دوشنبه 19 خرداد 1393-23:13
ضیافت اشک ها و لبخند ها
کمی در فکر فرو رفتم و با خودم گفتم معرفی میراث فرهنگی و طبیعی مازندران به کارگردانان و تهیه کنندگان چه ارتباطی به صنوف دیگر دارد؟
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری: آن چه در پی می آید نوشته انتقادی رامین طبری -هنرمند عکاس ساروی- است که نسبت به برگزاری اجلاس سالانه خانه سینما در مازندران بیان شده است. این هنرمند سال هاست کتاب عکس های رجال قدیمی ساری را آماده چاپ دارد و در این مطلب نیز به آن اشاره کرده است.
پیش از خواندن مطلب زیر باید گفت: اجلاس سالانه خانه سینما و بازدیدهای اعضای صنوف مختلف، برای معرفی مازندران به مسئولان خانه سینما انجام گرفت و قرار نیست میراث فرهنگی اسپانسر فیلم سینمایی شود.
پس از این سفر یک تهیه کننده معروف سینما و یک کارگردان عضو خانه سینما که در اجلاس حضور داشتند، تصمیم به ساخت پروژه ای سینمایی در فرح آباد گرفتند و به احتمال چند پروژه دیگر نیز برای معرفی میراث فرهنگی استان تولید خواهد شد. یکی از اهداف این برنامه سه روزه، معرفی لوکیشن های فرهنگی و گردشگری برای ساخت فیلم بود و مدیرعامل خانه سینما هم ضمن ابراز رضایت از این اقدام فرهنگی و پیش رو بودن مازندران، اعلام کرد که از این پس تلاش خواهد کرد اجلاس سالانه خانه سینما را به استان ها ببرد.
توضیح پایانی این که استاد خسرو سینایی و دیگر هنرمندانی که نام شان در مطلب زیرآمده، عضو هیئت مدیره یا مدیریت هیچ یک از صنوف سینمایی خانه سینما نیستند و طبق تفاهم نامه، تنها آن هایی دعوت بودند که عضو تصمیم گیر انجمن های خانه سینما بودند و اگر قرار بود همه حضور داشته باشند که باید هزاران نفر دعوت می شدند! غیر از خسرو سینایی بسیاری از هنرمندان مطرح دیگر نیز دعوت نبودند، چون هدف برگزاری تنها معرفی قابلیت های گردشگری و میراثی استان به این جمع بود که اتفاقا" در همین ایام طرح تولید یک پروژه سینمایی کلید خورد.
به احتمال اطلاعات نویسنده مطلب درباره اجلاس کامل نبوده، ولی نمی توان از دغدغه های چندساله رامین احتسابی طبری برای چاپ کتاب عکس های قدیمی رجال ساری به راحتی گذشت و امیدمندیم روزی این کتاب ارزشمند منتشر شود.حال مطلب را بخوانید.
***
انگار همین امروز بود؛ درست ده سال پیش در چنین روزی در جلسه شورای اسلامی شهر ساری نشسته بودم تا اعضای محترم شورا بالاخره پس از دو هفته انتظار، نسبت به طرح چاپ کتاب عکس رجال ساری که حدود 300 عکس به طور پراکنده از خانواده های قدیمی ساری و عتیقه فروشها خریداری و جمع آوری کرده بودم، نظر دهند.
هنوز چند ثانیه ای از شروع جلسه نگذشته بود که یکی از اعضای محترم شورا خطاب به من گفت: « چرا به جای شورا به ناشری پیشنهاد سرمایه گذاری و چاپ نمی دهید؟»
من نگاهی به عکسهای در دستم انداختم و با خیره شدن به عکس حجت السلام میر عمادی ساروی – خوشنویس سردر مسجد جامع ساری- پاسخ دادم: موضوع این کتاب عکس های رجال ساری است. بدیهی است که خریداران این کتاب فقط ساروی ها بوده و برای هم استانی های دیگر چندان جذاب و مفید نیست و لذا چاپ این کتاب از تیراژ بالایی برخوردار نخواهد بود. بر این اساس اگر حمایت نهادهای دولتی و مردمی نباشد، انتشار آن ابداً توجیه اقتصادی نخواهد داشت.
