پنجشنبه 25 ارديبهشت 1393-9:36

مقدمه ای بر تحلیل کارکردی آموزش و پرورش

عالمی از نو بباید ساخت

امروز که نزدیک به یک سال از زمان انتخابات ریاست جمهوری می گذرد و حکم تغییراز ضروریات انتخابات به شمار می رود، علاقه مندیم که در تغییر مدیران تحول ساختاری با رویکرد " کارکرد گرائی " مد نظر قرار گیرد  و روند تکاملی نهادینه شود.


 

مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، لیلا صحرایی، کارشناس ارشد علوم اجتماعی: از آن جائی که نگارنده، خود از خانواده فرهنگی است و سالها تجربه خدمت را درمدارس تهران و ساری دارد، در این مقاله می کوشد ضمن آشنائی با مفهوم " کارکرد گرائی " به نقش آن در آموزش وپرورش تکیه کند. با ذکر این نکته که همراهی دیگرهمکاران فرهنگی به تبیین این مفهوم به شایسته ترین وجهی مدد می نماید.  

نظریه پردازان " کارکردگرایی "، کارکرد را مجموعه فعالیت هایی که در جهت برآوردن نیاز و یا نیازهای یک نظام   است،  تعریف کرده اند و از نظر آنها ساختارهای یک نظام برای پاسخگویی به نیازها شکل  گرفته، درجامعه دارای کارکرد است.

ساختار به کلیه عناصر تشکیل دهنده سازمان بر می گردد، سازمان با توجه به کارکردش به ساختار سنتی و ساختار نو نام گذاری می شود وکنشگری به فعالیّتی  اشاره دارد که درجهت تغییر و میل به تکامل ساختاری انجام می گیرد.

با توجه به دیدگاه " کارکردگرایان" لاجرم این دست از سوالها مطرح می شود که اصولا":

 آموزش و پرورش در جهت پاسخگویی به چه نیاز انسانی به وجود آمده است ؟

 با روند تحولات جهانی چه تغییر و رسالتی برای این وزارتخانه با اهمیتی همچون آموزش و پرورش لحاظ می شود؟

 آموزش و پرورش که بخش قابل توجهی از نیروی انسانی را در بر می گیرد، چه دیدگاهی به کنشگران و نقادان دارد؟

آیا دراین نظام آموزشی ملاحظات کنشگران مهم تراست یا ساختارهای موجودی که تاکنون نتوانسته است نظر بهره مندان آن را تامین نماید و البته که مصداق آن درحجم بسیار زیاد کلاسهای آموزشی خارج ازمسئولیت وزارتخانه آموزش و پرورش قابل ملاحظه است !

آیا همین موضوع " احساس نیاز دانش آموزان به کلاسهای آموزشی خارج از مدرسه " تصدیق نا کارآمدی ساختار با نیاز جامعه نیست ؟

این نظام آموزشی و با همین سبک و سیاق برای چه گروه هایی از جوامع ما کارکرد دارد و چه گروه های اجتماعی از آن منتفع می شوند؟

  در آموزش و پرورش سنتی که با هدف با سواد کردن جامعه شکل گرفته  بیشتر بر ساختارها تاکید می شود ودر آن کنشگران  به بازی گرفته نمی شوند تا آثار خلاقیت و نو آوری آنان به کار آید.

 ساختارها و دستورالعمل ها برای افراد الزام آورند و همه  تلاش آنها در جهت رفع همان نیازمندیهای تعریف شده اولیه حرکت می کنند که ممکن است امروز آن نیازها دیگر وجود نداشته باشد و یا بخش عمده ای از نیاز جامعه نباشد، چرا که نیازها جدیدند و ساختارها  قدیمی اند.

در این نظام آموزشی، نیازهای جدید رصد نمی شود و ساختار جدیدی  هم برای آن شکل نمی گیرد، مضاف بر اینکه بسیاری از ساختارهای موجود به دلیل نبود پاسخگویی به نیازها " بی کارکرد " شده اند. چنین نظامی، پویایی خود را از دست می دهد و قابلیت بهره برداری از توان و ظرفیت جامعه خود را ندارد.

با این حال اهداف جدید در آن بر اساس نیاز های جدید تعریف نمی شود و از تعامل و مشارکت کنشگران خبری نیست، حالت ایستایی می یابد و تحول و دگرگونی در جهت تکامل را نمی پذیرد،  فاصله میان کنشگران و ساختارهای آموزش و پرورش بیشتر می شود و موجب بیگانگی کنشگران با این ساختارهای قدیمی می شود، چرا که در این شرایط بسیاری از ساختارهای موجود فاقد کارکرد مثبت یا دارای کارکرد صوری و منفی اند.

