دوشنبه 24 اسفند 1383-0:0

نوروز در سما

هوشنگ پوركريم


((سما – sama)) يكي از دهكده‌هاي دهستان ((پنجك – رستاق)) است و در بخش كوهستاني ((كجور)) مازندران . اهل ((سما)) به علت موقعيت كوهستاني دهشان و محدود بودن ارتباطشان با شهر و نيز به علت دارا بودن اقتصاد قائم بذات كه ناشي از تهيه همه احتياجات اوليه و ضروري در خود ده است ، سالهاي دراز را دور از نفوذ شهر و شهري گري گذرانده‌اند. به اين سبب است كه ((سما)) را مي توان گنجينه مواد و موضوهاي فرهنگ عاميانه بخش ((كجور)) دانست . سماييها هنوز هم در استقبال از عيد نوروز ((نوروزي خواني )) راه مي‌اندازند و ((شگون‌آور)) ميگيرند . مردان سمايي هنوز هم با ((پلنگ)) كمين كرده بر سر راهشان ، بهمان ساده دلي آباء و اجدادي بگومگو ميكنند و بسلامت ميگذرند . زن سمايي هنوز همان شليته پرچين و جليقه سكه دوزي شده را ميپوشد و وقتي كه مي‌خواهند كودكش را ختنه كنند به اين اعتقاد از خانه بيرون ميرود كه در آب جوي آنقدر بايستد تا خبر برسانند كه كار تمام است . هنوز هم آسيابها و آبدنگهاي ده را كه به آواز سالهاي سال كار ميكنند زنها بكار مي‌اندازند و زنها از كار باز ميدارند . هنوز هم قصه عاميانه ((آخوند و رمال))‌را در شبهاي عروسي نمايش مي‌دهند و ((عروس و باو )) راه مي‌اندازند .نويسنده مقاله حاضر ، به سبب همين خصوصياتي كه در ((سما)) ديده است ، به قصد مطالعه و تحقيق در همة شئون زندگي سمائي‌ها با آن دهكده و مردم مهربانش آشنائي و دوستي خاصي پيدا كرده است و اميدوار است كه بتواند به زودي مجموعه مطالعات و مشاهدات خود را انتشار دهد . اينك قسمتي از موضوعهاي مربوط به برگزاري عيد نوروز و جشنهاي باستاني را كه در سما مطالعه كرده است به مناسبت فرا رسيدن سال نوبه خوانندگان گرامي مجله هنر و مردم تقديم مي‌دارد و اميدوار است كه مقبول نظر باشد . سمائي‌ها ((عيد نوروز )) را با همان شور و هيجاني استقبال ميكنند كه معمولا در روستاها و شهرهاي ايران استقبال ميشود . زنهاي سمائي ضمن خانه تكاني و روفت و روب اتاقها گل رنگ مالي ديوارهاي اطاق و ايوان خانه‌هاشان را تجديد مي‌كنند شستشوي جاجيمها و نمدها و تميزكردن اشياء خانه و زندگي و دوخت و دوز جامه‌هاي نو از جمله كارهاي واجب در استقبال از عيد نوروز است . همزمان با اين مقدمات ، دسته‌هاي ((نوروز خون – noruz xun ))‌(نوروزي خوان) در كوچه محله‌هاي ده به راه مي‌افتند . هر يك از اين دسته‌ها ، شامل چند مرد جوان است كه از دهكده‌هاي دور و نزديك ديگر براي ((نوروزي خواني )) در اين دهكده‌ها به سير و سياحت ميگذرانند . آنها در جلو هر خانه‌أي ترانه‌هاي ((نوروزي )) ميخوانند و هدايائي را هم از صاحب خانه مي‌گيرند : موقعيت جغرافيايي دهكده (( سما )) ((باد باران آمده ((نوروز سلطان آمده ((مژده دهيد أي دوستان ((اين سال نو باز آمده ((. . . . . . . . . . . . . . . . ((نوروزي خوانان )) اشعار ((نوروزي)) خود را عموما با اين بيت ترجيع بند مي‌كنند : ((اين نوبهار مبارك باد اين لاله زار مبارك باد )) هر صاحبخانه سمائي ، به فراخور حال و وسع خود به ((نوروزي خواني))‌هدايائي مي‌دهد و آنها در كنار خانه همسايه ((نوروزي خواني)) را از سر مي‌گيرند تا در همة كوچه‌محله ها نوروزي خواني كرده باشند . آنوقت از ((سما)) به دهكده‌أي ديگر مي‌روند و در آن ده هم ((نوروزي خواني)) ميكنند . به اين ترتيب ممكن است ، در پانزده بيست روز پيش از عيد ، هر روزه ، يك يا چند دسته ((نوروزي خوان)) به سما و بيايند و ((نوروزي خواني)) كنند . مراسم ((نوروزي خواني )) در آن وقت سال كه سمائي‌ها مشتاق رسيده سال نو و ((عيد نوروز )) هستند ، شور و حال ديگري به سما مي‌بخشد . كودكان سمائي، با ((نوروزي خوانان)) در كوچه محله‌ها به راه مي‌افتند و شادماني مي‌كنند . زنان و دختران كه در استقبال از سال نو ، براي فراهم كردن مقدمات عيد سرگرم كارهاي خانه هستند ، به تماشاي ((نوروزي خوانان)) دور هم جمع مي‌شوند و گفت و شنودها و خوشمزگيها از خستگي كارهاشان كم مي‌كنند . در ((سما)) هم