سه شنبه 5 فروردين 1393-1:36

منطق هم چیز خوبی است

باید از سازندگان پایتخت تجلیل کنیم

گفت و گو با سردبیر سایت مازندنومه درباره سریال موفق پایتخت/پایتخت مقوم فرهنگ و موسیقی و زبان ماست. فرهنگ و خرده فرهنگ و موسیقی ما را به تمام ایران صادر کرده، کاری که وظیفه رسانه های درون استانی است اما تهران نشین ها دارند زحمتش را می کشند. ما باید از سازندگان پایتخت تجلیل کنیم و دست شان را ببوسیم و تندیس شان را در میادین نصب کنیم.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، کلثوم فلاحی: هرساله در این ایام که سریال پایتخت از تلویزیون پخش می شود، موجی علیه این مجموعه ایجاد می شود که ابته این موج چندان بلند و خطرناک نیست، ولی نمی توان از کنار آن گذشت. اخیرا" هم علاوه بر برخی رسانه ها، نماینده ای نامه به رییس صداوسیما نوشته و خواستار عذرخواهی او شده است! در حالی که آقای ضرغامی بدهکاری های بسیار مهم تری به مردم دارد که باید در قبال آن ها از مردم عذرخواهی کند.

به بهانه همین اعتراض ها با علی صادقی –تهیه کننده و نویسنده صداوسیمای مازندران و سردبیر سایت مازندنومه- گفت و گو کردیم تا از زبان او که خود چند سالی است تهیه کننده و نویسنده یکی از پرشنونده ترین برنامه های رادیو مازندران است که در ژانر طنز تولید می شود و بابت این برنامه طنز، چندین جایزه از جشنواره های مختلف گرفته، با نقاط قوت این سریال آشنا شویم.

*شما به عنوان طنزنویس که در رسانه های مختلف از جمله صداوسیما حضور دارید، ابتدا توضیحی درباره عنصر طنز بدهید تا بعد بقیه سئوال ها را بپرسم.

خیلی حرف هاست که می شود رک و راست و صاف و ساده بیان کرد، نوشت و چاپ کرد، اما بعضی حرف ها را نمی شود راحت بیان کرد؛ این جاست که عنصری به نام طنز قدرت نمایی می کند.

هدف از طنز مثل کاربرد چاقو برای عمل جراحی است.در جراحی بخشی از بدن مان را با چاقو می شکافند یا می برند که هدف این کار ترمیم و بهبود عضو ناسالم و بازگرداندن سلامت است. هدف از طنز هم بازگرداندن سلامت به فرد و جامعه است.

البته طنز یکی از زیرمجموعه های شوخ طبعی است، در کنار فکاهه، مطایبه، لطیفه، نکته، هزل و هجو. طنز برخاسته از درد و رنج است و خنده ای از سر بی خیالی و ولنگاری نیست، بلکه تبسمی است که تفکر و تنبیه را به دنبال دارد و آمیزه ای است از نوش خنده و نیش انتقاد. طنز از دوستی مایه می گیرد، آرمانخواه است و با بیانی پوشیده و کنایه آمیز هدفی اصلاح طلبانه دارد.

*آیا شما سریال پایتخت را یک مجموعه طنز ارزیابی می کنید؟

بله، کاملا"، در مجموعه پایتخت ما با روش های مختلف ایجاد طنز آشنا می شویم که در نوع خود کلاسی آموزشی برای نویسندگان جوان در عرصه طنزنویسی است و این توان و قدرت نویسندگان آن را می رساند، روش هایی هم چون:کوچک کردن، استعاره ریشخندیه، معکوس بیان کردن معانی، تشبیه به حیوانات، نفرین، بلاهت، نقل قول مستقیم، ابهام، هجا در معرض مدح، ادماج، کنایه، اغراق و مبالغه، مقایسه، نقیضه و مهم تر از همه استفاده از زبان و فرهنگ عامیانه که چهره ای صمیمی به سریال داده است. برای هرکدام از این عناصر که گفتم می شود چندین دیالوگ برای مصداق بیان کرد.

یک طرف طنز نویسی، قدرت مشاهده است. باید چشمان طنزنویس خوب کار کند و مثل شکارچی حرفه ای، عیب های افراد و جامعه را رصد و شکار کند.

طنزنویس و طنزپرداز باید فردی متعهد باشد، یعنی خودش را در برابر آن چیزی که در حال اتفاق است(عیب ها) مسئول نشان دهد و حساس باشد.

