چهارشنبه 13 فروردين 1393-10:11

كارويژه هاي سريالي با آدمهاي « معمولي»

مسئولان استان از سازندگان پایتخت قدردانی کنند

به بهانه پایان خوش پایتخت/ ضمن تشکر از عوامل پايتخت، پيشنهاد مي شود تا مسئولان استان مازندران در يك برنامه از عوامل اين سريال قدردانی ويژه به عمل آورند تا هم موجب رفع تكدر خاطر سازندگان اين سريال گردد و هم نشاني باشد از قدرشناسي مردم فهيم مازندران.


 

.مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، حسن مهدوي:  1- در تعريف لغوي، طنز عبارت است از " هنری که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند، نشان می‌دهد و این خود ممكن است مایه خنده ‌شود. در واقع بیان هنری قوي، بر اساس مبالغه، اغراق، ایهام، ابهام، کنایه و استعاره، به قصد اصلاح است. رسالتش پرداختن بر دروغ ها، تزویرها، مصلحت ها، پرده پوشی ها و جنایت ها و جراحت های حاکم بر جامعه است".

به همين دليل، کار طنز بمراتب پيچيده تر و دشوارتر از کار جدي است، چون طنزپرداز بايد کاري کند که هم توانسته باشد صدايش را به مخاطبش برساند و از طرف ديگر محتواي مورد نظرش را در فرمي طنزآميز بيان کرده باشد. بايد، از میان جدی ترین مسائل زندگی، هم راهی برای خنداندن پیدا کند و هم آشکار کننده ناراستي هايي باشد که در پس نقاب واقعيت پنهان شده است.

 طنز و مطايبه به قول « فرويد» ممكن است براي مخاطب ظهور خنده و تفريح باشد، اما آگاهانه در پي طعنه و تعريض است تا بتواند با ابزار خنده مخاطبش را از انحراف حقيقت و راستي آگاه سازد. و بر همين اصل است كه طنز را « آئينه حقيقت » ناميده اند.

البته پر واضح است كه طنز با لودگی، تمسخر و تحقیر متفاوت است. زیرا مطلوبيت طنز زمانيست که نه تنها تألم خاطر مخاطبان را به همراه نداشته باشد؛ بلکه میزان نفوذ و تاثیر مثبت آن برجامعه کاملا مشخص باشد و طنزی که به قیمت تمسخر دیگران تمام شود ، خنده را در گلو خفه می کند.

 با اين مقدمه و تعريف معمول از طنز مي توان به كارويژه « پايتخت » پي برد. « پايتخت » در قالب يك داستان طنز، سبكي از زندگي آرام و عادي با آدمهاي « معمولي » و سرشار از سادگي، همدلي، صميميت، صداقت، احترام به يكديگر، تلاش و پشتكار و ... با اتفاقات و رخدادهاي تلخ و شيرينش را با زندگي هاي آكنده از تزوير و ريا، خيانت، جنايت، بي حرمتي و درگيري هاي متعاقب آن به مقايسه گذاشته است.

در واقع مي توان پيام اصلي « پايتخت » را در همين مقايسه يافت. و شايد مزيت ممتاز «پایتخت» - با داستاني روان و جذاب، لوكيشن هاي ساده ، شخصيت‌پردازي هاي حساب شده، و با تصويرهايي نزديك به واقعيت از زندگي و انسان‌هاي پيرامون مان - نسبت به بسياري دیگر از سریال های خانوادگی كه به نوعي نمايش زندگي هاي به سبك مدرن و امروزي است، با درامهاي اعصاب خورد کن، و مملو از دعواهاي خانوادگي، بي حرمتي ها و بي مروتي ها و ... ، همين مولفه های قابل درك در معرفی زیبایی های خانواده ایرانی باشد.

 همين شايد كفايت كند كه « پايتخت » توانست با ظرافتي خاص و خوش آموزی صرف، بدون دلزدگی بیننده، يادآور الگو و سبكي از زندگي باشد كه در بخشي از جامعه جريان دارد و متاسفانه به دلائل مختلف در حال فراموشي است.

 2- ارسطو فيلسوف يوناني بر این باور بود که " از میان موجودات زنده، انسان یگانه موجودی است که می تواند بخندد ". به عبارت دیگر به باور ارسطو خنده، برترین امتیاز معنوی انسان و دور از دسترس دیگر آفریده ها است.