پيش از رسيدن نوروز ، مراسم چهارشنبه سوري ، در غروب آخرين روز چهارشنبه سال برگزار مي‌شود . سمائي‌ها، چهارشنبه سوري را ((كال چارشنبه – kal carcanbe مينامند و همه خانواده‌ها در ((كال چار شنبه)) جلوي خانه‌هاشان را با كاه و بوته‌ها آتش مي‌افروزند و از آنها مي‌جهند . معمولا، افراد خانه‌ها بوته‌ها را در سه جا و به رديف مي‌افروزند و همه اهل خانه از آنها مي‌جهند و ضمن جهش از آتش ((كال چارشنبه)) به گويش خودشان مي‌خوانند : ((غم بور شادي بي ي – qam bure cadi biye)) يعني : ((غم برود شادي بيايد )) . چهارشنبه سمائي‌ها هم همان شور و حالي را دارد كه معمولا در جاهاي ديگر ايران ديده مي‌شود . زنان سمائي ، همان شب در خانه‌هاشان ، چند پيمانه گندم خيس مي‌كنند و فردايش (آخرين چهارشنبه سال ) با آن گندم و با چند نوع سبزي صحرائي آشي مي‌پزند كه آنرا ((كال چارشنبه گندم آش – kal carcanbe gandom ac )) مي‌نامند . آنها اين آش گندم را هم خودشان مي‌خورند و هم براي همسايه‌هاشان مي‌فرستند . هر همسايه‌أي كه ((آش گندم)) از همسايه ديگر به او ميرسد ، ضمن خالي كردن آش از ديگ يا باديه ، به ان همسايه دعا مي‌كند و بعد هم ديگ يا باديه را بي آنكه بشويد پس ميدهد . چون معتقدند براي نشان دادن صميميت همسايگي نبايد ظرف آش را بشويند . وقتي هم كه ظرف آش پس داده مي‌شود ، بار ديگر دعا كردن به همسايه و اعضاء خانواده را تجديد ميكنند و از خداوند مي‌خواهند كه سال نو براي آنان سال پر خير و بركتي باشد. يكي دو روز پيش از فرارسيدن سال نو ، كلوچه‌ها و حلواهائي را ، كه بايد در سفره عيد بچينند ، مي‌پزند و بيست سي تخم مرغ پخته رنگ مي‌كنند . از هفت هشت روز پيش هم گندم سبز مي‌كنند تا در سيني ((سيم – sim)) بگذارند كه بايد در سفره عيد باشد . در سيني ((سيم)) غير از گندمي كه سبز كرده‌اند ، چند سكه نقره قديمي ، يكي دو تا پرتقال يا ليمو يا نارنج ، مشتي برنج و گندم ، چند گل بنفشة صحرائي، يك جلد هم قرآن كريم مي‌گذارند . خانواده‌هاي سمائي ، ((سيم)) و سفره عيد را چند ساعت پيش از تحويل سال مي‌چينند و در اشتياق تحويل سال منتظر كسي مي‌شوند كه خود براي خود شگون آور قرار داده‌اند تا در نخستين ساعتهاي سال نو به خانة شان بيايد و برايشان شكون و خوش يومي بياورد . هر يك از خانوادهاي سمائي ، يكي از همسايه‌ها يا يكي از منسوبان به خود را براي خانه خود شگون آور ميدانند و او را باصطلاح خودشان (( سال مج – Sal mej )) مينامند (( سال مج )) هر خانه أي ، اولين كسي است كه بعد از تحويل سال به آن خانه وارد ميشود . او با خوشروئي و نشاط با ظرفي آب به خانه ميآيد . آب را در حياط خانه ميپاشند و سال نو را به اهل خانه تبريك مي‌گويد . افراد خانه ، با سرور و شادماني باستقبال (( سال مج )) خود ميروند و او را به كنار سفرة عيد و سيني ((سيم )) دعوت مي كنند .آن ها از ((سال مج )) با كلوچه ها و حلوا ها و نان و عسل وآجيل وميوه به گرمي پذيرائي مي كنند و اعتقاد دارند كه از يمن حضور ((سال مج )) و از شگون اين پذيرائي ، سفرةشان در سال جديد هميشه پربركت خواهد بود . سمائي‌ها هم چند روز اول سال جديد را به ديد وبازديد هم مي روند . ابتدا ،بزرگترها در خانه مي‌مانندتا آن‌ها كه كوچك‌ترند بديدنشان بيايند و بعد هم خودشان به بازديد بروند . در ديد و بازديدهاي عيد ، معمولا هر چند نفر كه با هم بيشتر مأنوسند همراه مي‌شوند . آن‌ها به هر خانه كه وارد بشوند ، مباركباد مي‌گويند و با كلوچه‌ها و حلواها دهانشان را شيرين مي‌كنند و پس صرف چند استكان چاي به خانه‌أي ديگر مي‌روند و بار ديگر مبارك گفتن و شيريني خوردن را از سر مي‌گيرند . عيدي دادن به كوچكترها و بچه‌ها هم معمول است . پدر و مادرها ، به اندازه وسع و توانايي خودشان، چند توماني به بچه‌هاشان و به بچه‌هاي اقوامشان عيدي مي‌دهند . وقتي ديد و بازديد فاميلها و همسايه‌ها و اهل ده تمام بشود، ديد و بازديد با مردم دهكده‌هاي همسايه شروع مي‌شود و هر روز هشت ده سمائي از ((سما)) براي مبارك گوئي به دهكده‌هاي