طنز پرداز حرف هایش را روی کاغذ می نویسد یا به شکل کاریکاتور و فیلم عرضه می کند. «جرج برنارد شاو» می گوید: اگر می خواهید حقیقت تلخی را به کسی بگویید، طوری بگویید که او به خنده بیفتد وگرنه از تلخی مساله چنان عصبانی می شود که شما را خواهد کشت!

*یعنی شما معتقدید سریال پایتخت حقیقت تلخی را از عیوب ما مازندرانی ها در قالب طنز بیان می کند؟

از یک منظر بله، حالا جلوتر بیشتر توضیح می دهم. شوخ طبعی از موثرترین قالب های بیان هنری است که به علت شیرینی و جاذبه خاص خود با بیشتر روان ها سازگار است و به همین دلیل مخاطبان بیشتری را به خود اختصاص می دهد. همچنین با خنده انبساط روحی در مخاطب ایجاد می شود و از این طریق با در دست گرفتن احساسات و عواطف مخاطب، می توان پیام خود را به طور غیر مستقیم بر باور او نشاند.

*به نظر شما سریال پایتخت حاوی چه پیام هایی است؟

پیام های مثبت این سریال خیلی زیاد است، مثلا": حلال خوری، خانواده دوستی، وطن دوستی، احترام به والدین، احترام به مرده ها، روابط سالم اجتماعی، دوری از تن پروری و مهم تر از همه ترویج سنت های بومی و فرهنگ و زبان مازندرانی که خواسته یا ناخواسته در این مجموعه اتفاق افتاده است.



*پس به نظر شما به چه دلیل مخالفان و منتقدان پایتخت می گویند این مجموعه ضد فرهنگ و زبان مازندرانی است؟

منتقدان این مجموعه دو دسته هستند: دسته نخست برخی بزرگان مثل نماینده های مجلس هستند که با تمام احترامی که برای شان قائلم، معتقدم گاهی جوگیر می شوند.(شبیه همان طرح تحقیق  و تفحص از استانداری دولت قبلی که چند بند و ادله ضعیف  را سرهم کردند و مثلا" شد تحقیق و تفحص!) الان هم تعطیلات عید است و این ها تریبونی برای ابراز وجود ندارند، پس تلاش می کنند با نامه پراکنی علیه این سریال موفق، کمی ابراز وجود کنند و شاید از این طریق دوست فرهنگ و زبان مازندرانی قلمداد شوند. در حالی که همین آقایان که برخی دو دوره هم در مجلس هستند، کم ترین گام را برای ترویج زبان و فرهنگ مازندرانی برداشته اند.

من از این نماینده های محترم و چهره های مسئول ضد سریال پایتخت نمی پرسم آیا اولویت حال حاضر استان و حوزه انتخابیه شان این سریال است یا چیزهای دیگریست، فقط می پرسم در یک سطر، عملکرد فرهنگی خودشان را در حوزه مازندران شناسی بیان کنند.

من حاضرم شرط ببندم عملکرد بوم شناسی و فرهنگی سایت مازندنومه، فقط درسال 1392 از عملکرد 3 سال گذشته این آقایان بیشتر و پررنگ تر است. قبول ندارید بروید بررسی کنید.  به قول حافظ:

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس / ملالت علما هم ز علم بی عمل است

این آقایان در چاپ و انتشار و تولید کدام اثر فرهنگی مربوط به مازندران دخیل بوده اند؟ حامی چند کنسرت و جشنواره و برنامه های بوم شناسی بوده اند و اصلا" در عمرشان به کنسرت موسیقی مازندرانی رفته اند؟  درباره زبان مازندرانی و ترویج آن چه کرده اند؟ اصلا" خودشان تا چه حد در جلسات و برخوردشان با مردم، محلی صحبت می کنند که حالا ادعای فرهنگ دوستی دارند؟

این آقایان بیشتر سیاسی فکر می کنند تا فرهنگی و ادعای شان در ضدفرهنگ بودن سریال پایتخت با عملکردشان در این حوزه متفاوت است. تازه من در بین منتقدان این سریال که شخصیت سیاسی هستند، کم تر کسی را پیدا می کنم که با هنر سینما و نیز طنزنویسی که دامنه وسیعی دارد، آشنایی و در این حوزه تخصص داشته باشد.

 به بعضی از بزرگان هم اطرافیان شان اطلاعات نادرست می دهند، در حالی که آن بنده خداها حتی یک قسمت سریال را ندیده اند و چشم بسته مخالفت می کنند!