 دومين كارويژه « پايتخت » را مي توان تلاشي قابل ستايش در جهت ايجاد فضاي نشاط و شادابي در ايام نوروز براي مخاطبان (كه به نوعي جزء ضروريات امروز جامعه ماست) بر شمرد. جامعه اي كه سايه سرد افسردگي و تشويش به دلايل مختلف مادي و معنوي بر مردمش سنگيني مي كند، و بر اساس آمار هاي وزارت بهداشت35 % مردم ایران دچار اختلال روانی هستند(بیش از 25 میلیون نفر) و طبق آمار جهانی؛ در رتبه بندی نشاط؛ ایران در میان 156 کشور ؛ رتبه 115 را دارد، طنز مي تواند مرهمي بر جراحت هاي جاري زندگي شان باشد.

طنز، راهی برای خلاصی از نیرو و انرژی ناشی از پرخاشگری است.و لذتی که از راه طنز حاصل می شود مربوط به تأثیر آن در کاهش فشار روانی است. از اين حيث « پايتخت » توانست با به وجود آوردن موقعیت‌های کمیک فراوان، به خوبی شادابي، خنده و سرور را به جامعه هدف تزريق كند. لذا اگر ايجاد و انتقال نشاط را كار ارزشمند و ضروري بدانيم، مي توان نمره مناسبي به پايتخت داد.

ضمن آنكه يكي از امتيازات ويژه « پايتخت »، فارغ بودنش از « لودگي» مشمئز كننده اي است كه متاسفانه در سالهاي اخير دست مايه بسياري از سريالهاي طنز بوده است. پايتخت با شخصيت پردازي كميك از « نقي »، « ارسطو »، « عمو پنجعلي»، « بهبود»، « هما» و ... طنز فاخر را به معرض نمايش گذاشت و براي جذب مخاطب هرگز آلوده به « هجو و لودگي» نگرديد.

شاخص اين ادعا آن كه تكه كلام هاي بكار رفته در پايتخت ( مثل: آخ آخ آخ ، روبه رشدي؟، به هيچ وجه من الوجوه، الكي ميگه، وات تو دو؟، فدايي داري، حتي؛ نهار نخاردمه و ...) در مقايسه با تكه كلام هاي سريالهاي طنز ديگر (مثل: كته كله چومپت، زاقارت، اسكل، پاچه خوار، قُمپُز در کردن و ... ) به هيچ وجه واجد بار ارزشي منفي، ضد فرهنگي و بد آموز نبوده اند.

شايد همين ويژگي هاي بارز متعهدانه، ظرافتهاي هنرمندانه و طنازانه « پايتخت» بوده كه خانواده هاي ايراني را چه در مهماني و چه در سفر ميخكوب پاي گيرنده هايي كرد كه مدتها بود چنين طنزي را به انتظار نشسته بودند.

بهره گيري از زيبايي هاي فرهنگي و جذابيتهاي قوميتي چون، لهجه و آداب و رسوم، علاقه ها و ارزش هاي منطقه اي( ورزش كشتي)، آميختگي باورهاي مذهبي با زندگي مردم و ... چنان هنرمندانه صورت گرفت كه چشم ها را خيره در قاب تلوزيون ها كرد، تا مبادا به از دست دادن حتي يك سكانس از اين مجموعه بينجامد.

 " تيپ سازي" ويژه از زندگي طبقه اي از مردم اين جامعه، موجب ارتباط عاطفي خاص با مخاطب شد، و به نوعي شخصيتهاي اين داستان فراتر از يك نقش گذرا ظاهر شده اند و ديگر « نقي» و ديگران به عنوان يك " كاراكتر" و " تيپ " ماندگار در خاطره مردم ايران و خصوصا مردم مازندران نقش بسته اند شكي در آن نيست.

3- كاري كه « پايتخت » و مجموعه عواملش در شناساندن يك خرده فرهنگ با همه قوت ها و ضعفهايش به مخاطب ايراني كرده اند، بدون اغراق كم نظير بود. بي شك « پايتخت »، در معرفی جغرافياي جذاب و ديدني مازندران با به تصوير كشيدن زندگي خانواده ای پاک، سالم، صمیمی و صادق مازندراني با آدمهاي « معمولي » اش، و نشان دادن اوج علقه و علاقه رشك برانگيز مردم اين خطه به ورزش پهلواني كشتي، ايثار و درستكاري مردمش در حفظ ميراث گرانبهاي ملي و استفاده بجا از موسیقی اصیل و فولکلور مازندراني در متن فيلم و ... كه اوج همه اين لطائف در قسمت پاياني سريال تجلي ويژه يافت، واجد ویژگی هاي قابل اعتنایی است.

