چهارشنبه 20 فروردين 1393-15:56
خدا شما را میبیند آقای وکیل!
آقای حسینی، خرسندم که شما هم پیش از انتخابات از آقای هاشمی دعوت کردید و خرسندتر که این انصاف اسلامی-ایرانی و مازندرانی را دارید، اما وقتی که امروز با جسارت اعلام میکنید قبل از انتخابات چنان عملی داشتهاید، یعنی به آن باور دارید.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، رسول معصومی: آقای سیدهادی حسینی -نماینده محترم مردم قائم شهر، سوادکوه، جویبار و سیمرغ در مجلس شوراس اسلامی- زحمت کشیدند و بر تحلیل من در مازندنومه (نگاه کنید به: بازی برد-برد نمایندگان) پاسخی مرقوم فرمودند و من دستشان را میبوسم. اما بعد...
این جانب هیچگاه قصد تخریب حضرتعالی یا هیچیک از عزیزان و صاحبمنصبان را نداشته و ندارم. اما متنی را که نوشتم براساس وظیفه حرفهای خود انجام دادم. گاه مواظب بودم واژههایی را برگزینم که بارمعنایی آن بدان گونه نباشد تا باعث رنجش کسی شود. ضمن آنکه اینجا هیچ قصد اسائه ادب و بیاحترامی به شما یا دیدگاه شما و افراد گرامی چون شما را نداشتم.
بر آن بودم که یک رفتار سیاسی را به بوته نقد بگذارم و همان گونه که فکر میکردم و انتظار داشتم، منتظر بازخوردهایی بودم. چون این احساس به همراه علم را داشتم که در فضای امروز استان و در بین فرهیختگان، بالاخص علاقهمندان سیاست رفتارهای ما بیبازخورد نیست.
شاید به ظاهر گمان بر این بریم که خاطره خلق از رفتار ما بینصیب است، یا ما را در کهکشان نگاههای رصدگر خود حدی از نصاب نیاورند. ولی واقعیت این است که حتی اگر ما در نصاب آنها حدی نداشته باشیم، ولی بیرصد از کنار ما نمیگذرند. شاید سخنی نگویند، اما در لفافه رفتار خود گوش ما را به زیبایی خواهند نواخت. آن گاه این ما هستیم که خواب خود را درس بگیریم و بیداری را غنیمت دانیم و در آینه تغییر رنگ گوش خود را تماشا بنشینیم.
از سعهصدر پایانی و ستواری بر دیدگاهتان بر خود میبالیم و بالیدن بیشتر از این که خود را به جایی که تعلق دارید-سوادکوه- علن میزنید و فخر میفروشید. این نشان میدهد که حتی اگر در قالب نمایندهای بر کرسیهای سبز تکیه زدهاید، ولی به خاکِ پرورده خود افتخار میکنید، کاری که شاید بسیاری بعد از نهادن شولای وکالت بر دوش، آن را به کلی فراموش میکنند، اما خوشبختانه شما بر آن پای فشردید. شاید موکلانتان خوشوقت باشند.
به هر حال اما از آن بخشی که فرمودید: «برای دوستانی که از هر فرصتی برخلاف اخلاق برای کوبیدن دیگران استفاده میکنند» سخت شگفتزده شدم. شگفت از اینکه در متن من واژهای این معنا را منتشر نمیکرد که بخواهد بر تخریب شما یا همکار گرامیتان صحه بگذارد. سهم و صحه ما از زندگی اگر صداقت باشد، چه بسا بتوانیم به موفقیت برسیم.
متن من حاوی بار پرسشگری بود، نه تخریب. البته شاید نگاه چالشی آن متن این تصور یا گاه توهم را میآفریند که قرار است کسی را به خرابه ببریم و خود را بر کرسی آبادی بنشانیم. اصلا چنین نیست.
در آن متن به جای آنکه یک فرد به عنوان نماد حقیقی مورد پرسش قرار گیرد، یک شیوه و رفتار سیاسی بازپرسش شد. گمان نمیکنم پرسیدن حق کسی نباشد یا شگفتزده شدن از رفتار کسی کاری خلاف اخلاق فرهنگی یا سیاسی باشد.
اگر اینجا با شیوههای اخلاق حرفهای سیاسی، آن هم با شیوه تخریبی و ضدیت، وارد میشدیم، حق نه تنها به جانب شما، بلکه بر جانب هر جناب و کسی است که خدای ناکرده مورد تخریب قرار میگیرند.
طبیعی است بدترین اتفاقی که بعد از هر تخریب رخ میدهد، جمعآوری بازمانده خرابههاست. تخریب شاید سخت نباشد، ولی رفتوروب خرابه یا بازساخت آن بسیار سختتر است. به زعم بنده، خوشبختانه اینجا نه تخریبی صورت گرفت، نه نیازی به بازساخت آن است. اما از اینکه این صداقت را داشتید و این جرئـت را بر خود دادید و به نوعی جواب حداقل نزدیک به 500 نگاه خوانشگر را نوشتید نشان میدهد که پختگیتان به آن حد است که از کوره در نروید. و زیاد هم در نرفتید.
