شنبه 27 ارديبهشت 1393-7:42
مشاوران نمادین یا حقیقی؟
نقد تیم مشاوران استاندار(1)/ در ایران مشاوران تنها اسم آن را به یدک کشیده و تقریباً مقامی نمادین دارند. این نیز به دلیل آن است که مدیران، مشاوران را از نیروهای نخبه و جوان دانشگاهی انتخاب نمی کنند
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، احسان شریعت، کارشناس ارشد جامعه شناسی و مدرس دانشگاه: استاندار مازندران 8 ماه قبل در شرایطی استانداری مازندران را بر عهده گرفت که انتظارات فراوانی از نخستین استاندار دولت تدبیر وا مید وجود داشت. چه آنکه استان مازندران سهم بزرگی در انتخابات 24 خرداد 92 ایفا کرده و از این رو خود را محق می دانست. نخستین استاندار دولت تدبیر و امید در مازندران با توقعات فزاینده ای از جانب مردم و گروه های سیاسی استان روبرو شد.
از طرفی انتظارات مردم مازندران به دلیل مشارکت قدرتمند در انتخاب رئیس جمهور دولت اعتدال بسیار بالا بود و از طرف دیگر دولت اعتدال به سبب ذات میانه روی و اعتدالش در مرکز میدان کشمکش های جناح ها و گروه های سیاسی قرار گرفت.
هر گروه سیاسی بنا به تلقی جناحی، خود را به حد وسط اعتدال نزدیک شمرده و این حق را برای خویش قائل می دانست که در دولت جدید سهمی از قدرت اجرایی و سیاسی داشته باشد. استاندار جدید مازندران در چنین شرایط دشواری سکان مهم ترین نهاد سیاسی و اجرایی استان را بر عهده گرفت.
پس از انتصاب استاندار حجم عظیم توقعات به سمت وی حمله ور شده و در قالب مطالبات مختلف نمود یافت. از درخواست های عمومی و مردمی گرفته تا درخواست های سیاسی گروه های مختلف و جناح گوناگون فعال در استان.
در این میان یک از بزرگ ترین بخت های مدیریتی به استاندار رو کرده و حجم عظیمی از مطالبات عمومی از استاندار در قالب تهیه برنامه توسعه استان نمود پیدا کرد.
تهیه برنامه توسعه استان مخرج مشترک تمامی مطالبات و اعتراضات شد، به گونه ای که هر فرد حقیقی و حقوقی که قصد حمایت، پیشنهاد، نقد، تخریب، و یا هر برخورد دیگری را داشت آن را تحت مطالبه تهیه برنامه عرضه می کرد. این بزرگ ترین شانس یک مدیر است که طیف وسیعی از برخوردها از مردم عادی و نخبگان دانشگاهی گرفته تا سیاسیون و رسانه ها در قالب یک مخرج مشترک تقریباً یکسان نمود یابد، چرا که مدیر می تواند با پاسخگویی مناسب به این مطالبه عمومی، طیف عظیمی از دیدگاه ها را با خود همراه کرده و آنان را در صف حامیان خویش در راستای فعالیت های اجرایی ببیند.
الگوی مدیریت استاندار مازندران در مدت زمان مدیریت استان در دوسر پیوستار دو الگوی کلی در نوسان بوده است:
1) الگوی مدیریت شخص محور : در این الگوی مدیریتی تمامی برنامه ریزی ها و عملکردها بر اساس رأی و نظر شخص مدیر انجام می پذیرد. در این حالت چون حرف اول و آخر را مدیر می زند دیگران به ویژه مشاوران متخصص و متعهد نقش چندانی در برنامه ها ندارند. به همین سبب تمامی روندها تحت تأثیر نظر شخصی قرار گرفته و برنامه های نوشته شده مورد توجه قرار نمی گیرد. در این الگوی مدیریتی انتصابات بیشتر بر اساس وفاداری حزبی و گروهی انجام می پذیرد تا شایستگی و کاردانی. چه آنکه مدیر افرادی را می خواهد که هم به او و هم به جناح سیاسی او وفادار باشند. حال این افراد تحصیلکرده، خوش فکر، پرتلاش، کاردان، شایسته و خبره باشند یا نباشند فرق چندانی نمی کند.