همسايه مي‌روند و يا جماعتي از دهكده‌هاي همسايه به ((سما)) مي‌آيند تا سال نو را تبريك بگويند و دوستي و مودت خود را براي سال جديد تجديد كنند . منظرة عمومي دهكده ديد و بازديد سمائي‌ها معمولا تا هفت هشت روزي طول مي‌كشد ولي عموما تا روز سيزده سال نو كه به ((سيزده بدر)) از ده بيرون مي‌روند كارهاشان را تعطيل مي‌كنند . در ((سيزده بدر)) مراسم كشتيگيري هم برگزار مي‌كنند كشتيگيري سمائي‌ها با حضور بهترين كشتيگيران ده و انبوه تماشاچي شوق و حال خاصي پيدا مي‌كند . ابتدا يكي از كشتيگيران به ميدان ميرود ؛ با پاچه‌هاي شلوار كه بالا كشيده است و با سينه فراخ و يال و كوپال پر هيبت مبارز مي‌طلبد . بعد هم كشتي گير ديگري به ميدان ‌مي‌آيد و مي‌افتند به كشتي . قاعده كشتيگيريشان اين است كه دو طرف كشتي روبروي هم مي‌ايستند ؛ در حالي كه كمي خم مي‌شوند و دستهاشان را تاب ميدهند و به حريف و موقعيتش خيره خيره نگاه مي‌كنند و مترصدند كه بوقتش كمر يا گردن و يا پاي حريفشان را با دستهاي توانايي كه جولان مي‌دهند به چنگ بياورند و به زمينش بيندازند . چند نفر از كشتي‌گيران قديمي هم كه عزت و حرمتي دارند در ميدان كشتي حاضر مي‌شوند تا قضاوت بكنند ملاك پيروزي زانو به زمين رساندن حريف است . اگر پشتش را به زمين برسانند چه بهتر . بعد هم ، فريادهاي تحسين براي كشتيگيري كه پيروز شده است . وقتي كه يك كشتي تمام شد ، نوبت به دو كشتيگير ديگر مي‌افتد كه به ميدان مي‌آيند و كشتي ديگري راه مي‌اندازند مراسم كشتيگيري ((سيزده بدر)) سمائي‌ها را بسي پرشور و هيجان مي‌كند و سبب مي‌شود كه با خاطر خشنود از در كردن ((سيزده)) به خانه‌هاشان باز گردند . اهل ((سما)) غير از چهارشنبه سوري و عيد نوروز و سيزده بدر ، چند رسم و جشن مخصوص ديگر دارند كه آنها را با ماههايي كه خودشان مي‌شناسند و با گاه شماري خودشان تطبيق مي‌دهند . بيشتر بگويم كه سمائيها ((سال قمري)) و ماههاي(( قمري)) را هم مي‌شناسند و عيدها يا سوگواريهاي مذهبي مرسوم همه شيعيان را مطابق همان ماهها برگزار مي‌كنند : ولي گاه شماري ديگري هم دارند كه جشنها و مراسم مخصوصي را كه يقينا ريشه‌هاي باستاني و اساطيري دارد با آن تطبيق ميدهند . پيش از توصيف چگونگي برگزاري اين مراسم ، ناچارا گاه شماري سمائيها را كه در بيشتر دهكده‌هاي كوهستاني مازندران متداول است شرح بدهم: سمائيها در گاه‌شماري‌شان، هر ساله دوازده ماه سي روزي دارند و پنج روز هم بنام ((پيتك pitak)) به آن‌ها مي‌افزايند كه مي‌شود سيصد و شصت و پنج روز . خودشان نمي‌دانند كه كدام يك از اين دوازده ماه را بايد اولين ماه حساب بكنند . زيرا ، ((عيد نوروز)) را كه مبدا هر سال تازه است ، چنانكه ديديم مانند هر جاي ديگر ايران در روز اول فروردين برگزار مي‌كنند و در پي تطبيق آن با گاه شماري خودشان نيستند . ولي ، از آنجائيكه ، پنج روز ((پيتك )) را كه به دوازده ماه خودشان مي‌افزايند، پس از رسيدن يكي از ماهاشان به نام ((سيي ماه – Siya ma)) مي‌آورند، تصور مي‌كنند كه اين ماه بايد اولين ماهشان باشد . بهتر است كه ابتدا ((سيي ماه)) و يازده ماه ديگرشان را به ترتيبي كه خودشان مي‌شناسند و به گويش خودشان بياورم و بعد بپردازم به بقيه مطالب : 1 – ((سيي ماه Siya ma)) 2 – ((ديي ماه Diya ma)) 3 – ((وهمن ماه Vahman ma)) 4 – ((نرز ماه Nerze ma)) 5 – ((فردين ماه Ferdin ma)) 6 – ((كورچ ماه Karce ma)) 7 – ((هر ماه Hare ma )) يا ((خر ماه Xare ma)) 8 – ((تير ماه Tire ma)) 9 - ((مردال ماه Mordal ma )) 10 – ((شروري ماه Carvari ma)) 11 – ((مير ماه Mir ma)) 12 – ((اون ماه Une ma)) پنج روز در ((پيتك)) را هم دنبال ((اون ماه))‌مي‌آورند و بعد هم بار ديگر ((سيي ماه)) را شروع مي‌كنند . با وجوديكه پنج روز ((پيتك)) را به دوازده ماه سي روزي خودشان مي‌افزايند و سالشان سيصد و شصت و پنج روز مي‌شود ، باز هم از سال شمسي حقيقي (به اصطلاح علمي Tropigue) پنج ساعت و چهل و چند دقيقه كم دارد . يعني غريب به يكچهارم شبانه روز . به اين ترتيب ، هر