دوشنبه 24 شهريور 1393-23:58

سطل آب یخ:

چالشی که جای تمام دغدغه های اصیل انسانی را گرفته است

سطل آب یخ جای تمامی دغدغه های اصیل انسانی و الهی را گرفته و به آلترناتیوی سطحی برای مردم جهان تبدیل می شود. این یکی از اصلی ترین تکنیک های رسانه های غربی است/رسانه ها به فراخور وابستگی به منبع قدرت و ثروت این توانایی را دارند که موضوعی را به دغدغه ی جهانی تبدیل کنند.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: در چند هفته گذشته حوادث مهم و جریان های قابل تأملی در جهان اتفاق افتاد که جا دارد از دریچه نقدی همه جانبه، عناصر آن را در کنار هم چیده و آن را مورد واکاوی قرار داد.

تحلیل و بررسی موضوعی و موردی به یک جریان منحصر به فرد می پردازد، اما تحلیلی که می خواهد کلیت جهان اجتماعی و سیاسی را مورد بررسی قرار دهد، باید نگاهی تمام عیار و کلی به کل وقایع و روندها داشته، تمامی آنها را در کنار هم با تمامی ارتباطاتی که در کنار یکدیگر ایجاد کرده اند، بنگرد.

این نگاه کل گرایانه مستلزم درک ارتباط چندسویه میان حوادث و روندهای موجود و ضمناً اطلاع از پیشینه و سابقه تاریخی این جریانات است. به این ترتیب می شود به نوعی با روش ساختارگرایی تاریخی پیش رفته و شناختی عام پیدا کرد. شناختی که می تواند پشت پرده ی بسیاری از موضوعات روز جهان را آشکار کند.  

این روزها اگر در سایت های خبری چرخی بزنید مشاهده می کنید افراد مشهور و معروف بسیاری در رشته های گوناگون، در چالش جدیدی با عنوان سطل یخ یا Ice Bucket مشارکت می کنند.

بر مبنای این چالش افراد دعوت شده به آن لازم است ظرف ۲۴ ساعت یک سطل آب یخ را بر روی سر خود خالی کنند یا اینکه به جای این کار مبلغی پول – معمولاً ۱۰۰ دلار – را جهت مبارزه با بیماری موسوم به ALS اهدا کنند. البته کماکان از اهدای پول توسط افرادی که چالش را با خالی کردن سطل آب نیز تکمیل نمایند، استقبال می شود.

وقتی فردی چالش یاد شده را تکمیل کند، می تواند چندین نفر دیگر - معمولاً سه نفر- را به این چالش دعوت کند که همین موضوع سبب شده هر روز افراد بیشتری در آن شرکت نمایند.

موافقان این جریان در برابر کسانی که اظهار می دارند "آیا خالی کردن سطل آب یخ بر روی خود در حالی که می توان بی دردسر پول اهدا کرد کار بیهوده ای نیست؟" می گویند:  در مورد بیماری مهلکی مانند ALS دو مسئله وجود دارد: یکی فراهم کردن منابع لازم جهت پیدا کردن درمانی موثر برای این بیماری و البته کمک به افراد مبتلا و دیگری شناساندن این بیماری به عموم.

چالش سطل آب یخ دقیقاً همین کار را انجام می دهد و باعث می شود عموم مردم این بیماری را بهتر بشناسند و ضرورت جمع آوری کمک های خیریه برای آن را نیز بهتر درک کنند.

انجمن ALS  می گوید از ۲۹ جولای تا ۱۲ آگوست کمک مالی معادل ۴ میلیون دلار را دریافت کرده اند که این رقم سه و نیم برابر کمک های دریافتی در بازه ی زمانی مشابه در سال گذشته است، و البته با رشد جنبه ی تبلیغاتی چالش مذکور انتظار می رود رقم کمک های دریافتی ظرف روزهای آینده به شدت نیز بیشتر شوند.

در مورد تأثیرات و محاسن شبکه های اجتماعی در عصر جدید گفته ها و نظرات فراوانی ابراز شده است. این گفته ها چنین بحث می کنند که شبکه های اجتماعی حلقه مفقوده ی قرن جدید برای یافتن راه های گفتگو، همدلی، کنار هم بودن و کار جمعی بوده و پتانسیل بسیار قدرت مندی است که می تواند مردم را در جهت حل معضلات عمومی بسیج کند.