ناگهان عضو دیگر شورا درآمد: « آیا هیچ می دانید که اعتبار بخش فرهنگی شورا از چاپ یک کتاب هم کمتر است؟»
من با کمی تعجب به فکر فرو رفتم و هنوز کلام در دهانم منعقد نشده بود که این بار عضو سوم شورا که از دانش آموختگان اروپا هم بود، ادامه داد: « شما چه انتظاری از شورا دارید؟»
من که خوب متوجه منظورش نشده بودم پس از مکثی پاسخ دادم: « هیچی!... فقط انتظار احساس ضرورت چاپ این کتاب!»
حس عجیبی داشتم. انگار همین ساعت و همین دقیقه بود. روی دوشم احساس سنگینی می کردم. مترصد آن بودم تا در پایان جلسه با یک امضای کاری، سنگینی ده ساله این بار امانت و رسالت مهم از دوشم خالی شود که عاقبت نه تنها نشد، سنگین تر هم شد.
هنوز چند ماهی از آن جلسه فرهنگی شورای محترم نگذشته بود که ناگهان تلفنم زنگ خورد و صدای دلنواز استاد خسرو سینایی– فیلمساز نام آور ساروی- در گوشم پیچید: « من خسرو سینایی، کارگردان ساروی هستم. دوستانم به من اطلاع دادند که شما ذوق و سلیقه به خرج داده اید و حدود 300 قطعه عکس از رجال و معماری ساری را خریداری و جمع آوری کرده اید؟»
گفتم: « بله، آن هم عکس هایی که فقط در اختیار این جانب موجود است.»
استاد سینما در ادامه فرمود: « راستش فیلمنامه ای از زندگی و خاطرات پدرم در ساری به نگارش درآورده ام که اگر اعتبار ساخت آن تامین بشود حتماً از شما دعوت به همکاری خواهم کرد تا اگر مایل باشید از عکس های رجال و معماری شما جهت بررسی لوکیشن و طراحی صحنه و لباس استفاده شود.»
من نیز پاسخ دادم: « با کمال میل آماده همکاری هستم.» و از آن پس، خودم را به ادامه جمع آوری و خرید عکسهای رجال مشغول تر کردم، به طوری که برخی از شبها عکس های رجال را جلوی چشمانم می گذاشتم و همچون فیلمی داستانی، شاهد وقایع تاریخی ساری – گویی به کارگردانی استاد سینایی- می شدم.
سالها گذشت و من دیگر نه استاد سینایی را دیدم و نه فیلم خاطرات پدر مرحومش را. با خود گفتم لابد هنوز نتوانسته برای ساخت فیلمش بودجه لازم را تامین نماید.
سالهای دیگری هم گذشت تا اینکه با روی کار آمدن دولت یازدهم و زنده شدن شعارهای امید و تدبیر و انتصاب مدیر کل جدید میراث فرهنگی و گردشگری استان مواجه شدم. زیر تاثیر این اتفاق مهم، تصمیم گرفتم در هفته میراث فرهنگی، طرح برپایی نمایشگاه عکس رجال و معماری ساری را به اداره کل میراث فرهنگی استان ارائه دهم تا شاید عکس های قدیمی پیر مرد سرکه فروش (در خیابان انقلاب ساری) و نیز حمام خویی (در حاشیه ساعت) که زمانی پا برجا بوده و نفسی گرم می کشیدند، برای شهروندان ساروی تداعی خاطره کرده و در عین حال زمینه چاپ کتاب عکس رجال ساری را – ولو با هزینه های شخصی- فراهم کنم.
بدین ترتیب با مراجعه به اداره کل محترم میراث فرهنگی متوجه شدم که قرار است اجلاس سه روزه اداره کل میراث فرهنگی و شهرداری ساری با اعضای « خانه سینمای ایران» آن هم به منظور معرفی مکانهای تاریخی استان به جهت ترغیب فیلمسازان خانه سینما به ساخت فیلم در مازندران برگزار شود.