 نقشي كه « پايتخت »، در معرفي اين ويژگي هاي برجسته فرهنگي مازندران ايفا كرد، مي توان به جرأت گفت كه از هر تلاشي كه تا كنون توسط هر بخشي و يا سازماني در استان انجام شده بود، به مراتب مؤثرتر و ماندگارتر بوده است كه بايد به كارگردان و عوامل اين سريال دست مريزاد ويژه گفت.

 4- با همه مواردي كه گفته شد، آنچه كام بسياري را تلخ كرد، واكنشهاي تند و گاه زننده برخي از منتقداني بود كه « پايتخت» را نوعي توهين به فرهنگ و قوميت مردم مازندران تلقي مي كردند.

 اين واكنشهاي احساسي از زمان پخش سري اول مجموعه پايتخت آغاز و در زمان پخش « پايتخت3» به اوج خود رسيد. اولين واكنش و اعتراض رسمي به پخش اين سريال ( سري اول) توسط معاون سياسي امنيتي وقت استانداري مازندران صورت گرفت كه طي نگارش اعتراض نامه اي تند آورده بود: " یکی از تاسفبارترین سوء گیریهای رسانه ملی در هر یک از شبکه های سراسری، موضعگیری قومی و ناسیونالیسم های کور از جمله تعصبات دگماتیسمی شهری و تزریق شبهه برتری نژادی و یا همان آپارتاید شهری به نفع خود و علیه اقوام موجود در یک ملیت و یا شهرهای موجود در یک مملکت است ".

به دنبال پخش سري دوم اين مجموعه، اعتراض به آن حتي به صحن مجلس نيز كشيده شد و يكي از نمايندگان آن را " ظلم به مردم مازندران" عنوان كرده بود.

 اما با آغاز پخش سري سوم پايتخت، واكنشها با نگارش نامه سرگشاده و اعتراضي نماينده مردم شرق مازندران در مجلس كه سابقا خود نيز از كارمندان صدا و سيما بوده است نسبت به پخش سريال پايتخت، همزمان با زمزمه هاي ولع همسايگان شرقي مازندران در الحاق ميانكاله بهشهر به استان خود!! و نيز پيوستن بخشي ديگر از جنوب استان به همسايه قدرتمند جنوبي( تهران)،كه موجب تقويت ظن بي توجهي به قوام و هويت مازندراني، در بين بخشي از مردم شده بود، و نيز چاشني مقايسه با قوم بختياري كه اخيرا در اعتراض به پخش سريالي كه به زعمشان توهين به قوم بختياري بوده و صدا و سيما را وادار به كوتاه آمدن و لغو پخش سريال نموده بودند، وارد فاز جديدي شده است.

 اين بار اين جوانان بودند كه هيجاني تر و احساسي تر از مسئولينشان در فضاي مجازي، مردم و حتي مسئولان استان را به اعتراض و لبيك به درخواست تجمع اعتراض آميز فرا خواندند.

در فضاي مجازي صفحه اي به نام " كمپين مخالفت با پايتخت" ايجاد كرده و در آن به هر كس كه موافق پخش سريال بوده ( از هر منطقه جغرافيايي حتي مازندراني ) تهمت ها و توهين ها نثار كردند. نمونه هاي زير عينا از صفحه مذكور نقل مي شود؛ " مــازنــدرانی نیستـــی و غيرت نداري اگــه پنجشنبــه صبح نیــای و حمـایت نکنــی قبـول کنیـد بی تعصبــ تــرین مـردم ایـران مـازندرانی هـا هستنــد" !!! " چه گستاخانه بر جولانگاه می تازی آهای بیابانگرد! سیروس مقدم؛ صدای ..... تو را تا مازندرانی ها نشنوند بی خیالت نمی شوند..بترس از ماندن در خاک من"!!! و به زعم خويش اينگونه از فرهنگ و قوميت مازني ها دفاع جانانه كردند.

