چهارشنبه 25 تير 1393-4:52

زنانه ‌شدن سالمندی

کشور ما جزء چند کشور در حال توسعه است که سن سالمندی آن در حال افزایش است و هم اکنون به نسبت جمعیت، در مقابل  هر مرد پیر بدون همسر 3 تا 5 زن پیر بدون همسر وجود دارد.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، سیده زینب جلالی: به دور و بر خود بنگرید، مادرانی را می بینید که گرد روزگار بر چهره دارند که نشان از سالها تلاش و کوشش آنها برای جامعه و خانواده دارد؛ مادرانی پر محبت  که همواره کوله باری از مسئولیت را به دوش کشیدند. در جوانی همه وجود خود را ارزانی فرزندانی نمودند که امتداد دهندگان و وارثان این مرز و بوم اند. پرستاران همیشه بیدار خانواده که زمانی که خود بیمار می شدند، بر بالین شان کسی حاضر نبود. مدیرانی که با یک دست گهواره آینده کشور را تکان می دادند و با دستی دیگر اقتصاد آن را پویا نگه می داشتند.

آنان علاوه بر مسئولیت اقتصادی و مساله بهداشت و درمان خانواده ،نظارت بر تحصیل فرزندان و توجه به حال و احوال روانی و رفتاری آنها را به امید اینکه در آینده عصای دست شان باشند،  با تمام وجود می پذیرفتند غافل از اینکه در آینده ای که منتظر آن هستند، تحولاتی در شرف وقوع است که کیفیت آن دور از ذهن است.

 دخترکانش که امروز خود مادرند، خبر از دردهایی به او  می دهند که خود از درمان آن بی خبرند.پسرکانش که امروز مدیر و مسئول وقانونگذارند، از او که تمام وجودش را خالصانه نثار نمود غفلت می ورزند و این غفلت در جامه رنگارنگ به خدمت بدل می شود.

 سلامتش موضوع چالش برانگیزی در جامعه است ولی نگاهی پیگیری آن نیست. زندگانی همراه با ناتوانی حاصل سالها زحمت اوست. .ناتوانی که محدودیت های بسیاری را برای او به همراه دارد. او نمی داند چرا  سن بازنشستگی تعریفی است که به کارهای خارج از منزل تعلق دارد؟ چرا برای کارهای او در منزل پیری اجتماعی معنایی ندارد تا او هم بتواند از مزایای قانونی آن بهره مند شود؟ پیری روانی او در هیچ قانونی و فرهنگی نیامده و گویا پیری در خصوص او فقط با نمودهای فیزیکی معنا پیدا می کند.

 برآوردهای علمی نشان از بهبود شاخص های سلامتی در جامعه دارد که در این روند بهبودی، او نیز سهمی دارد و سهم او امید به زندگی بیشتر است. امید به اینکه می تواند تا 85 سالگی در کنار فرزندان و نوه هایش زندگی کند.

گویا با شرایط فعلی رسیدن به سن 85 سالگی نه تنها برایش شادی به ارمغان نمی آورد، تداعی کننده سالهای سختی خواهد بود. او می داند فرزندانش در خانه های کوچک و محقر خویش نه می توانند او را بپذیرند و نه می توانند از نظر مالی به او کمک کنند. درد مضاعف این جاست که جامعه ارج و احترامی برای سالها کار بی مزد او ننهاده است. طرح هایی در زمینه بیمه عمر او وجود ندارد و اگر باشد ناقص و در هاله ای از ابهام است . در حالی که او در تمام  این مدت در کنار همه مسئولیت های خویش به نوعی تولید نامرئی اشتغال داشته که بستر اقتصادی کشور را پشتبانی می کرد.حق اوست که  از بسته های حمایتی از قبیل پوشش بیمه ای و حقوق بازنشستگی بر خوردار باشد تا در دوران کهنسالی وابستگی مالی به فرزندانش نداشته باشد. زیرا این وابستگی نه تنها، شان و احترام انسانی او را زیر سوال می برد، به شدت سلامت او را تهدید خواهد کرد.

 امور نباید به گونه ای باشد که تحت تکفل بودنش نشانه های وابستگی، زوال و انحطاط  او را به همراه داشته باشد، بلکه  باید بعنوان تحولی ضروری و  دوره ای از رشد و تغییر مداوم و مثبت او  در سال های آخر عمر محسوب شود .

بر اساس "شاخص توسعه انسانی" وبه تبع آن "شاخص توسعه جنسیتی" به عنوان معیاری برای سنجش سلامت، علی رغم امید به زندگی  تا سن 85 سالگی، او  همچنان از نظر دو شاخص دیگر سلامت  یعنی آموزش(تعریف عام) و درآمد با خطر جدی مواجه است که این امر  نیازمند  شکل گیری یک نظام مراقبتی است. نظام مراقبتی که او را  تا رسیدن به حصول نتیجه که آن برابری در رسیدن به شاخص های سلامت  است حمایت کند.

اهمیت و ضرورت این امر زمانی رخ می نماید که بدانیم بیش از نیمی از زنان سالمند بالای 60 سال در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند و تخمین ها حاکی از آن است  تا سال 2020 ،78 درصد زنان بالای 65 سال در کشورهای در حال توسعه زندگی  خواهند کرد.

کشور ما جزء چند کشور در حال توسعه است که سن سالمندی آن در حال افزایش است، به طوری که هم اکنون به نسبت جمعیت در مقابل  هر مرد پیر بدون همسر 3 تا 5 زن پیر بدون همسر وجود دارد. با توجه به موارد فوق و بسیاری از موارد دیگر پدیده زنانه شدن سالمندی جدی است . برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی حاصل از این امر از اکنون باید به فکر اتخاذ سیاست های حمایتی باشیم که فردا بسیار دیر خواهد بود.   

با توجه  به اصل بیست و نهم قانون اساسی  که حمایت از  اقشار مختلف جامعه در برابر رویدادهای اقتصادی ،اجتماعی و طبیعی و پیامدهای آن  را از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح ، ناتوانی جسمی ،ذهنی، روانی و نیاز به خدمات بهداشتی، درمانی و مراقبت های پزشکی به صورت بیمه ای و غیر آن (حمایتی و امدادی ) را  حقی همگانی می داند، پیشنهاد می شود بسترهای لازم در بحث رفاه اجتماعی، تامین اجتماعی و حمایت اجتماعی برای همه اقشار جامعه مهیا شود و سیاست های بلند مدت و کوتاه مدتی در قالب نظام هماهنگ سلامت با رویکرد جنسیتی تدوین و به مرحله اجرا گذاشته شود. در این راستا:

-          حقوق و مزایای زنان شاغل با حقوق و مزایای مردان شاغل یکسان سازی شود تا  حقوق بازنشستگی و خدمات بیمه ای آنان افزایش یابد .

-         برای  کار زنان در منزل ارزش تعیین شود  تا زنان خانه دار  نیز از سن بازنشستگی برخوردار  و از حقوق و مزایای آن بهره مند شوند .

-         بسته های آموزشی مادم العمر بر قرار شود تا افراد  دوران سالمندی همراه با توانمندی را سپری کنند.

-         باز نگری در قوانین اجتماعی صورت پذیرد تا سهم زنان از منابع درآمدی مانند ارث ... افزایش یابد .

-         آگاه سازی جامعه زنان نسبت به نگهداری سرمایه خود تا پایان عمر و عدم واگذاری آن به وراث در طول حیات ،جدی تلقی شود.