کمپین سطل آب یخ نیز حرکتی در این راستا بوده که در اندک زمانی شبکه های اجتماعی را فرا گرفته و مردم نقاط مختلف دنیا (به ویژه هنرمندان و افراد سرشناس) را برای کمک به بیماران ALS  بسیج کرد.

این حرکت در ایران و جهان با انتقاداتی مواجه شد. در ایران که برخی از هنرمندان به این کمپین پیوسته و فیلم ریزش آب بر سر خود را در شبکه های اجتماعی منتشر کردند، از جوانب مختلف مورد انتقاد قرار گرفتند. یکی از این انتقادها مسأله کم آبی حاد کشور در این روزها بوده است. انتقادات دیگری نیز مطرح شده که مخرج مشترک اغلب آنها این بوده است که در شرایطی که کشور با بحران ها و مشکلات مهم تری درگیر است این کار چه فایده ای می تواند داشته باشد. این کار تنها یک کار نمایشی است که برخی هنرمندان برای همراهی با این جریان جهانی به آن پیوسته اند.

اما آنچه در این نوشتار مطمح نظر است، تحلیل این جریان در سطح جهانی است. جریان هایی از این دست در سطح جهانی گاه اتفاق افتاده و موج عظیمی را با خود همراه می کنند. جریان هایی که در ظاهر حرکتی خودجوش و مردمی به شمار می آیند، اما نباید به سادگی آنها را تنها به حرکت های مردمی نسبت داد؛ چه آنکه این جریان ها سطوح مختلف و پیچیده ای دارند که باید بدان پرداخت.

همان گونه که در ابتدای این یادداشت اشاره شد تحلیلی که می خواهد کلیت جهان اجتماعی و سیاسی را مورد بررسی قرار دهد، باید نگاهی تمام عیار و کلی به کل وقایع و روندها داشته و تمامی آنها را در کنار هم با تمامی ارتباطاتی که در کنار یکدیگر ایجاد کرده اند بنگرد. این نگاه کل گرایانه مستلزم درک ارتباط چندسویه میان حوادث و روندهای موجود، و ضمناً اطلاع از پیشینه و سابقه تاریخی این جریانات است.

یکی از اصلی ترین نگاه های کل گرایانه به جهان، نگاه انتقادی است که می تواند در بررسی این پدیده ها راهگشا باشد. نگاه انتقادی نویسنده فرانسوی «ژان بودریار» به جهان کنونی و هجمه ی رسانه ای که زندگی امروز را در نوردیده، چنین است: در عصر جدید، فرهنگ سطح جدیدی پیدا می کند. یعنی سطح تازه ای از عملکرد فرهنگی نمود می یابد. این سطح جدید که مختص جوامع کنونی است سطح رسانه ای فرهنگ است.

در جوامع امروزی فرهنگ جدا از سطح واقعی که در شکل اندوخته های فرهنگی و رفتارهای فرهنگی نمود می یابد، در سطح رسانه ای نیز عمل می کند. از این منظر فرهنگ یک عملکرد واقعی و شناخته ای عینی نیست. بلکه بیشتر یک نوع بازنمایی فرهنگی و رفتاری و عقیدتی است. یعنی اگر فرهنگ در سطح واقعی به صورت نمودهای عینی عمل می کرد، در سطح رسانه ای به صورت بازنمایی همان نمودهای عینی عمل می کند. این بازنمایی نیز خود دو شکل تقریباً متفاوت پیدا می کند :

در شکل اول بازنمایی رسانه ای از فرهنگ به صورت بازنمایی واقعی است. به صورتی که رفتارها، عقاید، آداب و رسوم به همان صورتی که در واقعیت حضور دارند گاه به صورت کاملاً واقعی و گاه با اضافه کردن ویژگی های زیبایی شناختی بازسازی شده و در رسانه منعکس می شود. در این شکل، واقعیت و بازنمایی از واقعیت با یکدیگر ارتباط داشته و به یکدیگر ارجاع می دهند.