هرچه بخش وسيعي از مردم براي اين جماعت دليل آوردند كه هرگز تصور و تلقي توهين به مردم مازندران از اين سريال ندارند، همچنان دست رد به سينه منطق زده و اصرار بر تجمع و اعتراض كردند. كه البته بعد از آنكه با تجمع قليل و چند ده نفري شان پي به عدم تطابق نظرشان با بخش وسيعي از مردم شدند، ناچار بي خيال اعتراض شدند.

 نكته مغفول در نظر منتقدان كه استفاده از گويش و لهجه مازني در يك سريال طنز و يا برخي رفتارها و مطايبه هاي شخصيت هاي فيلم را توهين به مردم مازندران تلقي مي كردند، همانا بي توجهي به اين واقعيت است كه گويش ها، دارایی های این مرز و بوم هستند و استفاده از گویش ها موجب حفظ و شناسایی آن می شود. و يكي از راه هاي پايايي و ماندگاري يك گويش، تكرار و يا استفاده از آن گويش در يك اثر هنري سينمايي و يا تلويزيوني ولو طنز است. و اگر شخصيتهاي طنز يك سريال با لهجه و يا گويش خاصي و با رفتارهاي كميك به ايفاي نقش بپردازند، هرگز به معناي تحقير و تمسخر قوم و يا فرهنگ خاصي نيست.

به ظاهر منتقدان فراموش كرده اند كه بارها در سينما و تلويزيون هنرمنداني در قالب طنز با لهجه ها و گويش هايي نقش آفريني كردند و هرگز مردم فهيم ايران ( حتماً حتي خود همين دوستان منتقد ) تلقي توهين به قوم خاصي از آن مجموعه ها نداشتند.

 مگر وقتي « رشيد » با لهجه شيرين اصفهاني؛ « خاله قزي و بايرام » با لهجه آذري؛ در مجموعه هاي طنز نقش هاي فراوان ايفا مي كردند؛ يا رفتارهاي كميك « خشايار در زير آسمان شهر»؛ « هاشم آقا در متهم گريخت»؛ « ماشااله در خانه بدوش»، و يا طنازيهاي منحصر بفرد « عطاران، لولايي، گرجستاني، مديري، صادقي، پور مخبر و...» توهين به قوميتي، فرهنگي و يا طبقه اي از جامعه تلقي مي شد؟

 اگر به چنين ادعايي توجه مي شد كه خوشبختانه با بي ميلي مردم فهيم ايران و مازندران، معزول و مسكوت ماند، براي ساخت هر مجموعه طنزي بايد منتظر بالا رفتن تابلوي ورود ممنوع مي بود، چون ممكن است تلقي توهين به قومي، طبقه اجتماعي خاصي و يا صنفي باشد!!

 اگر منتقدان محترم به حافظه خود رجوع مي كردند هم به مسبوق به سابقه بودن چنين " ژانر طنزي" پي مي بردند و هم به غير توهين آميز بودن مجموعه « پايتخت ». به جای مخالفت با ساخت چنين مجموعه هاي طنزي، بايد نوع نگاه مبتني بر " توهم توطئه" خود را نسبت به چنين مجموعه هايي تغيير داد و آرزو کنیم شاهد روزهایی باشیم که بتوان با هر حرفه و صنفی شوخی کرد و جامعه از آن میزان مدارا برخوردار شود که نرنجد و به شوخی لبخند بزند.

 5- سريال « پايتخت » اگر چه ضعف هایي در بیان فرهنگ غنی طبری داشت، و اگرچه در بعضي مواقع غلظت پرداختن به سادگي و لهجه شخصيتهاي فيلم بيش از اندازه بود، و مي شد با استفاده از هنرمندان مازندراني اين نقيصه را پوشش داد، ولی با ظرافت های خاصی، توانسته در قالب طنز گوشه ای از صمیمیت و خونگرمی، سادگی و بی آلایشی مازنی ها را در مقابل فرهنگ مقابل به خوبی نشان داد.

 در پايان ضمن تقدير از عوامل پايتخت پيشنهاد مي شود تا مسئولان استان مازندران در يك برنامه از عوامل اين سريال تقدير ويژه به عمل آورند تا هم موجب رفع تكدر خاطر سازندگان اين سريال گردد و هم نشاني باشد از قدرشناسي مردم فهيم مازندران.