*گروه دوم از منتقدان این سریال  شامل چه کسانی است؟

گروه دوم گردانندگان برخی رسانه ها و فعالان اجتماعی و رسانه ای هستند که این ها نیز اولا" متخصص و کارشناس این رشته نیستند، ثانیا" در رسانه شان حتی یک مقاله و نوشته درباره ترویج زبان و فرهنگ مازندرانی حتی با ذره بین هم پیدا نمی کنید که حالا مدعی مازندران دوستی شده اند، ثالثا" گرفتار نوعی تب وجو شبه روشنفکری شده اند.

در کل، رسانه ها بیشتر طرفدار انتقادند تا تایید؛ بنابراین طبیعی است که از افراد و برنامه ها و زمین و زمان انتقاد کنند و نان شان در انتقاد است. منفی نویسی هم بیشتر مخاطب پسند است تا راست و درست نویسی. همین می شود که به راحتی و فکر نکرده و یا چشم بسته می شوند مخالف سریال پایتخت.

*یعنی شما می گویید این مجموعه هیچ اشکالی در کارش وجود ندارد؟

من چنین حرفی نزدم. گل بی عیب خداست. این سریال از نظر تکنیکی و محتوا و...ضعف هایی دارد، ولی آن قدر پرداخت مناسب و زیبا و ریتم پرشتاب و جذابی دارد که ضعف ها را می پوشاند. بازی ها روان است، تصویربرداری کم ترین اشتباهات را دارد و کادربندی اغلب صحیح است، سازندگان این مجموعه به خصوص سیروس مقدم و محسن تنابنده الان دیگر مازندران شناس حسابی شده اند و می توانند شهروند افتخاری ما محسوب شوند.

شما وقتی با دقت این سریال را تماشا می کنید، با جزیات رفتار و خلق و خوی ما مازندرانی ها آشنا می شوید، اسامی شخصیت ها مازندرانی است، لوکیشن بومی، لهجه ها محلی، موسیقی کاملا" مازندرانی، بازی ها طبیعی، روابط بین آدم های سریال مقرون به حقیقت و...این جا همه چیز سرجایش است و اگر کسی نداند فکر می کند سریال را مازندرانی ها ساخته اند. در پارت سوم هم در مورد موسیقی مازندرانی سنگ تمام گذاشته اند و تمام موسیقی صحنه ها مازندرانی و تولید همین تهرانی هاست که البته هنرمندان مازندرانی به سفارش آن ها اجرا کرده اند.

*از قسمت دوم مجموعه هم بازیگران مازندرانی نیز در این سریال نقش داشته اند.

بله، در قسمت سوم البته پررنگ تر هم شده است. من ناگزیرم در این جا به مصداق هایی از حضور برخی هنرمندان مازندرانی در این سریال اشاره کنم و بگویم درد و مشکل در خودمان است، نه تهرانی ها که آمده اند ما را آن طور که هستیم معرفی کنند.

انتخاب بازیگران مازندرانی این سریال را یکی از دوستانم انجام می دهد که خودش بازیگر است وسال هاست در تهران زندگی می کند. من از هفته ها قبل از کلید خوردن سریال می دانستم امسال نیز تعدادی از همکاران و دوستان هنرمندم برای بازی در این مجموعه فراخوانده شدند.

 یکی از دوستان که هنرمند برجسته و البته جوانی است و در چند آفیش سریال حضور داشت و بعد به خاطر عدم توافق بر سر مالی از گروه جدا شد، تعریف می کرد که تعدادی از بازیگران نه چندان پرکار و معروف مازندرانی را سر ضبط پایتخت دیدم که از حضورم در آن جا شرم کردم. آن ها برای این که مثلا" چند ثانیه در سریال دیده شوند از صبح مثل گداها آن جا می ایستادند و کارهایی می کردند که آدم خجالت می کشد بازگو کنند! آن قدر پاچه خواری تهرانی ها را می کردند و دست و پای شان را می بوسیدند که تهوع آور بود.

 در یکی از صحنه ها که قرار بود گوساله عروسی چند متر جابجا شود، دو بازیگر مازندرانی مجموعه برای گرفتن سرطناب گوساله با یکدیگر درگیر شدند و هرکدام می خواست طناب گاو را در دست بگیرند تا در فیلم دیده شوند. یا خانم مسنی بود که از شرقی ترین شهر استان هر صبح به سوادکوه می آمد و تا شب آن قدر آن جا می می ماند تا نقشی چند ثانیه ای به او بدهند! و چیزهای دیگری که قابل گفتن نیست! آبروریزی  به معنای واقعی! حالا شما به من بگو ضد فرهنگ کیست؟ آن تهرانی ها که دارند زبان و موسیقی و خلق و خوی ما را در بهترین ظرف وقالب یعنی نمایش طنز به ایرانی ها می شناسانند یا خودمان که این قدر ذلیلِ نقش بازی کردن شده ایم و اسم مان را مثلا"هنرمند هم می گذاریم؟! دریوزگی و ضد فرهنگ بودن تا کجا؟!