چهار سال سمائي‌ها ، يك روز از چهار سال حقيقي كمتر است . ولي ، چرا سال چهارم را ، يا درست تر گفته باشم ، هر چهار سال ، يك سال را كبيسه نمي‌گيرند . جواب اين پرسش را در متني مي‌خوانيم از كتاب ((التفهيم لا وائل صناعه التنجيم )) كه ((استاد ابوريحان بيروني)) در سال چهارصد و بيست هجري قمري نوشت : ((. . . سال طبيعي عبارت است از آن مدت كه اندر )) ((او يكبار گردش گرما و سرما و كشت و زه بتمامي)) ((بود . و آغاز اين مدت از بودن آفتابست به نقطه‌يي)) ((از فلك البروج تا بعد باز آيد . و زينجهت به آفتاب)) ((منصوب كرده آمد اين سال . و اندازه او سيصد )) ((و شصت و پنج روز است و كثري از چهار يك روز)) ((كمتر چنانك ما همي يابيم ، و از چهار يك روز)) ((بيشتر چنانك پيشينگان همي يافتند و چون سال)) ((طبيعي اينست كه گفتيم ماه او كه نيم شش يك )) ((است از وي ، ماه اصطلاحي است نه طبيعي . )) ((و اما سال اصطلاحي آنست بنهاد مردمان كه دوازده)) ((بار چند ماه طبيعي است . واندازة وي سيصدوپنجاه)) ((و چها روز است و پنجيك روز شش يك او جمله)) ((كرده . و اين يازده تير بود اگر شبانه‌روزي)) ((سي تير بود . و اين سال را سال قمري خوانند .)) ((پس اين كسرها چگونه بكار برند اندر سالها . بسال)) ((آفتاب چهار يك روز يله كنند ، تا از وي بچهار )) ((سال روزي بحاصل آيد . و لانگه او را بر روزهاي)) ((سال بيفزايند تا جمله سيصد وشصت و شش روز )) ((شوند . و اين فصل يونانيان و روميان و سريانيان )) ((و نيز آن قبطيان مصر بود از زمانة اغسطس غيصر)) ((ملك روم باز. و اين سال را به يوناني اولمفياس )) ((خوانند و به سرياني كبيستا . وچون بتازي گرداني)) ((كبيسه بود أي انباشته، كه چهار يكهاي روزاندور)) ((انباشته همي آيد روزي تمام .)) ((و پارسيان‌‌را ازجهت كيش‌گبرگي‌نشايست‌كه سال )) ((را به يكي روز كبيسه كنند . پس اين چهاريك )) ((روز را يله همي كردند تا از وي ماهي تمام گرد)) ((آمدي به صدوبيست سال وآنگاه اين‌ماه‌رابرماههاي)) ((سال زيادت كردندي تا سيزده ماه شدي‌و نام يكي )) ((ماه اندرو دو بار گفته آمدي و آن سال را بهيزك)) ((خواندند. وز پس نيست شدند ملك و كيش ايشان.)) ((اين بهيزك كرده نيامده است به اتفاق .)) اكنون مي‌خواهيم ببينيم براي تطبيق دادن نام ماههاي سمائيها با ماههاي ايرانيان باستان چه ميتوانيم بكنيم . اين تطبيق بهتراست از پنج روز ((پيتك)) شروع بشود كه مشخص تر است به اين مقصود باز هم مرجعه كنيد به ((بيروني)) و به ((آثار الباقيه)) او : ((در پيش گفتيم كه سال حقيقي سيصد و شصت و پنج )) ((روز و ربع روز است . پارسيان پنج روز ديگر )) ((سال را پنجي و اندرگاه گويند سپس أي نام تعريب)) ((شد و اندر جاه گفته شد و نيز اين پنج روز ديگر را )) ((ايام مسروقه و يا مسترقه (دزديده شده) مي‌نامند)) ((زيراكه درشمال هيچيك ازشهور محسوب نمي‌شود.)) ((پارسيان اين پنجة دزديده شده را ميان آبانماه)) ((و آذر ماه قرار دارند و .)) اكنون اگر ((پنجي)) يا ((اندرگاه)) يا ((پنجه دزديده شده)) أي را كه ((بيروني)) بين آبان ماه و آذر ماه قرار داده است ، با پنج روز ((پيتك )) سمائي‌ها تطبيق بدهيم ، ((اون ماه)) سمائي ها با آبان ماه و ((سيي ماه)) آنان با آذر ماه منطبق خواهد شد و چناچه در اين تطبيق پيگيري كنيم به اين سرانجام خواهيم رسيد: ((اون ماه)) = ((آبان ماه)) ((پيتك)) = ((پنجي)) يا ((اندرگاه)) و يا ((پنجه دزديده شده)) ((سيي ماه)) = ((آذر ماه)) ((ديي ماه)) = ((دي ماه)) ((وهمن ماه))‌ = ((بهمن ماه)) ((نرز ماه)) = ((اسفند ماه)) يا ((اسفندارمذماه)) ((فردين ماه)) = ((فروردين ماه )) ((كرچه ماه)) = ((ارديبهشت ماه)) ((هر ماه)) = ((خرداد ماه)) ((تير ماه)) = ((تير ماه)) ((مردال ماه)) = ((مرداد ماه)) (امرداد) ((شروري ماه)) = ((شهريور ماه)) ((مير ماه)) =‌((مهر ماه)) اكنون ماههايي را كه سمائي‌ها در گاه شماري خودشان مي‌شناسند ، با ماههاي كه معادلش را گذاشته‌ام تطبيق نمي‌كند . زيرا كه ديديم آن گاه شماري هر چهار سال يكروز را كم مي‌آورد كه در