با خودم گفتم دیگر از این بهتر نمی شود. بلافاصله طرح نمایشگاه عکس رجال، معماری و طبیعت ساری و مازندران را به همراه نمونه عکسهایی بسیار نفیس، روی میز اداره کل میراث فرهنگی گذاشتم و به معاونت پژوهشی میراث فرهنگی عرض کردم حالا که استاد سینایی که عضو خانه سینما نیز هست و موضوع اجلاس هم در خصوص معرفی میراث فرهنگی و تاریخ و فرهنگ و طبیعت مازندران است، چه نیکو خواهد بود که با طرح نمایشگاه عکس اینجانب که با موضوع و هدف اجلاس مزبور مشترک بوده و می تواند انگیزه های استاد سینایی را برای ساخت فیلم پدر محرومش در ساری بیشتر نماید، در حاشیه اجلاس سه روزه موافقت شود. معاونت محترم نیز پاسخ دادند: « ان شالله که همین طور خواهد شد.»
هفته بعد برای دریافت نتیجه طرح نمایشگاه عکس، با انرژی فراوان به سراغ معاونت محترم پژوهشی در اداره کل میراث فرهنگی استان رفتم. متاسفانه در کمال ناباروری به دلیل نبود اعتبار، با عدم تصویب طرح نمایشگاه مواجه شدم.
من که همچنان مات و مبهوت مانده بودم، ناگاه نگاهم در کمرکش دیوار به پوستر جام جهان نمای کاخ فرح آباد ساری که به دست روسها به آتش کشیده و همچنان آوار مانده بود، افتاد. با خودم گفتم اداره کلی که توان پرداخت مبلغی ناچیز برای چاپ عکسهای میراث فرهنگی را آن هم در هفته میراث فرهنگی، ندارد چگونه می تواند برای ساخت فیلمهای بلند سینمایی با آن هزینه های هنگفت میلیاردی اسپانسر شده و حمایت کند؟
خصوصاً آنکه نهادهایی چون « خانه سینما» به غیر از حمایت معنوی و صنفی از اعضای خود، نه پولی برای حمایت از فیلمسازان خود دارد و نه اساساً چنین وظیفه ای به عهده آنهاست.
باری پس از مکثی رو به معاونت محترم میراث فرهنگی عرض کردم حالا که قرار است شهرداری محترم، هزینه ضیافت اجلاس را بدهد پس لااقل از آنها بخواهید تا هزینه نمایشگاه عکس را هم تقبل کنند. معاونت محترم هم در پاسخ اظهار داشتند که حتماً با شهرداری محترم بررسی و هماهنگی کرده و به اطلاع شما می رسانیم.
اما منتظر ماندن و به اطلاع رساندن بنده همانا و با خبر شدن ناگهانی این جانب از برپایی اجلاس پس از گذشت یک ساعت از برنامه همان!
با تأسف به خود گفتم با طرح نمایشگاه عکسم که موافقت نشد. حداقل می توانم توفیق دیدار با استاد خسرو سینایی -کارگردان محبوب ساروی- را در این اجلاس داشته باشم تا درباره پروژه فیلم مرحوم پدرش و استفاده از عکس های رجال و معماری ساری صحبت و همکاری نمایم. بلافاصله با استاد احمد طاهرپور -یکی از اعضای خانه هنر شهرداری ساری- تماس گرفتم تا از ایشان آدرس اجلاس را بگیرم که متاسفانه این مدرس دانشگاه در پاسخ به این جانب فرمودند: « حقیقتاً بنده نه دعوت به اجلاس شده ام و نه آدرسی از مکان اجلاس دارم.»
با تعجب پرسیدم جنابعالی که مشاور خانه هنر شهرداری هستید، آیا نباید وقایع هنری شهر را رصد کرده و مشاوره بدهید؟ خصوصاً آنکه هزینه های ضیافت این مهمانی بزرگ از جیب شهروندان ساروی می رود.
