سه شنبه 4 آذر 1393-21:45
بلای سر امیرکبیر و سرنوشت مذاکرات هسته ای
امروز ایران ما نه در حال و هوای ایران قاجاریه است و نه مردم ما بی تفاوت و خواب زده عصر قاجار هستند، من با سر و صدای مجلس و امضا جمع کنی و دسته روی داخل صحن مجلس کاری ندارم، خارج از مجلس، عقل های سلیمی هم هستند که مذاکرات را رصد می کنند.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، حسین اسلامی ساروی: اوّل از همه شادی روح امیر کبیر صلوات، امّا بعد...
از انواع لذّت ها که آدم در طول زندگی تجربه می کند، از خوردن، پوشیدن، مال، ثروت، خانه، کار، سفر، خواندن، نوشتن، شهرت، و... طعم غرور ملّی لذّت دیگری دارد.
من که در آستانه هفتاد سالگی هستم و زیاد سفر می کنم و زیاد هم می خوانم، برایم خواندن و نوشتن لذّت ویژه ای دارد که در هیچ چیز دیگری پیدا نمی شود، امّا این لذّت، غرور ندارد، منظورم تکبّر و نخوت نیست، غرور مثبت چیزی دیگر است. بالاتر از همه غرور ملّی است. غرور ملّی یک تجربه تاریخی است که در عمر یک انسان شاید این شانس به او رو کند که این لذّت را تجربه کند یا به عکس، خفّت و خواری ملّی را بچشد.
من نخستین بار در جوانی که کشتی ابن سینا زمان فرماندهی ارتشبد مین باشیان در ارتش ایران در زمان پهلوی دوّم، از اروند عبور کرد، تجربه غرور ملّی را دریافتم، امّا در فتح خرّمشهر که من در عملیّات بیت المقدّس تا نزدیکی خرّمشهر رفتم(البته رزمنده نبودم)، امّا خرّمشهر را ندیدم، داستان دیگری دارد که بماند. وقتی به ساری برگشتم، صبح سوّم خرداد 1361 رادیو وقتی اعلام کرد "خونین شهر آزاد شد" با اشک شوق مثل همه ی مردم به خیابان رفتم. آن روز یکی از زیباترین روزهای زندگی من شد. از شوق گریه ها کردم و کردند. هنوز به یاد آن روز سرمست می شوم، چراکه غرور ملّی را در من به وجود آورد.
این روزها که مذاکرات هسته ای جریان دارد، من هم از حضور مقتدرانه نمایندگان ایران احساس غرور می کنم. هرچند بر این باورم که کلید حلّ مشکل در پایتخت اسرائیل -ریاض(!)- است.
امّا با این حریف های مامور دو آتشه ودلّال و مواجب بگیر، این گونه گپ وگفت کردن چندان ساده نیست، یک عدّه هم درایران تن شان می لرزد که اگر به توافق برسند، آب ها گل آلود نشود و آنها نتوانند باز ماهی بگیرند و نان آنها آجر شود. مگر هیات ایرانی سر خود مذاکره می کند که اینها دارند یقه پاره می کنند؟ من هم امید دارم که یک بار دیگر غرور ملّی ایرانی را تجربه خواهیم کرد.
علی الاصول واو و ویرگول مذاکره از طرف ایرانی با تهران هماهنگ می شود، از طرف اروپا و آمریکا هم با ریاض -پایتخت اسرائیل(!)- کسب اجازه می شود. امّا غیرت ایرانی غرور ایرانی را رقم خواهد زد.
ما در زمان سلسله قاجاریه هم مذاکره داشتیم، قاجاریه که غیر از سرسلسله آن، بقیه از جنس نوکران بی وطن بودند، در معاهده ارزته الروم در زمان فتحعلیشاه که تاریخ نویسان درباری از او با عنوان خاقان مغفور و از ناصر الدین شاه با عنوان شاه شهید یاد کردند، سابقه مذاکرات با ابرقدرت غرب آن روز یعنی عثمانی داشتیم. آن زمان ما دولت صفویه نبودیم که رو در روی دولت عثمانی اقتدار داشته باشد.
زمان صفویه ما ابرقدرت شرق بودیم و دولت عثمانی ابر قدرت غرب بود، امّا زمان قاجار بعد از ترور آقا محمّدخان، دولت ایران شاید ضعیف ترین دولت مشرق زمین بود. در همین اوضاع و احوال برای تعیین خط مرزی غرب ایران مجبور به مذاکره با دولت عثمانی شدیم. نماینده ایران جناب میرزا تقی خان بود که بعداً امیر کبیر شد. او رفت تا معاهده مرزی ایران و عثمانی را تنظیم کند. سالها طول کشید، یعنی چهار سال در خاک عثمانی مقیم شد، فقط برای همین قرارداد مرزی. زمان فتحعلیشاه بود، زیادی در کار امیر دخالت کردند، و نشد آنچه که باید می شد. نماینده را باید هدایت کرد و بزرگ ترها حمایت کنند .
او نماینده ایران بود، از عزّت ایران دفاع کرد. امیر کبیر، در یک مورد که بحث بر سر یک کلمه بود، یک واژه در متن یک بند قرارداد یک صفحه ای، شش ماه بحث و جدل داشت. چهار سال طول کشید تا معاهده مرزی مشهور به معاهده ارزنه الروم امضا شد، قراردادی ناقص از دولت ناتوان قاجار با ابر قدرت دنیا یعنی امپراطوری عثمانی که وقتی در دهه ی 1920از هم پاشیده شد 30کشور از آن امپراطوری بیرون زد.
ما ایرانیها با کارشکنی و دخالت های ناباب در کار امیر، یک قرارداد مرزی بد بستیم. البّته ما تجربه سنگین خفّت و خواری قرارداد ترکمان چای را 5سال بعد از قرارداد ارزنه الروم هم داریم!
امروز کمتر کسی حتّی در دنیا هست که اگر این مذاکرات هسته ای را پیگیری می کند، نداند که ننه آقا عبدالله صادره از ریاض و خاله نتانیاهو صادره از تل آویو، دست در آغوش هم پشت هتل محّل مذاکره پتو انداخته و لحظه به لحظه سر نخ را می کشند!
امروز ایران ما نه در حال و هوای ایران قاجاریه است و نه مردم ما بی تفاوت و خواب زده عصر قاجار هستند، من با سر و صدای مجلس و امضا جمع کنی و دسته روی داخل صحن مجلس کاری ندارم، خارج از مجلس، عقل های سلیمی هم هستند که مذاکرات را رصد می کنند.
قطعنامه ها کاغذ پاره نبود، شش دانگ دنیا هم قواله صهیونیست ها نیست، ما هم دست بسته نیستیم، قدرت اصلی ما در آگاهی، بیداری، هشیاری، مسوولیت پذیری و صرفه جویی و حفظ وحدت برای عزت و سرافرازی میهن اسلامی ما ایران است.
بزرگترین خط قرمز ما تمامیت ارضی ایران است، نگاه چپ به این خط ، یعنی عاشورایی دیگر. شهدای ما هنوزم زنده اند ، تفنگ های شان بر زمین نیفتاده، روی دوش مردانه مردهاست.