صد و خورده‌أي سال ميشود يكماه يعني يكماه زودتر مي‌گردد و پيش مي‌افتد اينست كه مثلا عيد نوروز هر سال يا اول فروردين ماه كه بايد با اول ((فردين ماه)) سمائيها تطبيق بكند ، در اين سالها مي‌افتد و اواخر ((اون ماه)) (آبان ماه) در تابستان 1345 كه من در ((سما)) مطالعه مي‌كردم ، سمائيها گفته بودند كه عيد نوروز در آن سال مصادف بود با بيست و چهار ((اون ماه )) و گفتند كه هر چهار سال يكروز جلو مي‌افتد و پيشتر مي‌رود و درست هم مي‌گفتند . چنانكه در پائيز 1346 كه گزارم به ((سما)) افتاده بود ، ميدانستند كه عيد نوروز 1347 با بيست و پنجم ((اون ماه)) مصادف خواهد شد . سمائيها اولين روز هر ماهشان را ((مار ماه – mar ma)) مي‌نامند كه معني‌اش در گويش خودشان مي‌شود ((مادر ماه )). آن‌ها معتقدند كه در صبح آنروز پيش از آن كه كسي به خانه‌شان بيايد ، بايد كسي را كه براي خود شگون آور قرار داده‌اند به خانه‌شان بيايد و برايشان خوش يمني و شگون بياورد . به اين ترتيب، شگون آور هر خانه سمائي ، اولين كسي هست كه هر ماهه در روز ((مار ما)) با خوشروئي و نشاط به همان خانه ميرود و ((مار ما)) را به اهل خانه تبريك مي‌گويند و مانند همانكه در مراسم عيد نوروز توصيف كردم ، آب ظرفي را كه با خود برده است در حياط خانه مي‌پاشد . اهل خانه هم به استقبال شگون آور خود ميروند و از او بگرمي احوالپرسي و پذيرايي مي‌كنند و اميدوار ميشوند كه با يمن حضور او ماه تازه‌أي كه شروع شده است برايشان ماه خوب و با خير و بركتي خواهد شد . سمائي‌ها هر سال ، پنج روز ((پيتك)) را ، اگر با سوگواريهاي مذهبي مصادف نشود ، جشن مي‌گيرند زن و مرد و جوانان همه، در اين روزها به بازيها و سرگرميها و به گفت و شنودهاي شادمانه خوش مي‌گذرانند . زنان و دختران بيرون از ده ، از درخت‌ها تاب مي‌آويزند و ضمن خنده‌ها و خوشمزه‌گيها و ترانه خوانيهاشان تاب مي‌خورند . مردها و جوانان و خردسالان هم در اين روزها با انواع بازيها و نمايشهاي عاميانه كه راه مي‌اندازند، محيط ده را به شور و حال خود با نشاط مي‌كنند به هر صورت هر سال ، پنج روز ((پيتك)) را همانند روزهاي چهارشنبه سوري و عيد نوروز و سيزده بدر به سرور و خوشحالي مي‌گذرانند . سمائي‌ها يك جشن ديگر هم دارند كه آن را با ماههاي خودشان تطبيق مي‌دهند . اين جشن را ((تير ماه سيزده – tire ma sizde)) مي‌نامند و هر ساله در شب سيزدهم تير ماه خودشان برگزار مي‌كنند . در اين شب ، هر چند خانواده، در خانه‌أي به شب نشيني جمع مي‌شوند و فال حافظ ميگيرند و بچه‌ها و نوجوانان در خانه‌ها دستمال مي‌اندازند و صاحبخانه‌ها در آن دستمال براي بچه‌ها كه نبايد شناخته شوند كلوچه و آجيل مي‌پيچند . همان شب ، پيش از خواب، نوجوانان، در چند دسته، توي كوچه‌ها راه مي‌افتند ، و يكيشان كه خودش را ((لال)) نشان ميدهد ، تركه‌أي به جان هر يك از افراد خانه مي‌مالد كه آن تركه را اهل ((سما)) متبرك مي‌دانند . توصيف ((تير ماه سيزده )) سمائيها كوتاه نيست و خواهم نوشت اول بهتر است كه نشانه‌هاي اين جشن را در ايران باستان ببينيم . منظره عمومي ده (( سما )) ((استاد ابوريحان بيروني)) در كتاب ((آثارالباقيه)) و در فصلي با عنوان ((اعيادي كه در ماههاي پارسيان است ))‌، پس از وصف عيد نوروز و چگونگي پيدايش آن و رواياتي كه در آن مورد آورده‌اند ، اعياد ديگر ايرانيان را توصيف مي‌كند و روزهاي مبارك هر ماه را به ترتيب از ((فروردين)) و ((ارديبهشت)) و ((خرداد)) و … تا آخر نام ميبرد . او ضمن توصيف اين عيدها مي‌نويسد كه ايرانيان باستان ، در هر ماه ، روزي را كه نام آنروز با نام همان ماه متفق ميشد ،عيد مي‌گرفتند . مثلا وقتي كه عيدهاي ايرانيان رادر ماه ارديبهشت وصف مي كند مي نويسد : (( ارديبهشت ماه روز سوم آن روز ارديبهشت است )) ((و آن عيدي است كه ارديبهشت‌گان نام دارد براي )) ((آنكه هر دو نام با هم متفق شده‌اند و معني اين نام )) ((آنست (راستي بهتر است) و برخي گفته‌اند ………)) و يا وقتي كه عيدهاي ماه خرداد را توصيف مي‌كند مينويسد : ((خرداد ماه روز ششم آن خرداد است و آن عيدي )) ((است كه بواسطه اتفاق دو نام خردادگان نام دارد )) ((و معني اين نام ثبات خلق است و خرداد ملكي است)) ((كه بتربيت خلق و اشجار و نبات و از الة پليدي از )) ((آبها موكل است . