دوشنبه 27 مرداد 1393-10:32

وقتی همه خوابند

این جا کسی صدای سرطان را نمی شنود!

چه شده که اکنون سرطان همان گونه که در بدن انسان منتشر می شود، در حال انتشار در مردم مازندران است و هیچ کس به طور جدی به فکر نیست؟


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: از قدیم الایام برخی جوامع در مقطعی از زمان با بحران ها و مشکلات عدیده مواجه می شدند؛  برای مثال طاعون در اروپای قرن چهاردهم میلادی بیش از 20 میلیون نفر (تقریباً یک سوم جمعیت آن زمان اروپا) را به کام مرگ کشاند و بحران عظیمی به وجود آورد. آن زمان اغلب انسان ها به دلیل آن که هنوز پیشرفت چندانی در علوم مختلف به دست نیامده بود پدیده طاعون را با خرافات و عقاید موهوم مورد تحلیل قرار می دادند. سال ها گذشت تا رنسانس علمی به وجود آمد و انسان توانست به صورت علمی به کشف ریشه ی بسیاری از بیماری ها و راه های مقابله با آنها دست یابد.

اکنون در ایران ما که در علم و فناوری پیشرفت های بسیاری کرده اند و همواره طالب علم هستند، بی توجهی و بی کفایتی برخی مسئولان در حال به وجود آوردن طاعونی جدید در استان مازندران است.

 آنچه که اخیراً بنا به مشاهدات زنده و آمارهای رسمی در مازندران در حال رشدی طاعون وار است، بیماری کشنده سرطان است.

آنچه آمارها از آن حکایت می کنند چندین برابر بودن رشد سرطان (به ویژه دستگاه گوارشی) در مازندران نسبت به سایر استان هاست؛  فاجعه ای که شاید تا چند سال آینده به ارقامی بسیار بالاتر از این نیز افزایش پیدا کرده و به طاعون مازندران تبدیل شود.

طبق گفته های معاون غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی مازندران، دکتر محمد آزادبخت، مازندران در خط الرأس سرطان به ویژه سرطان دستگاه گوارشی قرار دارد.  

آنچه اکنون در پیش روی مردم بی گناه مازندران است موج خزنده ای از بیماری سرطان دستگاه گوارشی است که مردم مازندران را تهدید می کند. اما آنچه در این نگاشته مورد توجه است، رویکرد همگانی مسئولان به این مسأله است.

 در سطرهای بالا بیان شد که اکنون ایران اسلامی در رشد علم به ویژه علم پزشکی در زمره ی بالاترین کشورهای دنیا قرار داشته و از این حیث باید به عنوان یک ایرانی به خود افتخار کرد، اما چیزی که در کنار پیشرفت علمی باید قرار داده شود تا آن را تکمیل کند، روحیه تعهد و دلسوزی نسبت به خدا و مردم است که در برخی مسئولان استان مازندران کمتر یافت می شود.

 در طی چند سال اخیر مسئولان استان به تنها چیزی که بدان توجهی نداشته اند همین پدیده مهلک و بیماری خزنده است که آینده ی سلامت استان را تهدید می کند. گویی همه ی آنها در خوابند و به هیچ عنوان درد مردم را احساس نمی کنند.

 مگر نه این است که اصلی ترین دغدغه ی هر مدیر باید درد مردم باشد؟ مگر نه این است که طبق سفارش بزرگان دین و حتی اصول علم مدیریت مدیران باید دلسوز مردم باشند؟ پس چه شده که اکنون سرطان همان گونه که در بدن انسان منتشر می شود در حال انتشار در مردم مازندران است و هیچ کس به طور جدی به فکر نیست؟ چرا تیم سلامت استان مازندران فکری جدی برای این معضل خطرناک نمی کند؟ چرا مسئولان استان صدای ناله های دردمندانه ی مردمی که عزیزان شان را به سبب این بیماری از دست می دهند، نمی شنوند؟ چرا آنها رنج بیماران سرطانی اعم از هزینه های مادی و دردهای جسمی و روحی این بیماران را نمی بینند؟

مهم تر از همه آنکه تیم سلامت استان تنها در حوزه ی درمان جدی بوده و به هیچ عنوان اقدامات جدی و محکمی در حوزه پیشگیری به عمل نمی آید.

 طبق گفته ی اغلب پزشکانی که در حوزه ی این بیماری تحقیق می کنند، یکی از اصلی ترین عوامل به وجود آمدن این بیماری استفاده از سموم کشاورزی در محصولات کشاورزی است، از برنج گرفته تا انواع و اقسام میوه و سبزیجات. چیزی که در طی سال های گذشته همواره به صورت بی حساب و کتاب از جانب برخی کشاورزان برای تولید و سود بیشتر استفاده شده و هیچ نظارت موثری بر آن اعمال نشده است.

 در حالی که مصرف سموم کشاورزی در مازندران بسیار بالاتر از استانداردهاست، فریاد اعتراض هیچ مسئولی به گوش نمی رسد. در حالی که تأثیر استفاده ی بی رویه از این سموم بر بیماری سرطان اثبات شده است، هیچ مسئولی نیست که سازمان جهاد کشاورزی و نهادهای مرتبط را مورد سوال قرار دهد.

