پنجشنبه 2 مرداد 1393-2:36
یک شب با جمعیت خیریه امام علی(ع)از آرزوی یک وعده غذای گرم تا آرزوی مرگ!
در نامههای کودکان، دهها آرزوی مرگ و دهها کاغذ سفید که هیچ آرزویی نداشتند وجود دارد. آن وقت احسان علیخانی در استودیوی قشنگ شبکه سه با آن تیپ خوشگل و حرف زدنهای لوس، از این بچهها دعوت میکند و آن گونه با آنها سخن میگوید+عکس
مازندنومه؛ سرویس مهرورزان، کلثوم فلاحی: چهارشنبه شب جمعیت دانشجویی مردمی امام علی (ع) در سالن اجتماعات حوزه هنری مازندران، آیین کوچه گردان عاشق را برگزار کرد.
در این مراسم مردمی، علیمحمدی و مریم محمودی از اعضای این جمعیت در شهرستان ساری به معرفی انجمن و بیان مشکلات پرداختند. گزیدهای از اظهارات این دو نفر را که به صورت مشترک به بیان مطالب پرداختند، بخوانید:
-هدف جمعیت امام علی(ع) کاهش معضلات اجتماعی با تاکید بر آموزش و افزایش آگاهی و کارکرد اجتماعی بخشیدن به آیینها و سنتهای موجود در جامعه است.
-ماموریت جمعیت، ایجاد جامعهای جهانی و استوار بر پایههای حقوق بشر و فرصتهای برابر برای همه به ویژه برای کودکان است.
-جمعیت، دوره بسیار طولانی را در محلهها بررسی کرده تا شناخت درستی از آسیبها داشته باشد و سپس به دنبال رفع این معضلات باشد.
-تشکیل خانههای ایرانی در محلات معضلخیز، با هدف کاهش فاصله طبقاتی و نزدیک شدن به این قشر از مردم است.
-در نامههای کودکان، از آروزی یک وعده غذای گرم تا آرزوی مرگ دیده میشود که بسیار تاسفبار ست.
-نیازمند همکاری یک آزمایشگاه هستیم تا آزمایشهای تخصصی از جمله هپاتیت را برای کودکانی که در محلات پرخطر زندگی میکنند انجام دهد اما هنوز هیچ آزمایشگاهی اعلام آمادگی نکرده است.
-مشکلات زیرساختی و هزینه بالای اجاره بها و هزینه مکان، نداشتن امکان حضور پررنگ در فضای دانشگاهی، نداشتن امکان بازاریابی مناسب محصولات کارآفرینی متناسب با میزان تولید خانواده، کمبود کارگاه و مکان مناسب جهت کارآفرینی و مشکل تامین مواد اولیه و تجهیزات و ... از جمله چالشهای پیش روی جمعیت امام علی(ع) است.
*مسئولان به کوچهها بروند
مرتضی کیمنش عضو هیئت مدیره جمعیت مردمی دانشجویی امام علی(ع) هم در این مراسم به بیان سخن پرداخت. چکیده اظهارات او در پی می آید:
-بچههایی در این دیار، درد کشیدهاند که حقشان داده نشده، امروز حق این کودکان تبدیل به آروزهای آنها تبدیل شده است.
-جامعهای داریم که به دین حساس است و به کسانی که دین را تکذیب میکنند و به قرآن و سخنان پیامبر(ص) و امام علی(ع) توجه نمیکنند تذکر میدهیم که در کلام این بزرگان، به عدل و حمایت از کودکان دردمند، سفارش شده است، اینها در کلام پیامبر و امامان ما موج میزند و این را باید بفهمیم، جامعه ما باید روزی این مسائل را درک کند.
-اولویتها را یا نمیدانیم یا اینکه چشم فرو بستیم. حضرت علی(ع) آنقدر در خدا غرق بود که وقتی در نماز، خاری را از پای حضرت درآوردند متوجه نشد و آنقدر به خدا نزدیک بود که وقتی در نماز بود و سائلی آمد، دانست که باید به این محروم کمک کند.