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . )) بعد هم مي‌رسد به توصيف عيدهايي كه ايرانيان در نير ماه داشته‌اند و مي‌نويسد : ((تير ماه روز ششم آن خرداد است و عيدي است كه )) ((جشن نيلوفر نام دارد و اين عيد مستحدث است . )) ((روز سيزدهم آنروز تير است . عيدي است )) ((تيرگان نام دارد براي اتفاق دو نام و . . . . )) ((بيروني )) براي علت برگزاري عيد ((تيرگاه))‌، دو موضوع ديگر را هم با دو روايت مي‌نويسد : يكي موضوع ((هوشنگ)) و برادرش ((ويگرد)) است كه هوشنگ ((دهوفذيه)) را مرسوم كرد كه معني آن ((حفظ دنيا و حراست است و فرمانروايي در آن)) ويگرد هم ((دهقفنه)) را مرسوم كرد كه معني آن ((امارت دنيا و زراعت و قسمت آن است . و مي‌نويسد كه ((دهوفذيه)) و ((دهقنه)) با هم تواما و عمران و قوام دنيا به آنهاست و ميفزايد : ((… فساد عالم بدانها اصلاح ميپذيرد و كتابت )) ((در تلو آن و مقترن به اين دو مي‌باشد . اما دهوفذيه )) ((از هوشنگ صادر شده و دهقنه را برادر او ويگرد )) ((رسم نموده و نام اين روز تير است كه عطارد باشد )) ((كه ستارة نويسندگان است و در اين روز بود كه )) ((هوشنگ نام برادر خود را بزرگ گردانيد و دهقنه )) ((را به او داد و دهقنه در كتابت يك چيز است و اين )) ((روز را از راه اجلال و اعظام عيد گردانيدند و …)) موضوع ديگري را كه ((استاد ابوريحان بيروني )) در علت برگزاري جشن ((تيرگان )) مي‌نويسد : جنگ افراسياب توراني و منوچهر ايراني است كه عاقبت آرش جان خود بر تير نهاد در اين باره مي‌نويسد : ((… يكي از فرشتگان كه نام او اسفندارمذ بود )) ((حاضر شد و منوچهر را امر كرد كه تير و كمان بگيرد)) ((به اندازه‌أي كه به سازنده آن نشان داد چنان كه )) ((در كتاب اوستا ذكر شده و آرش را كه مردي با )) ((ديانت بود حاضر كردند و گفت كه تو بايد اين )) ((تير و كمان را بگيري و پرتاب كني و آرش بر پا )) ((خاست و برهنه شد و گفت أي پادشاه واي مردم )) ((بدن مرا ببينيد كه از هر زخمي و جراحتي و علتي )) ((سالم است و من يقين دارم كه چون با اين كمان)) ((اين تير را بيندازم پاره پاره خواهم شد و خود را )) ((تلف خواهم نمودولي من‌خود را فداي شما كردم .)) ((سپس برهنه شد و بقوت ونيرويي كه خداوند به او)) ((داده بود كمان را تا بنا گوش خود كشيد و خود )) ((پاره پاره شد و خداوند باد را امر كرد كه تير او را)) ((از كوه رويان بردارد و با عصاي خراسان كه در ميان)) ((فرغانه و طبرستان است پرتاب كند و اين تير در )) ((موقع فرود آمدن بدرخت گرد وي بلندي گرفت كه )) ((در جهان از بزرگي مانند نداشت و برخي گفته‌اند )) ((از محل پرتاب تير تا آنجا كه افتاد هزار فرسخ)) ((بود . . . . .)) بعد هم مي‌آورد كه : ((روز پرتاب كردن تير اين روز بوده كه روز تير)) ((مي‌باشد كه تيرگان كوچك است و روز چهاردهم آن)) ((كه شش روز است كه تيرگان بزرگتر باشد و در )) ((اين روز خبر آوردند كه تير بكجا افتاده ….)) اين دو روايت كه از ((استاد ابوريحان بيروني)) نقل كرده‌اند و البته معتبرترين روايت در علت برگزاري جشن ((تيرگان)) است ، مرا به فكر واداشت كه ((تيرگان)) چه ارتباطي داشته باشد با جشن ((تير ماه سيزده)) سمائي‌ها . يك ارتباط موقع برگزاري اين دو جشن است در سال ، با يك تفاوت و آن تفاوت اينكه ((جشن تيرگان)) را ايرانيان باستان در روز سيزدهم تير ماه برگزار مي‌كردند ، ولي تيرماه سيزده را سمائي‌ها در شب سيزدهم . يك ربط ديگر ((تير ماه سيزده)) را با ((تيرگان)) ، پس از توصيف ((تير ماه سيزده)) سمائي‌ها نشان مي‌دهند و علت اين را هم مي‌نويسند كه چرا جشن روز((تيرگان )) بدل مي‌شود به شب ((تيرماه سيزده )) سماييها از چند روز پيش از رسيدن شب ((تير ماه سيزده )) مهياي جشن مي‌شوند تا در آن شب همه كلوچه‌ها و حلواها و آجيل و خوراكيهاي