من بر متن یکی از خوانندگان همین یادداشت برای او نوشتم که نمیتوان سنگ کسی را به سینه زد، ولی به سنگزنندگان سینه آن کس رحمت و لبخند آورد. باز این را هم تأکید میکنم که رفتار شما به عنوان یک فرد حقیقی –سید هادی حسینی تنها- به خودتان مربوط است. شما مخیر و آزادید که به هر کس رجوع کنید و بر هر کس لبخند یا اخمی بزنید. بزنید. این حق شماست. اما وقتی من در مقام وکیلی با حدود 45هزار موکل بر کرسیای به امانت مینشینم دیگر منِ سیدهادی حسینی از خود جدا میشود و میشود 45هزار موکل. اینجاست که من و شما نمیتوانیم از حق خودِ حقیقی دفاع کنیم. حتی اگر شما به هیچ حزب و گروهی وابسته نباشید-که این موضوع به نظر من نوعی آفت سیاسی در ایران است- ولی شما وابسته آن 45هزار نفری هستید که به امید تغییر به شما رأی دادند.
بله آقای حسینی گرامی، شما و همه دوستانی که ادعای میکنند مستقلند، حداقل بعد از کسب آرای دیگر مستقل نیستند. نمیشود که شما روح آرای موکلان خود را نشناسید و گمان کنید که مردم اتفاقی نام شما را داخل صندوقها ریختند.
اساسا در عالم سیاست-در طول تاریخ- هیچ سیاستمرد یا سیاستزنی نیامده است که بگوید من برای خودم نامزد شدهام، یا هر رفتاری را که خودم میپسندم اعمال میکنم. فقط در یک صورت چنین فعل و امری میسر است و آن هم شیوههای حکومتگری دیکتاتوری است که خود به صورتهایی چون کودتای یک فرد یا یورش یک گروه برای رسیدن به حکومت معنا مییابد. ولی وقتی شما خود را به رأی میگذارید، یعنی به مردم میگویید که «آی مردم، مرا قضاوت کنید!» حال اگر در صورتی که قضاوت مردم باب میل شما نیاشد، چه میکنید؟
انصاف نیست که بر قضاوت آنها خرده بگیرید و آنها را متهم به هر چیزی کنید. اما وقتی دیدید که مردم شما را همانگونه قضاوت کردند که پسندتان بود و شب با آن تفکر سر بر بالین میگذاشتید، آیا فقط آن زمان اعلام میکنید که شما ولینعمت من هستید؟ حتما نیک میدانید که «ولی نعمت» نقش سروری و پدری دارد. بار معنایی آن چنین ایجاب میکند که نمیتوان بر سروریِ سروری خرده گرفت، مگر آنکه در دل باورمند ولینعمتی نباشید؛ که شما چنین نیستید.
نقد من در واقع بر این رفتار است که ما در عالم سیاست یا باید بازی را بلد باشیم یا نباید تصور شود که ما در انجام یک بازی داریم ورق دیگری را میخوانیم تا آنگاه برگ خود را به زمین بزنیم. یعنی حتی اگر گمان کنیم که سیاست، بازی قماری است که میتوان در آن «تقلب» کرد، اما باید یادمان باشد که این تقلبی در بازی سیاست ما که گمان میکنیم عین دیانت ماست، معنا ندارد.
شما را حتما مردم نیک میشناسند، حتما هم دیدگاههایتان را خوب بررسی کردند که آرای آنها را گرفتید و توانستید وارد مجلس شوید، اما شما هم یقینا دیدگاه مردم را خوب میشناسید و احتمالا خلاف دیدگاه مردمی که به شما رأی دادند رفتار نمیکنید.
عرض کردم که هیچ وکیلی نمیتواند بگوید رأی موکلان من به خودشان مربوط است و رأی من به من! اتفاقا وکیل حاذق-مثل طبیب حاذق- باید به رأی موکلانشان امعان نظر داشته باشند، مگر آنکه گمان کنند موکلانشان اشتباه کردند و راه درست را برنگزیدند و آنگاه خود بر نمطی دیگر باشند. خوب، طبیعی است که موکلانشان آنها را رصد میکنند و دیگر در صندوقی نام او را نخواهند نوشت.اینجاست که من معتقدم بازپرسش بر رفتار وکیل امری ضروری است.
خرسندم که شما هم پیش از انتخابات از آقای هاشمی دعوت کردید و خرسندتر که این انصاف اسلامی-ایرانی و مازندرانی را دارید، اما وقتی که امروز با جسارت اعلام میکنید قبل از انتخابات چنان عملی داشتهاید، یعنی به آن باور دارید.
اتفاقا این نوع اعلامنظرها به نوعی بازتاب همان آرای موکلانی است که به شما و به شمایان رأی دادهاند. شاید خرده ایراد من –همانگونه که در پاسخ به عزیزی در کامنتها نوشتم- این بود که کاش بر این رأی خود پای میفشردید و صراحت بیشتری از آن مستفاد میشد. باز هم تأکید میکنم که نه میخواهم کسی را به بدعملی متهم کنم و نه اساسا هدف این بود، شما حتی اگر یک فرد حقیقی نباشید و فردی حقوقی باشید حق دارید که تصمیمی به اقتضای عقل و درک وضعیت خود بگیرید، اما من در مقام بینندهای که انتظار رفتار «دگرگونه» از یک موکل را ندارم و به عنوان یک رسانهای این حق را برای خود و همکارانم قائلم که این مسائل را بنویسم.
نقد من، نقد ایجابی است، نه سلبی. اتفاقا حتی اگر ببینم که بر نقد من نیز ایرادی وارد است، ورود آن ایراد را به فال نیک میگیرم. اگر متن من باعث رنجش شما یا طرفداران شما یا حتی آقای دامادی شد، مرا ببخشید. ولی اجازه بدهید که دیگران شما را نقد کنند و ببینند. خدا شما را میبیند آقای وکیل..