-به چه کسی بگوییم که امام علی(ع) حامی کودکان بود و جواب بشنویم که آن حضرت، معصوم بود و ما نیستیم.
-حضرت علی برای تمام کوفه، کیسه غذا میبرد در حالی که وسع ما به اندازه کف دست شده است و حامی یک کودک هم نمیتوانیم باشیم.
-در نامههای کودکان، دهها آرزوی مرگ و دهها کاغذ سفید که هیچ آرزویی نداشتند وجود دارد. آن وقت احسان علیخانی در استودیوی قشنگ شبکه سه با آن تیپ خوشگل و حرف زدنهای لوس، از این بچهها دعوت میکند و آن گونه با آنها سخن میگوید.
-مسئولان به کوچهها بروند و این بچهها را ببینند، سرطان فقر و اعتیاد به جان جامعه زده است.
-خانواده شهیدان همت، باکری، بابایی و زینالدین از اعضاب فعال جمعیت امام علی(ع) هستند. هیچ چیز جای حضور ما در کنار این کودکان را نمیگیرد. بچهها در این محلات، خدا را به ما نشان میدهند.
*در خانه صدف
در این مراسم تعدادی از کودکان به اجرای تئاتر "پریا" پرداختند. اعضای جمعیت امام علی (ع) بعد از این مراسم و صرف افطاری ساده و مختصر به یکی از محلات پرخطر ساری رفتند.
محله نوبنیاد توسط نیروی انتظامی پاکسازی شده و کانکس نیروی انتظامی هم در این منطقه مستقر است. این محله دو، سه کیلومتری از شهر ساری فاصله دارد، ولی از آب آشامیدنی لولهکشی، محروم است. منبع آبی در محله وجود دارد و برخی از اهالی هم از آب چاه استفاده میکنند.
قرار است به خانه "صدف" برویم، از مسیر ورودی که خیابانی پهن است و آسفالتی هم ندارد.
در این خیابان برقکشی صورت گرفته و تعدادی چراغ روشن است. از خیابان عبور میکنیم و خیلی زود در ظلمت فرو میرویم، نه چراغی و نه نوری. چراغ قوه موبایلها، روشنای راه میشود. راهی باریک و تاریک، از دو طرف هم علفهایی روییده است.
وارد حیاط که میشوی باز هم تاریکی و تیرگی. اعتیاد بر سر این خانه سایه افکنده است. صدف، قدیر، نگین و پریا کودکان این خانه هستند، خانهای که جز سقف، چیز دیگری ندارد؛ نه در، نه پنجره. غیر از فرشی مندرس که در اتاق 12 متری پهن شده و پنکهای که نو و تازه خریداری شده است.
دیوارهای اتاق، میخکوبی و کنده کاری شده است. صدف در خانه نیست و همه به دنبال او میگردند که کجا رفته. صدف میآید. بچههای جمعیت، دعا میخوانند و نیایش میکنند تا نور الهی به خانه صدف ببارد و خانه او روشنایی را تجربه کند.
صدف 12-10 است و فرزند این خانواده نیست. شناسنامه ندارد و به مدرسه نرفته است. یکی از اعضا میگفت در این محله، بیشتر کودکان همین وضعیت را دارند.
نوبنیاد از مناطق دوردست و محروم بالادست نیست، نوبنیاد، همین جاست، پیش گوش ما، در همین نزدیکی، فاصله چندانی از شهر ندارد. صدفهایی در این محله از بین میروند و نابود میشوند که میتوانند مروارید در دل داشته باشند اما سایه شوم اعتیاد خانواده، در کنار بیتوجهی من و شما، صدفها میمیرند و صدایی هم از کسی شنیده نمیشود.
پلیس به در خانه صدف آمده تا بچههای جمعیت را در هنگام خروج، همراهی کند. صدف که نباید در ظلمت و تاریکی باشد، باید به مدرسه برود و درس بخواند و راهی برای ورود به جامعه داشته باشد.
فقر، اعتیاد و بیکاری باعث شده تا صدفها مورد سوء استفاده قرار گیرند و در نهایت به سکوت دعوت شان کنیم و بگوییم: "دخترها فریاد نمیزنند".