جمعه 23 اسفند 1392-23:22

من مهر می ورزم، پس هستم

گزارش+یادداشت+عکس از بازدید نوروزی گروه مازندنومه از مرکز توان بخشی معلولان ذهنی بالالموک قائم شهر


مازندنومه، سرویس مهرورزان: بعدازظهر پنج شنبه گذشته فرصتی دست داد تا در جمع زیبای معلولان ذهنی در مرکز توان بخشی بالا‌لموک قائم شهر حضور پیدا کنیم و لحظات بدون دغدغه‌ای را در میان آنها بگذرانیم. بهانه بازدید ما در پیش بودن عید نوروز و تبریک به معلولان مرکز و مربیان آن ها بود.

این مرکز هشت سال است که راه‌اندازی شده و سه سال است که به صورت آکادمیک، با معلولان کار و تمرین می‌شود.

پیشنهاد بازدید از سوی مازندنومه مطرح شد و قاسم مرادی –مسئول شهرکتاب قائم شهر- هماهنگی های لازم را انجام داد و این شد که زیر باران تند پنج شنبه، به همراه تعدادی ازخبرنگاران مازندنومه و تنی چند از دوستان هنرمند و خبرنگار، به مرکز رفتیم.

در آستانه در ورودی، احسانی -مدیر داخلی مجموعه- و یکی دو نفر از مربیان مرکز توان بخشی بالالموک به استقبال آمدند. دسته گل را تقدیم کردیم و خواستیم برای بچه ها شیرینی بیاوریم که گفتند: تازه ناهارشان را خورده اند، باشد ما خودمان به آن ها می دهیم.

معلولان مشغول تمرین تئاتر بودند که وارد شدیم. همگی به ما خوشامد گفتند و مثل یک دوست قدیمی همکاران را دربرگرفتند.

در این مرکز حدود 80 معلول نگهداری می شود که 25 نفرشان در کلاس‌های تئاتر حاضر می‌شوند. جمعه در بابلسر اجرای تئاتر خیابانی داشتند. روز قبل نیز در محمودآباد.



کمی باورش سخت است که معلول ذهنی تئاتر اجرا کند. آقای احسانی –مدیر داخلی مرکز- می گفت آن ها موسیقی هم بلدند، آن هم بر اساس نت.

سه ماهی می شود که در جمعه بازار شهرکتاب قائم شهر، این معلولان دست ساخت های خود را عرضه می کنند و دیگر نگرش مردم هم نسبت به این ها در حال تغییر است.

مدیر مرکز می گوید: ما این جا مشکل مالی و خوراک نداریم، مشکل ما دیده نشدن است. مربیان ما باید دیده شوند، معلول ذهنی که تا پارسال گاز می گرفت، الان تئاتر اجرا می کند. شیوه های آموزشی ما منحصر به فرد است و در هیچ مرکزی در ایران مشابه آن وجود ندارد.

بعد از خوش و بش با بچه ها، برای ما تئاتر اجرا کردند.هرکس پیش می آمد و دیالوگ خود را می گفت و ما تشویق می کردیم.

این معلولان از دارودرمانی به سمت و سوی هنردرمانی حرکت کرده‌اند. 40 مربی هم در حوزه‌های مختلف به صورت خیریه به این مرکز آمده و با معلولان کار می‌کنند.

احسانی-مدیر این مرکز- می گوید: تا چندی پیش مکان نگه داری معلولان بسیار بوی ناک بود، بیش از صد میلیون تومان برای تهویه مرکز نگهداری معلولان هزینه کرده‌ایم و الان هوای سالم در این مکان جریان دارد.



او ادامه داد: بسیاری از کارهای فنی مثل جوشکاری و نجاری و... را مربیان و دوستان ما خودشان انجام می دهند و تعدادی از همکاران که سابقه ای در کار فنی نداشته اند، به عشق بچه های معلول این جا استادکار شده اند.