 آقای تنابنده به خود من می گفت: برای پایتخت 2 از بازیگر طنز و کاراکتر «نوروز» شما تست گرفتم. می گفت: نمی فهمم ما داریم زبان شما را مسخره می کنیم یا این آقا؟!

دوستی که استاد دانشگاه است می گفت:آقا دارند زبان ما را مسخره می کنند. گفتم «مشمل بازی»های کاراکتری مثل«نوروز» زبان شما را به سخره نگرفته؟ جواب داد: این حالا از خودمان است، اشکال ندارد، تهرانی ها نباید اینکار را بکنند!! شما به منطق و استدلال یک استاد دانشگاه توجه کنید! اگر یک مازندرانی هرکاری ضدفرهنگ و گویش خود انجام دهد اشکال ندارد و تمسخر محسوب نمی شود، اما...!

یا آقای مقدم به من گفت: ما وقتی خواستیم بیایم شیرگاه، برخی عوامل سریال نمی دانستند شیرگاه کجاست و فکر می کردند همان شیراز است! می گفت: اگر من با مجموعه پایتخت بتوانم چند گردشگر به منطقه شما بیاورم، باید قدردان باشید.



*چرا مجموعه پایتخت را موفق می دانید؟

مسلما" خنده  بخشی از زندگی و طنز و شوخ طبعی از بهترین ابزار ایجاد خنده و رهایی از خستگی است. به همین دلیل حتی جدی ترین افراد هم به آن تمایل نشان می دهند.
خیلی ها شب پای تلویزیون می نشینند، پایتخت را تماشا می کنند، از ته دل می خندند و سرحال می شوند، اما فردا صبح جوگیر می شوند و می گویند:ایها الناس تهرانی ها دارند ما را مسخره می کنند! بدون اینکه حتی یک خط دلیل بیاورند کجای این سریال ما را به تمسخر گرفته؟!

 پایتخت حاوی یک سری اتفاقات بامزه و کاملا" طبیعی از زندگی یک سری آدم های معمولی مازندرانی است. این فیلم نمی خواهد مثلا" مشاهیر ما را معرفی کند که البته لابه لا برخی مشاهیر ما مثل حبیبی و موحد را هم معرفی می کند، یا قصد ندارد درباره زبان ما مانیفست و دستور صادر کند، کلاس آموزشی و دانشگاه زبان شناسی هم نیست که ما توقع داریم هر چه می گویند درست و مطابق با دستور زبان ما باشد. برشی از زندگی یک تعداد آدم است که در کنار هم، ماجراهای شیرینی خلق می کنند. آدم هایی که صدالبته مثل ما ساده هستند و پیچیدگی ندارند، اتفاقاتی که رخ می دهد هم ملموس است. این ها از کره ماه نیامده اند.از جنس خودمان هستند. این وسط هم با پخش تصاویر مناظر استان، کمی به صنعت گردشگری ما کمک می کنند و چند دیالوگ بامزه هم رد و بدل می شود.همین. نمی دانم ما دنبال چه چیزی هستیم که هر سال این موقع قیل و قال راه می اندازیم که تهرانی ها آمدند و فرهنگ ما را نابود کردند. هیچ قومی فرهنگی قوم دیگر را نابود نمی کند، مگر خودشان و به دست خودشان!

در ضمن همین تهرانی ها چه بگویند که در فیلم ها و سریال ها قاچاقچی و دزد و آدم کش و بی ناموس و کلاه بردار و دخترفراری و...می شوند؟ مگر نقی و ارسطو و خانواده شان چه عیبی دارند که دوست نداریم نقش ما را بازی کنند؟ مگر همه مازندرانی ها استاد دانشگاه و دکتر و مهندس هستند و مگر ما گچ کار و محیط بان و راننده نداریم؟

تازه این مجموعه سریال کمیک است نه یک کار مستند، برخی توقع دارند مثل یک برنامه میزگرد تخصصی یا مستند محض به زبان ما پرداخته شود که البته فکری اشتباه و خنده دار است.