این نظام سنتی قدرت حذف و اصلاح ساختار را ندارد و به کار گیری همان  ساختار قدیمی را ضروری می داند، در حالی که کارکردهای این نظام سنتی توان رفع نیاز نداشته و در جهت حفظ انسجام و یکپارچگی عمل نمی کند.

آموزش و پرورشی که پویا نباشد و به نیاز های جامعه بی توجه باشد، توان و انرژی همکاران را مستهلک می کند، سوال مطرح نمی کند و اجازه پرسشگری نمی دهد و به همین جهت رو به سوی آینده ندارد و همگام با نیاز جامعه پیش نمی رود .

 وقتی روحیه پرسشگری رشد نکند، فاصله آن از عقلانیت بیشتر می شود و قادر به پاسخگویی به مطالبات و خواسته های جامعه جدید  و در حال گذاری همچون جوامع ما  نخواهد بود.جامعه ای که نیاز ها و مطالبات آن فراتر از نظامی است که آموزش می دهد .

اینکه چنین نظامی برای کدام گروه کارکرد دارد روشن است! کسانی  که در این سیستم خلاق و نوآور باشند بیشترین آسیب را دیده و در روند های جاری مشارکت داده نمی شوند. در چنین شرایطی کشمکشی ذهنی بین کنشگران خلاق و ساختارهای موجود شکل می گیرد و موجب اضمحلال توان و انرژی معلمان و متعلمان می شود.

امروز که نزدیک به یک سال از زمان انتخابات ریاست جمهوری می گذرد و حکم تغییراز ضروریات انتخابات به شمار می رود، علاقه مندیم که در تغییر مدیران تحول ساختاری با رویکرد " کارکرد گرائی " مد نظر قرار گیرد  و روند تکاملی نهادینه شود.

 امروز نوع نگاه به انسان و توانایی وی متحول و این خود بنای همه پیشرفت های بشری قلمداد شده است. در این تحول انسان آزاد شمرده می شود و خلاقیت و نو آوری راه خود را می گشاید.

بر این اساس به تعامل و مشارکت تاکید می شود و علوم انسانی و هنر به عنوان اساس معرفت بشری مورد توجه قرارمی گیرد. بسیاری از ساختارهای  کهنه تعدیل و یا حذف و نگاه مدیران  جهانی می شود. بنابر این ضروری می نماید مدیران آموزش وپرورش جهانی بیندیشند و در سطح ملی و محلی به شایستگی عمل کنند.

   برآورده نشدن مطالبات جامعه در سطح آموزش و پرورش خواه، ناخواه به تحولی عظیم منجرمی شود و همه موارد اصلاحات آموزشی را ضروری والزامی می سازد که در آن عقلانیت، مهارت آموزی، مشارکت جویی، انعطاف پذیری و خلاقیت توسعه می یابد.

 جامعه امروز نیازمند افراد مسئول، خلّاق و مبتکر و مصمم به اراده و قاطعیت در تصمیم گیری است تا آثار گفتمان عقلانی تجلی یابد.

تغییر در نگاه ها عمده ترین عامل تحول است تا بستر رشد اجتماعی و فرهنگی انجام شود. در این میان مهم ترین عامل، نیروی انسانی ماهر است که هم دارای تخصص حرفه ای و هم تخصص اجتماعی است و فی نفسه می تواند عامل این تغییر باشد.

لازمه خروج از وضع کنونی و رفتن به سوی توسعه همه جانبه، لاجرم تغییر نگرش افراد جامعه را می طلبد؛ به قول حافظ : عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی

  این تحولی است که در ساختار و اهداف آموزش و پرورش باید روی دهد و دیگر سازمانها نیز به کمک آن بیایند.

امید است نسیم تغییر در آموزش و پرورش وزیدن بگیرد و نیک اندیشان اصلاح طلب و خوش فکردر تبیین اهداف " کارکردگرائی " اهتمام بورزند.

ما همکاران خودمان را فرهنگی می نامیم  پس به لحاظ فرهنگی ما توان وشایستگی آن را داریم که ساختاری مطابق نیاز کشور ودر خور فرهنگ هم عصران خودمان داشته باشیم.