2) الگوی مدیریت برنامه محور : در این الگوی مدیریتی تمامی برنامه ریزی ها و عملکردها بر اساس کار کارشناسی در کارگروه های تخصصی انجام می پذیرد. در این حالت مدیر بیشتر نقش یابنده و هماهنگ کننده نیروهای نخبه برای تهیه برنامه های مناسب را دارد. وی این توانایی را دارد که بتواند ستاد فکری پرتوانی را تشکیل داده تا برنامه ای متناسب با نیازها، محدودیتها و استعدادها طراحی گردد. در این نوع الگوی مدیریتی انتصابات بیشتر بر اساس شایستگی و توان فکری و اجرایی فرد است تا وفاداری حزبی یا تعلق قومی و قبیله ای. چه آنکه مدیر افرادی را می خواهد که به درد ترسیم و اجرای برنامه های کلان مجموعه مدیریتی اش خورده و در آن راه مثمرثمر باشند.
استاندار مازندران در چند ماه گذشته گاه در قالب مدل نخست و گاه در قالب مدل دوم عمل کرده است. گاه بر اساس مدل نخست به گونه ای عمل کرده که گویی همه چیز ارتباطات شخصی بوده و برنامه های فکری و کارشناسی هیچ نقشی در عملکرد وی ندارند. گاه بر اساس مدل دوم کار علمی و کارشناسی ملاک قرار گرفته و سعی شده است تا رگه هایی از عملکرد علمی به نمایش گذاشته شود. اما هنگامی که به کلیت کار نگریسته شود جای خالی دورنمایی نظری احساس می شود. دورنما و چشم اندازی نظری که بر اساس آن می توان به تهیه برنامه پرداخته و بر اساس آن عمل کرد.
استاندار همچون اغلب مدیران ابتدا کادر مدیریتی از معاونان تا غیره را چیده و سپس به دنبال فکر و تهیه نقشه راه رفت، در صورتی که مدیر ابتدا باید بر اساس یک مبانی نظری به طرح نقشه راه پرداخته و با کمک و مشاوره تیم فکری بسیار نخبه، دورنما و چشم اندازی مناسب را ترسیم کند. سپس بعد از ترسیم دورنمای نظری به چینش مدیرانی بپردازد که در این دورنمای نظری بگنجند و به درد انجام آن بخورند.
استاندار مشاوران فکری و تیم نخبگانی که به وی ایده دهند را اختیار نکرده و به خدمت نگرفته است. در کشورهای پیشرفته دنیا مشاوران فکری یک مدیر مهم ترین نقش را در روندهای مدیریتی دارند. اما متاسفانه در ایران مشاوران تنها اسم آن را به یدک کشیده و تقریباً مقامی نمادین دارند. این نیز به دلیل آن است که مدیران، مشاوران را از نیروهای نخبه و جوان دانشگاهی انتخاب نمی کنند.
استاندار مازندران تیمی را انتخاب کرده که نمی توانند به وی ایده دهند. ایده هایی که برگرفته از یک سلسله مبانی نظری علمی بوده و قابلیت برنامه شدن را داشته باشد. به همین سبب در دو وضعیت گرفتار می شود: نخست آنکه در امور روزمره گرفتار شده و آینده نگری و تهیه دورنما را از دست می دهد؛ دوم آنکه هر چه پیش تر رود در الگوی مدیریت شخص محور غوطه ورتر می گردد. زیرا خود با انتخاب های خود، دست خویش را از تیم مشاوران فکری نخبه محروم کرده و هر چه پیش تر رود کسی یا مجموعه ای را نمی یابد که به وی ایده دهند. از این رو هر روز بیشتر از قبل مجبور می گردد که خود وارد تمامی حوزه ها شده و عنان برنامه ریزی ها را دست گیرد. این گونه است که پس از چندی در تله ی مدیریت شخص محور اسیر شده، تنهای تنها می شود. چرا که اطرافیان وی چیزی برای عرضه به وی نداشته و به طور ناخودآگاه او را در عرصه علمی و تحلیلی تنها می گذارند.
در آخر باید گفت تنها راه استاندار آن است که به تشکیل تیمی متشکل از نخبگان فکری و جوانان خوش فکر مازنی پرداخته و به وسیله ایشان دورنمایی از طرح توسعه را ترسیم کند. در قالب این تیم فکری می توان به الگوهای مختلف توسعه اندیشید. کم نیستند جوانانی که حاضرند تمامی فکر و توان خویش را صرف پیشرفت استان خود کنند. این تیم می تواند به عنوان اتاق فکر استاندار مازندران در تهیه برنامه توسعه استان نقش بسیار موثری ایفا کند.