پنجشنبه 11 دی 1393-12:36

و اینک زندگی

 توجه به زندگی نشان می دهد که جامعه به سمت حداقل نیازها و درخواست های خود افول کرده و روحانی می خواهد پاسخی برای این حداقل ها باشد و نه بیشتر.


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، میثم برزگر، کارشناس ارشد علوم سیاسی: در دهه بعد از انقلاب اسلامی ایران پرسش از امکان توسعه و امکان دموکراسی، پرسشی مقبول و درخور توجه بود. دغدغه ای فراخور احوال زمانه که به تدریج رشد کرد و در تارپود جامعه ریشه دواند.

بیش از دو دهه از طرح پرسش هایی می گذشت. جامعه هنوز پاسخ مناسبی برای توسعه و دموکراسی نیافته بود که احمدی نژاد، زمام امور را برعهده گرفت. ورود متفاوت و بحث برانگیز احمدی نژاد به صحنه ی سیاست با ادبیاتی مختص به خود، از شروع دوره ی جدیدی در این سرزمین خبر می داد. شروعی مایوس کننده، رقت بار و رنج آفرین.

عقلانیت نیم بند به محاق رفت و بر جای آن خیال اندیشی و توهم اوج گرفت. کشمکش های سیاسی گسترش یافت. منتقدان با انواع شیوه های غیردموکراتیک از صحنه ی سیاست به حاشیه رانده شدند. مخالفان به نادرست ترین روش ها حذف شدند. ایده های توسعه گرا سرکوب و اندک دستاوردهای پیشین نیز لگدکوب روش های پوپولیستی دولت شد.

با دولت احمدی نژاد، پرسش از امکان توسعه و دموکراسی، به محاق رفت. زیرا پرسشی زاید به نظر می رسید. دغدغه ها نیز به اضمحلال کشیده شد و از اوج به حضیض سقوط کرد.

سیاست های تنش زای خارجی، کشور را به سمت بحران های بین المللی سوق داد. ایران به سوی تحریم ها کشیده شد و خطر جنگ بیش تر و بیش تر شد.

در دوره ی سوم انقلاب، این زندگی بود که به چالش کشیده می شد و امید بود که از دست می رفت. در این دوره بود که کیفیت زندگی رو به نقصان نهاد. زندگی در مرز فقر و ناتوانی حرکت کرد. امکان زندگی صلح طلبانه و راحت، از دست رفت. زیست آرام، مسالمت آمیز و آسوده را در تیرگی روابط میان دولت با ملت از یک سو و تیره شدن روابط دولت با سایر دولت ها(تنش در روابط بین الملل)، از سوی دیگر، با انواع دشواری مواجه ساخت.

در این جا بود که این پرسش جان گرفت: آیا زندگی ممکن است؟ پرسش از امکان زندگی، ترس از آینده ای بود که کشور را به سمت جنگ و گسترش فقر می کشاند.

زندگی شهروندان بود که لابلای چرخ دنده ی ماشین دولت(سیاست داخلی و خارجی) و عملکرد اقتصادی دولت به رو تاریکی و فروپاشی نهاد.

کاهش معنادار ازدواج و افزایش تامل برانگیز طلاق، افزایش ناامنی و رفتارهای نابهنجار و مجرمانه و زایل شدن امید و اعتماد اجتماعی، نشانه هایی از زوال زندگی در ایران دارد.

از دغدغه ها و پرسش های فراگیرکه ذهنیت جامعه را درگیر خود می کند می توان سطح و شیوه ی زندگی ساکنان آن جامعه را شناخت. سیر نزولی مطالبات و خواسته ها در ایران، درخور تامل و تحلیلی است که نشان دهد چرا جامعه (و یا دست کم طبقات موثر اجتماعی) از پرسش از دموکراسی به پرسش از امکان زندگی می رسند.

به نظر می رسد که "روحانی" با فهم و درک همین موضوع است که انگشت تاکید را بر زندگی می گذارد. او که می داند زندگی روزمره ی مردم با چالش ها و اختلالاتی مواجه شده است، حق زندگی کردن (پایه ای ترین حق انسانی) را یادآوری می کند. به صراحت در گفت و گوهای تبلیغاتی خویش به پاسخ گویی به همین پرسش می پردازد و به همین سبب مورد اقبال جامعه قرار گرفت.

  توجه به زندگی -گرچه از اهمیت بالایی برخوردار است- نشان می دهد که جامعه به سمت حداقل نیازها و درخواست های خود افول نموده است و روحانی می خواهد پاسخی برای این حداقل ها باشد و نه بیش تر.