در شکل دوم بازنمایی به صورت "حاد واقعی" است. حاد واقعی یا فراواقعی به وضعیتی اطلاق می شود که شکلی از بازنمایی به صورت بسیار اغراق آمیز و تصنعی ساخته شده و ارائه می شود. حادّ واقعیت ترجمه اصطلاح (hyper- reality) است که از سوی بودریار به کار رفته است.

این اصطلاح را به چند گونه به فارسی ترجمه کرده‌اند. فرا واقعیت، فزون واقعیت و حاد واقعیت از نمونه ترجمه‌های آن است. با توجه به عبارت‌های مختلف می‌توان گفت: واضع این اصطلاح حاد واقعی را امری به غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیر کننده جایگاه آن می‌داند. به طوری که حاد واقعی غیاب و نبود امر واقعی را پنهان می‌سازد. کسی متوجه این جا به جایی و این پنهان کاری نیست. در این حالت، حاد واقعی، واقعی تر از امر واقعی می‌شود.

به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را اشغال می‌کند که واقعی تر از خود آن جلوه گری می‌نماید. البته حاد واقعی، نه تنها جای امر واقعی را می‌گیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نبوده و بدل ظریف و واقع نمای آن نمی‌باشد. حاد واقعی به چیزی ورای خود ارجاع نمی‌یابد و امری خود بنیان است. از این منظر کمپین سطل آب یخ یک حادواقعی به شمار می رود.

یک حاد واقعی که می آید تا واقعی ها را از نظر ها دور کرده و یک موضوع کم اهمیت را بجای موضوعات و چالش های بسیار مهم تر جهان جلوه دهد.

جهان امروز درگیر بی عدالتی گسترده بین شمال و جنوب است. قاره آفریقا در گرسنگی و فقر و کم آبی به سر برده و کشورهای توسعه یافته در وفور مصرف و تجملات. کشورهای خاورمیانه با جنگ و کشتار و آوارگی و وضعیتی روبه رویند که سرنخ اصلی این حوادث به کشورهای غربی باز می گردد. در وضعیتی که مردم غزه دوران پس از جنگ را با شدیدترین دشواری ها سر می کنند، جهان شاهد سطل آب یخ است!

سطل آب یخ جای تمامی دغدغه های اصیل انسانی و الهی را گرفته و به آلترناتیوی سطحی برای مردم جهان تبدیل می شود. این یکی از اصلی ترین تکنیک های رسانه های غربی است که موضوع کم اهمیتی را آن اندازه بزرگ و پراهمیت جلوه می دهند تا جای موضوعات مهم را بگیرد و مردم را از توجه بدان بازدارد.

در این حالت رسانه واسطه می شود. یعنی واسطه ای به نام رسانه می آید و حقایق بنیادین جهان را کمرنگ می کند. رسانه های وابسته که هم اکنون در قالب امپراطوری رسانه ای جهان را می بلعند واقعیت های کم ارزش تر را بجای واقعیت های مهم برجسته کرده و مردم را مشغول آنان می کنند.

ارتباط این موضوع با حقوق بشر را باید با نگاهی گسترده و کلی درک کرد. وقتی با نگاهی همه جانبه به جهان نگریسته شود می توان دریافت بسیاری از دغدغه های حقوق بشری در جهان امروز متأثر از جوسازی رسانه ای است.

رسانه ها به فراخور وابستگی به منبع قدرت و ثروت این توانایی را دارند که موضوعی را به دغدغه ی جهانی تبدیل کرده و آن را به عنوان مهم ترین مسأله بشریت معرفی کنند.

برای مثال این فضاسازی رسانه ای در سالیان اخیر است که همواره به حقوق بشر اسلامی که در ایران اسلامی وجود دارد تاخته و آن را مورد حمله قرار می دهد. به طوری که رسانه های وابسته قوانین حقوقی الهی و انسانی که در ایران اجرا می شود را غیرانسانی جلوه می دهند و در این کار بسیار هوشمندانه عمل می کنند.

آنها در این کار نه تنها به توجیهات و ترفندهای بسیاری متوسل می شوند، بلکه در برجسته سازی این ترفندها نیز توان بالایی دارند. این رسانه ها هستند که حتی برای حیوانات حقوق انسانی وضع کرده اند؛ اما جنایات رژیم صهیونیستی را منعکس نمی سازند.