سه شنبه 1 مهر 1393-23:55

مهربانی را بياموزيم

مهربانی را در گوشه‌ای از این زندگی گم کرده‌ایم و اصلا نمی‌خواهیم دوباره آن را پیدا کنیم. مازندران با وجود همه مواهب الهی اما مانند کویری که تشنه باران باشد، تشنه محبت است.


 مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، کلثوم فلاحی: این روزها فیلم شهر موش‌ها 2 ، صندلی‌های سینما را مملو از جمعیتی مشتاق کرده که آن چنان دل خوشی از سینما ندارند.

اگرچه که نقدهایی هم بر این فیلم تقریبا موفق وجود دارد، نمی‌توان از حس قوی "نوع‌دوستی" در فیلم شهر موش‌ها 2 چشم پوشید.

آنجا که بچه‌موش‌ها، بچه گربه را از آب می‌گیرند و نجاتش می‌دهند، آنجا که موش کور برای نجات بچه گربه جان خود را به خطر می‌اندازد، آنجا که بچه موش‌ها در مقابل پلیس می‌ایستند و بچه گربه را تحویل نمی‌دهند، آنجا که شب تا صبح را در مدرسه بالای سر گربه مریض می‌مانند تا از حال بچه گربه باخبر باشند و آنجا که موش کور کبریت را از دست بچه‌ موش‌ها که می‌خواهند گربه‌های بدجنس را از بین ببرند، می‌گیرد تا بچه‌ای مرتکب عمل غیر کودکانه‌ای نشود؛ در تمامی این صحنه‌ها محبت، مهربانی، نوع‌دوستی و دوست داشتن موج می‌زند.

وقتی خانواده‌ها می‌خواهند فرزندان خود را از پیش بچه "اسمشو نبر" ببرند اما بچه‌ها اصرار بر ماندن در کنار بچه گربه بیمار دارند و اصلا بچه گربه را در تراز و در قبر "اسمشو نبر" قرار نمی‌دهند و به ایوان مدرسه می‌آیند و شعری سر می‌دهند: ... چه بچه گربه چه بچه ی موش خواهان مهریم و گرمای آغوش ... به خانواده‌های خود اعلام می‌کنند این کودک اگرچه فرزند دشمن آنها است اما طفل بی‌پناه و نیازمند حمایت و محبت است.

بچه موش‌ها، خود و شهر خود و ساکنان آن را به خطر می‌اندازند اما بچه گربه را به آن گربه‌های جنایتکار، تحویل نمی‌دهند.

استاندار مازندران صبح روز اول مهرماه در زنگ مهر، پرسشی را که در روز خبرنگار مطرح کرده بود، دوباره بیان کرد و گفت هنوز هیچ جوابی نگرفته است که با وجود نعمات فراوانی که در مازندران وجود دارد پس چرا مازندران در جایگاه خود قرار نگرفته است.

شاید تصور کنید سوال استاندار مازندران نیازمند ماه‌ها تحقیق و پژوهش و ضرب و جمع، نظرسنجی و ... باشد، نیازمند نوشتن مقاله اقتصادی هم نیست، نه، جواب سوال استاندار بسیار کوتاه است.

نه اینکه سوال مهم نباشد، جواب آسان است. مازندران پر از نور، در ظلمت قرار گرفته و به جای اینکه استانی برخوردار باشد، استانی محروم است. علت این محرومیت را باید در خودمان جست‌وجو کنیم: «این مردم سیاه در آن خانه ی سفید تلفیق ماهرانه‌ای از نور و ظلمت است»

ما مردمانی هستیم که مهر ورزیدن را فراموش کرده‌ایم و اگر بچه گربه قصه شهر موش‌ها در اختیار ما بود حتما تحویل گربه‌های نامرد می‌دادیم که قصد جانش را کرده بودند تا خودمان راحت باشیم.

مهربانی را در گوشه‌ای از این زندگی گم کرده‌ایم و اصلا نمی‌خواهیم دوباره آن را پیدا کنیم و به کار بگیریم. مازندران با وجود همه مواهب الهی اما مانند کویری که تشنه باران باشد، تشنه محبت است.

کمی به اطراف خود نگاه کنید، دوستی‌هایی که از بین رفته و کینه ها و زیراب‌زنی‌هایی که جایگزین آن شده و این مسئله بیش از هر استان دیگری در مازندران موج می‌زند و به همین دلیل است که گاهی استان سبز ما را از نظر محرومیت با سیستان و بلوچستان با آن طوفان‌های شن مقایسه می‌کنند.

دست ما کوتاه نیست و جواب سوال هم بر قله قاف قرارنگرفته است، پاسخ، همینجا در میان ما است.

مهربانی کودکی تنهاست

مهربانی را بياموزيم....

* تیتریادداشت عنوان شعری است از محمدرضا عبدالملکیان