ایشان ادامه دادند: « من چون در اجلاس نیستم و از جزیئات آن خبر ندارم پس مجبورم سکوت کنم و پیشاپیش قضاوت نکنم.»
فوراً با انجمن سینمای جوانان مازندران که از دست اندرکاران سینمایی استان هستند تماس گرفتم تا آدرس اجلاس را بگیرم. معاونت محترم آن انجمن گوشی را گرفتند و پاسخ دادند: « آیا منظورتان همان همایش است؟» گفتم حالا اجلاس یا همایش! چه فرقی دارد؟ لطف کنید اگر آدرسی از آنها دارید مرا بنوازید. متاسفانه ایشان هم فرموند: « ما فقط یک چیزهایی از همایش شنیده ایم اما نه دعوت شده ایم و نه آدرسی از آنها داریم.»
قدری استرس داشتم. نگران آن بودم که مبادا موهبت دیدار با استاد عزیزم سینایی را َاز دست بدهم. با خودم گفتم لابد آقای محمد رضا وطن دوست، دیگر کارگردان صاحب نام ساروی که مدرس دانشگاه و عضو خانه سینما نیز می باشد و با پشتوانه 56 جایزه داخلی و بین المللی در کنار استاد خسرو سینایی دو نگین درخشان از فیلمسازان ساروی محسوب می شود، قطعاً در این همایش حضور مسلم داشته و من می توانم آدرس آنها را بیابم. اما آنجا هم پاسخ عجیبی شنیدم.
این هنرمند خوش قریحه ساروی که توانست با ساخت فیلم بلند سینمایی « وقتی لیموها زرد شدند» و احراز جوایز اول جشنواره های (مونترال کانادا) و (آوانکای پرتقال)، باداب سورت کیاسر و شبه جزیره میانکاله و فرهنگ مازندران را به جهانیان معرفی نماید، پاسخ داد: «جناب آقای مهدی قربان پور از اعضای صنوف خانه سینمای ایران از بابل با بنده تماس گرفتند و فیلم آیینی و مذهبی بنده با عنوان (ذوالجناح) را برای پخش در همایش خانه سینما درخواست کردند بی آنکه از مکان همایش و جزئیات و دعوت به آن چیزی به اینجانب گفته باشند. لذا بیش از این اطلاعی ندارم.»
خیلی متاسف شدم. با شرمندگی عرض کردم شاید اشتباهی صورت گرفته، زیرا با بزرگداشتی که اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی به اتفاق حوزه هنری مازندران برای جنابعالی که برای وطن افتخار آفریده اید گرفته اند، قطعاً شما را یکی از صاحبان مجلس و میزبان این ضیافت می دانند. لذا پیشنهاد می کنم هر چه زودتر شال و کلاه کرده و به اتفاق هم به این همایش سینمایی شهر خود برویم. اما این هنرمند مأخوذ به حیا و عضو خانه سینما در پاسخ به اینجانب فرمودند: « قرارگذاشتم به عیادت یکی از دوستانم بروم.»
دیگر داشتم ناامید می شدم. ناگهان یکی از دوستان، شماره تلفن معاونت محترم فرهنگی شهرداری را به این جانب رساند. خوشبختانه ایشان در کمال خوشرویی آدرس اجلاس را که همانا خانه تاریخی کلبادی بود به اینجانب تقدیم کرد و بنده هم پس از یک ربع تمام کوفتن به در خانه کلبادی و منتظر ماندن بالاخره توانستم نگهبان را متقاعد به باز کردن در کنم.
نگهبان با ترشرویی درآمد: « چه می خواهی؟» پرسیدم همایش همین جاست؟ پاسخ داد: « منظورت همان ضیافته؟» گفتم حالا همایش یا ضیافت! به دنبال غذا که نیامدم، فقط میخواهم سراغ یک نفر را بگیرم و زود برگردم.