از 80 معلول مرکز، 20 معلول در این مرکز زندگی نباتی دارند و  ایزوله هستند. حدود 30 معلول هم تربیت‌پذیری پایینی دارند.



احسانی دوباره تاکید می کند: ما در این مرکز غذا و لباس احتیاج نداریم، ما می‌خواهیم معلولان دیده شوند و مردم بدانند معلولان می‌توانند.

او ادامه می دهد: روش های آموزشی مربیان ما باید معرفی شود، این جا کار نشد ندارد و اشاره می کند به معلولی که در گروه تئاتر بود: او سواد ندارد، مدت ها در گروه تئاتر تمرین کرد و ما متوجه نشدیم او بی سواد است، یک روز که کاغذ متن را برعکس گرفته بود تازه فهمیدیم او بی سواد است و دیالوگ ها را حفظ و ادا می کند.

حق با مدیر دلسوز مرکز بود. این همه آفرینش و ابتکار در کار گردانندگان مجموعه و ارایه شیوه های خلاقانه آموزشی، به معرفی بیشتر در رسانه نیاز دارد. مردم باید بدانند در این جا چه می گذرد و نگاه شان را نسبت به معلول ذهنی تغییر دهند.

رضا کلانی‌فر یکی از معلولان این مرکز است که به ما گفت: هدف ما این است که با جامعه بیرون آشنا شویم و جامعه بداند ما می‌توانیم.

حامد امینی امسال از جشنواره تئاتر معلولان جایزه گرفته بود و چه قدر با شوق و ذوق می گفت برگزیده شده است. حامد مشایخی برای خود تحلیلگر بود و اسم خیلی از برنامه های رادیو مازندران را می دانست.

بعضی از بچه های معلول نه تنها دست کمی از ما که مدعی سلامت ذهن هستیم، نداشتند؛ اگر سخن به گزاف نگفته باشیم، سرتر از ما بودند. این را از حرکات دشوار ایروبیک شان می شد فهمید که روی سر و کتف می ایستادند.

احسانی می گفت: برخی از این معلولان آن قدر پیشرفت کرده اند که چندی پیش یکی از آن ها آمد و به من گفت زن می خواهد و قصد ازدواج دارد!

عصر خوبی بود، با معلولان ذهنی شوخی کردیم، با آن ها عکس یادگاری گرفتیم و کلی خندیدم و روحیه گرفتیم. یوسفی و بتیار -دو نفر از هنرمندان همراه ما- نیز برای معلولان قرنه و دف زدند و آن ها حسابی رقصیدند و شادی کردند.



 دوساعتی در جمع معلولان ذهنی و مربیان شان بودیم و قول دادیم مرکز را بیشتر معرفی کنیم و اگر هم مسئولی در رابطه با این مجموعه پرتحرک و زندگی آفرین، کم کاری کرد، موضوع را در رسانه ها مطرح کنیم.

نوروز امسالِ بروبچه های مازندنومه با معلولان ذهنی آغاز شد. آرمان که سال 93 چشم ها را شسته، این عزیزان را به چشم ناتوان نبینیم و به توانایی های معلولان و مربیان آن ها ایمان بیاوریم.

عکس های بازدید را همکار ما محمود ربیع زاده گرفت که از بهشهر قبول زحمت کرده و آمده بود. یادداشتی را نیز احسان شریعت –کارشناس ارشد جامعه شناسی و مدرس دانشگاه- به بهانه این بازدید نوشت که در زیر آمده است:

جامعه شناسی معلولیت

در تمامی جوامع انسانی از آغاز تا کنون همواره گروه هایی بوده اند که از نظر عامه مردم حاشیه ای و "دیگری" محسوب می شده اند. یکی از این گروه از انسان ها معولان اند. معلولان اعم از معلولان جسمی یا ذهنی در طول تاریخ به گونه ای بازنمایی شده اند که گویی گروه های فرعی انسانی اند.