 چرا رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران تنها حرف از حوزه درمان زده و به طور جدی وارد حوزه پیشگیری نمی شود؟ آیا باید مازندران نیز به طاعونی جدید مبتلا شود تا مسئولان از خواب برخیزند؟
دی ماه سال 1391 گزارشی در مازندنومه متشر شد که در آن آمده بود:  «بر اساس آمارهای اعلام شده، 470 هزار هکتار از اراضی استان مازندران، باغی و زارعی است و 12 درصد از تولیدات زارعی، دامی و باغی کشور در این استان انجام می شود و از 650 آفت، بیماری و علف هرز در کشور، 427 نمونه آن در مازندران وجود دارد، لذا مصرف سموم در این استان نسبت به سایر استانها بالاست به طوری که گفته می شود میزان مصرف سموم در مازندران 5 برابر متوسط کشوری است.

برخی کارشناسان معتقدند وجود سموم در محصولات کشاورزی باعث بروز انواع بیماریها از جمله سرطان( که شایع ترین آن سرطان دستگاه گوارش است)، نازایی، پارکینسون،کاهش رشد و نمو جنین می شود، از این رو اندازه گیری میزان سموم در محصولات کشاورزی در دستور کار مسؤولان حوزه سلامت مازندران قرار گرفت و در گام نخست میزان سموم در محصولات توت فرنگی، خیار و کدو بررسی و آمارهای مربوطه منتشر شد.»

معاون وقت غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی مازندران در کارگروه سلامت وامنیت غذایی استان گفته بود:« یک هزار و 200 هکتار از اراضی استان زیر کشت توت فرنگی قرار دارد،  در 211 نمونه گرفته شده از این محصول، میزان درصد آلودگی آن به سم کاپتان 22 درصد،دیازنیون 27 درصد و لیندان 18 درصد برآورد شد.

او ادامه داد: 5/27( بیست و هفت و نیم) درصد نمونه های توت فرنگی حداقل به یک سم آلوده بودند.

وی به بررسی 4 سم دیازنیون، دورسبان،لیندان و مالاتیون در خیار اشاره و تصریح کرد: میزان این سموم در خیار به ترتیب 26- 17- 4 و 16 درصد مشاهده شده است.

معاون وقت دانشگاه علوم پزشکی مازندران آلودگی به حداقل یک سم در خیار را 49 درصد دانست و اظهار داشت: در محصول کدو نیز میزان سم لیندان 42 درصد- دیازنیون 63/2( دو و 63 صدم) درصد- دورسبان 89/7( هفت و 89 صدم) درصد بوده است.

اوخاطرنشان ساخت: بر اساس اندازه گیری های انجام شده، آلودگی به حداقل یک سم در محصول کدو 50 درصد برآورد شده است.»

تأسف بارترین قسمت این روایت دردناک آنجاست که مسئولان استان تنها به انداختن توپ در زمین یکدیگر پرداخته و هیچ کس نیست که آنها را سر یک میز نشانده و از آنان سوال کند.

آیا یکی از اصلی ترین وظایف استاندار این نیست که میان دستگاه های اجرایی و مدیران هماهنگی های لازم را ایجاد کرده و آنان را با یکدیگر هماهنگ کند؟ چرا استاندار که خود دارای مدرک دکترای کشاورزی است به طور جدی وارد این حوزه نشده و کارگروهی ویژه برای حل این مسأله تشکیل نمی دهد؟

در این راستا معاون کنونی غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی می گوید: «کنترل کمی در این زمینه از سوی جهاد کشاورزی صورت می‌گیرد. چون هرگاه که نمونه برداری می‌کنیم با یک مشکل در نتایج مواجه می‌شویم. کنترل عرضه سموم به عهده سازمان صنعت، معدن و تجارت است و مصرفش از سوی جهاد کشاورزی کنترل می‌شود. نمونه‌هایی در آزمایش‌ها داشتیم که اعداد آلودگی آن بالاست. چیزی هم که ما به صورت عینی و سوای آزمایش‌ها می‌بینیم شیوع فزاینده بیماری‌هاست»(همشهری مازندران، یکشنبه, 22 تیر 1393).

چرا استاندار مازندران این صحبت ها را جدی نگرفته و کارگروهی ویژه با حضور رئیس سازمان جهاد کشاورزی، رئیس سازمان صنعت و معدن، رئیس دانشگاه علوم پزشکی و مدیران دیگر نهادهای مرتبط تشکیل نمی دهد؟

 نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی که در هرکاری از ریز تا درشت، از عزل و نصب گرفته تا اتخاذ مواضع متناقض در امور استان و کشور دخالت دارند، چرا این جا مسئولان را در جهت حل نسبی این مسأله تحت فشار قرار نمی دهند؟  

ما اگر با سرطان شوخی داریم، او با ما سر شوخی ندارد.