اگر برخی حقایق که مربوط به ما مازنی ها می شود تلخ است، به طنزنویس و فیلم ساز چه ارتباطی دارد؟ مثلا" ما بلند بلند و تندتند صحبت می کنیم یا فارسی را با لهجه حرف می زنیم، خب چند هنرمند این موضوع را در یک سریال طنز به تصویر کشیده اند، چرا می گوییم دارند ما را مسخره می کنند؟ خب ما همینیم دیگر، از خود واقعی مان چرا می گریزیم؟

شما آقای منتقد، آقای نماینده، آقای مسئول اگر دلت به حال فرهنگ و سنت های ما می سوزد، اعتبار به استان بیاور، سفارش بده تا برای شما فیلم دلخواه و به قول شما فرهنگی بسازند. نمی شود ساکت نشست و بعد ایراد الکی گرفت.

*تعدادی از مخالفان پای تخت آن را با سریال سرزمین کهن و اعتراض قوم بختیاری مقایسه می کنند و دوست دارند همین موج در اینجا هم ایجاد شود.

برخی از منتقدان این مجموعه ناآگاهانه گرفتار حس برتری بینی شده اند و تصور می کنند قوم مسلط و برتر هستند یا خود را عاقل تر و از عیب مبرا می پندارند.
 اخیرا" هم بختیاری ها را مثال می زنند که جلوی پخش سریال سرزمین کهن را گرفتند، اصلا" چه کسی گفته این کار بختیاری ها عاقلانه بوده که اینجا مازنی ها را تهییج به همان کار می کنند؟ تازه آن سریال چه ربطی به این یکی دارد؟

همین کارها و اقدام های سبک و عوامانه باعث می شود فیلم سازان ما نتوانند از ظرفیت اقوام مختلف برای تولید اثر هنری بهره ببرند. هر کس تا یک لهجه و گویش در فیلمی بشنود، فردایش می گوید دارند ما را مسخره می کنند، آقای ضرغامی جلویش را بگیر و عذرخواهی کن! بله آقای ضرغامی باید عذرخواهی کند، اما نه به خاطر لهجه اقوام در سریال ها و تولید چنین آثار محکم و خوبی! او باید به خاطر برخی سیاسی کاری های رسانه ملی عذرخواهی کند که ملت را ماهواره دوست کرده.

*اگر مطلبی مانده بیان کنید.من سئوالی ندارم.

پایتخت مقوم فرهنگ و موسیقی و زبان ماست. فرهنگ و خرده فرهنگ و موسیقی ما را به تمام ایران صادر کرده، کاری که وظیفه رسانه های درون استانی است اما تهران نشین ها دارند زحمتش را می کشند. ما باید از سازندگان پایتخت تجلیل کنیم و دست شان را ببوسیم و تندیس شان را در میادین نصب کنیم.

پایتخت یک مجموع طنز فاخر است، پر است از طنز موقعیت و نکته و ظرائف و حرف حساب. من فکر کنم مخالفان این مجموعه از یک طرف خیلی با فضای فیلم و سریال و طنز و مسایلی از این دست آشنایی ندارند و از طرف دیگر کمی مستبدانه به مسایل می نگرند و بیشتر دوستدار تمجید و تملق از خود و قوم خود هستند تا راستی آزمایی ها وانتقادهای برحقی که در پوشش یک سریال طنز ارائه می شود.

تمام این چیزهایی که گفتم حرف های کارشناسی بود و من سودی از قبل تعریف از سریال پایتخت ندارم. تازه از برخی برخوردهای عوامل کار نسبت به بازیگران مازندرانی گله مندم. حداقل دو بازیگر مازندرانی این سریال  با مشورت من قراردادشان را به هم زدند و حاضر نشدند بعد از سه جلسه ضبط، با گروه ادامه دهند، منصرف شان کردم که ادامه ندهند.

من خواستم بگویم منطق هم چیز خوبی است. ما در این سایت طرفدار منطق و برهان و حقیقتیم و نه زیاده روی و قوم گرایی متعصبانه و افراطی. مزد حمایت مان را هم از سازندگان این مجموعه نمی خواهیم و به قول مولانا:

مزد تبلیغ رسالاتش از اوست / زشت و دشمن رو شدیم از بهر دوست

حالا شاید بعد از پایان پخش این سریال میزگرد یا مناظره ای هم برگزار و آن جا صریح تر صحبت کردیم. به مخالفان هم می گویم شما هم با مردم عادی همراه شوید و پایتخت را با نگاه مردمی تماشا کنید و بخندید و از نوروزتان لذت ببرید. خیلی به خودتان فشار نیاورید، هیچ توهین و مضحکه و تمسخری درکار نیست، در میان خودمان به دنبال مضحکه گر بگردیم!