مدّت خود را فراهم کرده بود.

اکنون و با توجّه به رشد و توسعه ی همه جانبه در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، هنوز شاهد چنین گرایش هایی در جامعه هستیم.

مصائب ناشی از چنین واپس گرایی ها، مانعِ برخورداری از نیروهای توان مند و خلّاق شده و می شود. در حالی که زمین زیر پای ما "ایران" تاریخ مندی است؛ با تمدّن و قابلیّت های فراوان، که نسل های آن را ترک، فارس، گیلک، بختیاری، مازنی، لُر و بلوچ و ... تشکیل می دهند و همه در گذشته و حال این سرزمین شریک هستند.

این راه نادرست "قوم و قبیله گرایی" تا به آن جا پیش رفته است که در یک استان، اهل این "شهر و آن شهر" تقسیم بندی می شوند و هر شهری، خود را متمایز و مستحقّ بهره مندی از فرصت ها و مسؤولیّت ها می پندارد! حالیا که زبان و نِحله و آداب و مذهب و فرهنگ آنان، رویش گاه واحدی دارد.

اکنون نیز در عرصه ی مدیریّتی استان ما که البتّه، ریشه در گذشته دارد؛ سخن از "بابلی و ساروی و غیره" به میان می آید و هر کدام که چه در صحبت ها و چه در مقام عمل، به آن دامن می زنند؛ دانسته و نا دانسته، آینده ی مردم این دیار علوی و توسعه ی پایدار آن را دچار تباهی می کنند. همه ی مازندران، سرزمین واحدی است که نتایج حاصله برای هر گوشه ی آن، شامل بقیّه ی مناطق استان هم خواهد شد.

بیش از همه صاحبان منافع شخصی و سیاسی ، چنین مسائلی را دامن می زنند؛ تا سودهای حاصله ی آن را برای جریان و افراد مرتبط تأمین کنند و الّا دلیل عقلی و انسانی ، برای این کار وجود ندارد.

 از بدبختی های این کار، می توان به نادیده گرفته شدن نیروهای توان مند و کارا اشاره کرد که در میان این هیاهوی غیر عاقلانه و تفرقه افکنانه، نادیده گرفته می شوند. در طول انقلاب که انتظار می رفت این ترجمان استکباری، در آدم ها دیده نشود؛ مع الأسف در حوزه های گوناگون شاهد وقوع آن هستیم.

افراد عالم و کارآمدی که در همه جای این استان، وجود دارند که سرمایه ی انسانی ما هستند؛ ولی به همین خاطر و دور بودن از مرکز استان، در لابه لای بگو، مگوها و در بین دست و پاهای ساسیون گیر افتادند و استان و مردم شریف آن، از چنین نیروها و سرمایه ها بی بهره مانده اند.

"اسلام" وجه مشترک همه ی ما است؛ با نفی رفتارهای تعصّبی و نژادی، قابلیّت ها و کارآمدی و تعهّد پذیری انسان ها را ملاک قرار داده است. در شأن نزول قرآن (علّت نازل شدن آیات) داستان های بسیاری را برای نفی چنین روی کردی، می توان دید؛ که خداوند با ردّ برتری مهاجرین بر انصار و یا بلعکس، ملاک را در چیزهای دیگری می بیند و آن ها را متذکّر می شود و مسلمانان را به رعایت آن، فرمان می دهد و متذکّر می شود که از فرمان خدا تخطّی نکنید.

نتیجه این که، علاوه بر ترویج اختلاف و تفرقه و پایه گزاری رفتارهای جاهلانه در روابط اجتماعی و از بین رفتن " اتّحاد ملّی "، در بهره مندی از نیروهای مؤثّر نیز محروم می شویم و ناشایسته گان بر مسندهایی که حقّ شایسته گان است؛ تکیه خواهند زد و آینده ی رشد و توسعه، در فرآیند نا صحیحی قرار می گیرد. همه ی بدبختی ها و خوش کامی ها، از نقطه ای آغاز می شود. بیاییم برای رضای خدا، استان را از کم بودها و نواقص بسیاری که باعث عقب افتاده گی های فراوانی شده است؛ دریابیم.

این که آدم ها از کدام شهر مدیر می شوند مهم نیست؛ بلکه چه آدمی بر مدیریّت تکیه زده است؛ را مهم ببینیم. اگر این اصل را سرلوحه ی کار خود قرار دهیم، به اصول اوّلیّه ی اسلام و وجدان و تعهّدات خود، در قبال ملّت و مردم پای بند بودیم.

بیاییم عمق نگاه خودمان را تعمیم بدهیم و همه ی آدم های لایق و توان مند را ببینیم؛ تا دچار روز مرگی و اشتباه نشویم. کاش متولّی صادقی بود که می توانست از همه ی نحله های سیاسی، آدم های شایسته و توان مند این استان را شناسایی و در بانک اطّلاعاتی ، جمع آوری می کرد تا در زمان نیاز فرا تر از قومی گرایی و هم شهری و فلان شهری کردن آدم ها،از آنان استفاده می شد.