بالاخره با پادرمیانی یکی از دوستان قدیم توانستم خودم را به جمع ناآشنای مدعوین و مسئولان شهری برسانم. حضور گیج و گنگ بنده در ضیافت و حیاط خانه کلبادی مواجه شد با رقص محلی گروه آملی ها.
در این فرصت تمام وقت و تلاشم را صرف یافتن پیر و استاد گرانقدر سینمای ایران کردم. جمعیت به حدی بود که عبور از کنار مدعوین به سختی انجام می گرفت.
در این راه با اعتراض و اوقات تلخی پنج تصویر بردار ضیافت و یک « کرین من» در جای جای ضیافت مواجه شدم.
مجبور شدم خودم را به کناره ها کشیده و از دور در پی استاد باشم. نگاهم به تابلوهای نقاشی روی دیوار حیاط افتاد، هر چه تلاش کردم تا رابطه ای میان آن تابلوها و سینما بیابم، فکرم قد نداد. کمی چشم گرداندم تا یک دوست و آشنا را بیابم اما موفق نشدم. تصمیم گرفتم از هنرمندان مدعو، سراغ استاد سینایی را بگیرم. متاسفانه هیچکدام نشانی از استادشان نداشتند. از آنها پرسیدم: « شما از کارگردانان خانه سینما هستید؟» پاسخ دادند: « خیر، ما از کانون دستیاران کارگردانان و کانون تدوین کنندگان فیلم و انجمن مدیران تولید و انجمن چهره پردازان و انجمن صدای سینما هستیم.»
کمی در فکر فرو رفتم و با خودم گفتم معرفی میراث فرهنگی و طبیعی مازندران به کارگردانان و تهیه کنندگان چه ارتباطی به صنوف دیگر دارد؟
یک نفر از آنان شماره تلفن استاد را از میان دفترش پیدا کرد و برایم خواند. من با ذوق و شوق فراوان چنانکه در پوست نمی گنجیدم شروع به شماره گیری کردم. اما هر چه تلاش کردم متاسفانه با خاموشی تلفن استاد مواجه شدم.
راستش با کمی نگرانی در فکر فرو رفتم و به سمت در خروجی به راه افتادم. همزمان با خارج شدن من از محل ضیافت، صدای کف زدنهای ممتد مسئولان و مدعوین ضیافت، هر لحظه بلند و بلند تر می شد.
در کافی نت مدتی را صرف دریافت اطلاعات و نشانی استاد خسرو سینایی کردم. ناگهان چشمم به متنی با عنوان: « اشک ها و لبخندهای استاد خسرو سینایی در گفتگو با روزنامه شرق» افتاد.
با حسی از خوشحالی و کنجکاوی شروع به خواندن آن متن طولانی کردم و متاسفانه هر چقدر از خواندن متن جلو می رفتم و با بیانات و روحیات خسته، شکسته و پیوسته پیر خردمند و اخلاق گرای سینمای ایران مواجه می شدم، اندک اندک خوشحالی ام تبدیل به غم و حسرت و بغض و درد می شد. انگار همین الان است که آن متن تلخ و سنگین را برای تان می خوانم.
قضاوت درباره توجیه و خروجی این اجلاس یا همایش و یا ضیافت بزرگ، بدون دعوت و حضور بزرگانی چون خسرو سینایی، محمد رضا وطن دوست، ابراهیم مختاری، خسرو معصومی، محمد ابراهیم معیری و دیگر نخبگان سینمایی مازندران را می گذارم در اختیار مدیر کل محترم میراث فرهنگی و شهردار محترم ساری و نیز استاندار گرامی مازندران تا شاید برای دلجویی از فیلمسازان ذی قیمتی چون استاد خسرو سینایی و حمایت از فیلمسازی آنان در مازندران که بیش از هر فیلمساز دیگر تهرانی با میراث معنوی، فرهنگی و طبیعی مازندران آشنا بوده و سالهاست فیلمنامه های آنان با موضوع مازندران در کنج گنجه هاشان همچنان خاک می خورند، دعوت ویژه و شایسته و ماندگار کرده باشند.