یکی از این طرز تلقی های ناعادلانه در مورد معلولیت نگرش داروینیسم اجتماعی است. در این نگاه جامعه صحنه نزاع گروه ها و اقوام و دسته هاست. هر قوم و گروهی از افراد که برتری دارد در این نزاع نابرابر باقی مانده و گروه های ضعیف تر از صحنه روزگار حذف می شوند. این نگرش که به جامعه نگاهی همچون قانون جنگل دارد معتقد است فقرا، معلولان و گروه هایی این چنین می بایست به سبب ضعف شان حذف شده و اغنیا و قدرتمندان مطابق قانون طبیعت عنان امور را در دست گیرند.



تحلیل گروه های حاشیه ای در سالیان اخیر از نگاه اثبات گرایانه ای که بر گزاره های اقتصاد، قدرت، سیاست و گزاره های این چنین تأکید می کند به تحلیل های فرهنگی و پدیدارشناختی میل یافته است.در این گونه از تحلیل ها که بیشتر بر نگرش و بازنمایی متمرکز می شوند به نوع انعکاس گروه های مردمی در نظر یکدیگر می پردازد.

برای مثال از این منظر در جامعه ی غیر معلول گرا، معلولین دچار فرایند انگ زنی شده و از طرف جامعه به عنوان شهروند درجه دو و غریبه شناخته می شوند. جامعه غیرمعلول گرا ایده آل هایی برای تعریف فرد انسانی  دارد که در این تعریف افراد معلول جزئی از جامعه شناخته نمی شوند.

در این جامعه آنها را در محل های مجزا و دور از چشم مردم نگاه داشته و در اماکن مخصوص نگهداری می کنند. در چنین جامعه ای همه باید سالم، زیبا، خوش لباس و متعارف باشند. تعریف متعارف در چنین جامعه ای موجب می شود افراد معلول غریبه محسوب شوند. از این رو بازنمایی فرد معلول در این جامعه مسائلی را به وجود می آورد که در ادامه بدان پرداخته می شود.

مهم ترین ویژگی جامعه ی غیرمعلول گرا این است که آنان را جدا نگاه می دارد. چرا که بازنمایی از مفهوم معلول در جامعه به مثابه یک اسباب ترحم یا اسباب زحت است. فردی منفعل که نیازمند دلسوزی و کمک است. گاه مشکل آفرین شده و اگر حمایت دیگران نباشد قادر به ادامه حیاتش نیست. این انعکاس و بازنمایی از معلول در جامعه ی غیرمعلول گراست.

 بیشتر افراد غیرمعلول با این پیش فرض زندگی می کنند که وضعیت بدنی و ذهنی ثابتی خواهند داشت. آنها از استراتژی امتناع فرهنگی و اجتماعی استفاده می کنند تا با پرهیز از فکر کردن و نگاه کردن به معلول، نگرانی خود در این زمینه را مدیریت می کنند. این روش جامعه غیرمعلول گراست. حتی اگر معلولی را در خیابان، مهمانی، مسجد، مغازه، و حتی درون خانواده داشته باشند سعی می کنند از کنارش بگذرند تا حس ایده آل گرایی شان خدشه دار نشود.

در چنین جامعه ای ایده آل این است که همه چیز می بایست در حد کمال باشد. در چنین جامعه ای همه چیز در حد کمال نیست اما جامعه سعی می کند با کنار گذاشتن موارد تعریف شده ای که از غیرکمال گرایی دارد جامعه را در ظاهر جامعه ای ایده آل ببیند.

به همین خاطر گروه های حاشیه ای را از خود می راند تا در ملاء عام نباشند. غافل ار اینکه آنان نیز انسانند و جزئی از جامعه. چه بسا بخش زیادی از معلولین در صورت حضور فعال در جامعه تا حد زیادی به سلامت جسمی و ذهنی نزدیک تر شده و بهبود یابند.