ديگر فراهم باشد كه در مجموع با پلو و خورشت بايد سيزده جور خوراكي بشود . بعد از شام مي‌بود . هر چند خانواده، در خانه‌أي كه ديوان حافظ دارند ، به شبنشيني جمع مي‌شوند . براي فال گرفتن از ديوان حافظ، به نام هر يك از آنهائي كه در شب نشيني حاضر هستند ، مهره مشخصي كه از مهره‌هاي مشخص ديگران شناخته مي‌شود در كوزه‌أي مي‌ريزند و بعد هم ديوان حافظ را باز مي‌كنند و شروع مي‌كنند به خواندن غزل. در هر غزل مهره‌أي را از كوزه بيرون مي‌آورند تا معلوم بشود كه آن غزل براي فال كدامشان بوده است . شب نشيني سمائيها در جشن ((تيرماه سيزده)) با ترانه‌هاي محلي كه مي‌خوانند پرشورتر مي‌شود . در همين شب ، بچه‌ها و نوجوانان در كوچه‌ها راه مي‌افتند و بي آنكه شناخته شوند در خانه‌ها دستمال مي‌اندازند و منتظر مي‌شوند كه صاحبخانه‌ها در دستمال برايشان كلوچه و حلوا و آجيل بپيچند . يك رسم ديگر سمائي‌‌ها در شب ((تيرماه سيزده )) اين است كه نوجوانان سمائي ، در چند دسته ، با تركه‌أي كه همان روز از درختها چيده‌اند ، از كوچه‌ها راه مي‌افتند ؛ هر دسته با اين تركه كه خودشان ((شيش – cic)) مي‌نامند ، در هر خانه ، يكي كه تركه را به دست گرفته است و خودش را لال مي‌نماياند ، آن تركه را به جان افراد خانه مي‌مالند، و بي آن كه حرفي زده باشد از خانه بيرون مي‌آيد . اهل خانه هم خوشحال مي‌شوند كه ((لال)) ((لال شيش lale cic)) را به تن آن‌ها مالانده است چون سمائي‌ها ، تركه‌أي را كه لال با آن آنها را زده است متبرك مي‌دانند . بعد هم به ((لال)) و به همراهانش هدايا و خوراكي‌هائي مي‌دهند . سمائي‌ها ، تركه‌أي را كه ((لال)) با آن آنها را زده است و آن را برايشان در خانه باقي گذاشته است ،متبرك مي‌دانند و اين تركه را كه گفتم ((لال شيش)) مي‌نامند، از اين سال تا سال بعد كه بار ديگر ((تيرماه سيزده)) مي‌رسد نگهداريش مي‌كنند . گوشه اي از دهكدة (( سما )) بازميگردم كه ببينم چه ربطي دارد ((تيرماه سيزده))سمائي‌ها با جشن ((تيرگان)) ايرانيان باستان . وچرا ((تيرماه سيزده)) را در شب سيزدهم ((تيرماه)) برگزار مي‌كنند نه در روز سيزدهم كه ((تيرگان))برگزار مي شد. ديده بوديم كه يكي از دو روايتي كه ((بيروني)) براي علت بر‌گزاري ((جشن تيرگان)) اّورده بود، موضوع قهرماني ((آرش))بودو اين كه ((روز پرتاب كردن تير اين روز بوده)).((بيروني)) در كتاب((التفهيم)) نيز،در سبب برگزاري جشن ((تيرگان))،بار ديگر قهرماني ((آرش)) و تيراندازي او را انگيزه برگزاري اين جشن مي‌شناسدو مي‌نويسد: ((… وگفتند كه اين تير از كوههاي طبرستان بكشيد تا بسوي تخارستان شد.)). پس ، قهرماني ((اّرش)) در كوههاي طبرستان اتفاق افتاده است و ((تيرماه سيزده)) سمائي‌ها و طبرستاني‌هاي ديگر همان جشن ((تيرگان)) ايرانيان‌باستان است كه بيروني مي‌نويسد: ((روز پرتاب كردن تير اين روز بوده كه روز تير مي‌باشد)).پس مي‌توانيم اّ‌ن تركه‌أي را كه طبرستاني‌هاي سمائي ((لال‌شيش)) مي‌نامند و متبرك مي‌دانند استعاره‌أي از همان تير ((اّرش)) بدانيم. چون، كسي يا كساني كه ((لال‌شيش))ها‌را به تن اهل ((سما))مي‌مالند، خودشان را ((لال)) مي‌نمايانند و ((لال‌نماياندن)) يعني به استعاره‌واشاره نمودن. اّيا نه اين است كه اين(( لال)) نماياندن و جشن روز((تيرگان)) را در شب ((تير‌ماه سيزده)) برگزار كردن، بايد از موقعي معمول شده باشد كه ايرانيان را به عذر((مسلماني)) از برگزاري جشن‌هاي باستاني‌شان كه براساس معتقدات اساطيري و ((زرتشتي)) بود نهي مي‌كردند؟ ‌ پا‌ورقي‌ها: 1 – در ((سما)) و در بسياري از دهكده‌هاي مازندران و گرگان تا آنجا كه ديده ام زن‌ها با انواع خاكهاي رنگيني كه معمولا از دور و بر دهشان مي‌آوردند ديوار‌هايشان را گل رنگ مالي مي‌كنند : 2 – سمائي‌ها به من گفته‌اند كه از ((سما ))هم دسته‌هاي ((نوروزي خوان )) به دهكده‌هاي ديگر مي‌روند و ((نوروزي‌خواني ))مي‌كنند و هدايائي هم مي‌گيرند . 3 – بعضي خانواده‌هاي سمائي در عروسي هاشان نيز كه ميخواهند با شكوه باشد كشني گيري برگزار مي كنند و به كشتي گيراني كه پيروز مي‌شوند مبالغي انعام مي‌دهند . ولي در كشتي‌گيري ((سيزده‌بدر ))انعام‌دادن معمول نيست . 4 – براي دقت بيشتر در اين مورد مي‌توان مراجعه كرد به مقاله ((گاه‌شماري و جشن‌هاي طبري ))نوشته ((دكتر صادق كيا )) كه در سال 1316 به ضميمه (( واژه‌نامه طبري )) به طبع رسيد كه من از آن مقاله راهنمائي گرفته‌ام و نيز ميتوان مراجعه كرد به ((گاه‌شماري در ايران قديم ))تاليف ((حسن تقي زاده ))كه به اهتمام كتابخانه تهران در 1317 طبع شد . 5 – اين كتاب با شرح و حواشي ((جلال همائي )) در سال 1316 در چاپخانه مجلس به چاپ رسيده . 6- جلال همائي در مورد ((بهيزك ))نوشته است كه : ((نگارنده احتمال كه لفظ بهيزك كه به تبديل باء و واو بيكديگر و هيزك نيز آمده است از ريشة (به )بمعني خوب ريخته شده است . مانند پاكيزه از پاك . و ماه كبيسه در جزو رسوم و آداب هندوان و ايرانيان قديم پاكيزه و محترم بوده است )) . 7 – نقل از صفحه 221 و 222 كتاب (( التفهيم … )) 8 – نقل از صفحه 68 ((آثار الباقيه ))با ترجمه اكبر دانا سرشت متخلص به صيرفي تاريخ انتشار 1321 ، از كتابخانه خيام . 9 – مراجعه شود به دفتر‌هاي سالنما از جمله به دفتر ((مصباح ))چاپ (( اقبال ))كه اول فروردين ماه 1347 را با بيست‌وپنجم آبان ماه فرس قديم تطبيق داده است . 10 – چنانكه از (( التفهيم … )) و (( آثار الباقيه … )) بيروني پيداست ، جشني كه ايرانيان باستان در روزهاي (( اندرگاه )) يا ((پنجي )) يا ((پنجه دزديده شده )) كه همين پنج روز ((پيتك )) سمائي‌هاست داشته‌‌‌‌اند ، (( پروردگان )) يا ((فروردگان )) نام داشت كه به ياد درگذشتگان خود برگزار ميكردند . 10 – چنانكه از ((التفهيم… )) و(( آثار الباقيه )) بيروني پيداست ، جشني كه ايرانيان باستان در روزهاي (( اندرگاه ))يا (( پنجي )) يا ((پنجه دزديده‌شده ))كه همين پنج روز (( پيتك )) سمائي‌هاست داشته‌اند ، ((پروردگان ))يا ((فروردگان )) نام داشت كه به ياد در‌گذشتگان خود برگزار مي‌كردند . 11 – شبي كه فردايش سيزدهم ((تيرماه)) خودشان است و اين شب در سالهاي اخير به اواسط آبان‌ماه مي‌افتد . مراجعه شود به سالنماي 1347 مصباح كه سيزدهم تير ماه فرس قديم را مطابق هيجدهم آبان ماه نشان داده است . 12 – ((ابوريحان بيروني ))، در ((التفهيم. . . . . . )) نامهائي را كه ايرانيان براي سي روز هر ماه مي‌شناختند ، به ترتيب از نام روز اول الي سي‌ام به شرح آورده است : ((هرمزد ، بهمن ، ارديبهشت ، شهرير،‌اسفندار مذ ، خرداد ، دي‌بآذر، آذر ، آبان، خور، ماه، تير، گوش،دي بمهر، مهر، سروش، رشن، فروردين، بهرام، رام، باذ، دي‌بدين، دين، ارد، اشتاذ،آسمان، زامياد، مهر اسفند، انيران . مهائي كه براي پنج روز ((اندرگاه)) (به قول سمائي‌ها پيتك) نوشته به اين شرح است : اهنود، اشتود، اشپنتمد، و هوخشتر ، و هشتوايشت. 13 – نقل از صفحه 250 ((آثارالباقيه)) 14 – نقل از صفحه 249 ((آثارالباقيه)) .15 – در جاهاي ديگر مازندران هم ديده‌ام كه ((تيرماه سيزدهم)) را در شب سيزدهم تيرماهفرس قديم برگزار مي‌كنند و مشابه با همان كه در ((سما)) مرسوم است .((سيروس طاهباز)) هم در ((يوش)) مراسم اين جشن را كه در آنجا ((تيرماه سيزه – tir mow sizza )) مي‌نامند ديده است و در مونوگرافي ((يوش)) (تاريخ انتشار1342) توصيف اين جشن را با كم و بيش اختلاف همانطور نوشته است كه در ((سما)) مرسوم است . ((دكتر صادق كيا)) در مقالة ((گاه شماري و جشن‌هاي طبري)) دربارة ((تيرماه سيزه)) نوشته است : ((… و اين همان جشن تيرگان يا آبريزگان و آبريزان است كه در روز تير ((سيزدهم)) در ماه تير در سراسر ايران گرفته مي‌شد . نام ديگر اين جشن در شرح بيست باب ملامظفر ((نوروز طبري)) ياد شده … )) 16 – نقل از صفحة 254 ((التفهيم لاوائل صناعه التنجيم)) . 17 – سمائي‌ها جشن باستاني ديگري هم داشتند به نام ((بيست و شش)) كه در شب بيست و ششم ((نرزماه)) خودشان برگزار مي‌‌كردند . توصيف اين جشن را در كتاب ((سما)) مي‌آورم . (هنر و مردم،دوره 6،‌ش 66 -فروردين 47- 19-27 )