سه شنبه 16 دی 1393-0:53

بازتاب یادداشت های مازندنومه درباره ماجرای آشوراده

جزیره‌ای اسیر نگاه جزیره‌ای

اگر انسان برای توسعه، با طبیعت بجنگد در واقع با خود جنگیده است، زیرا انسان جدا از طبیعت نیست و بدون آن معنایی ندارد.


مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، دادیار حامدی، شاعر و دانشجوی دکترای ادبیات فارسی: تازگی‌ها جدال هواداران طبیعت با طرفداران توسعه، کمی جدی‌تر شده است.

شاید اگر سی سال پیش کسی به خاطر محیط زیست با طرحی مخالفت می‌کرد، مورد استهزای اکثریت قرار می‌گرفت، اما امروزه شمار طرفداران طبیعت بسیار افزون‌ شده است و این خود از تغییراتی در فرهنگ مردم نشان دارد.

 علاقه مندان به توسعه‌ی صنعتی یا گردشگری، مخالفان بعضی طرح‌های اشتغال‌زا را افرادی می‌دانند که فارغ از غم نان و از سر بی‌دردی، ژستی روشنفکرانه به خود می‌گیرند و فریاد اعتراض سر می‌دهند. در مقابل دوستداران طبیعت، طرفداری بی‌قید و شرط از طرح‌های صنعتی و گردشگری را کوته‌بینی می‌نامند و توسعه را به هر قیمتی نمی‌پذیرند.

مقاله‌ی آقای فاضلی در پاسداشت محیط زیست شمال و پاسخ جناب نجفی به ایشان در حمایت از اشتغال‌زایی در سایت مازندنومه، در همین دو رویکرد متفاوت ریشه دارد. این دو نوع نگاه حاصل دو رویکرد متفاوت به توسعه است و نمی‌توان یکی از دو طرف را به ندانستن متهم کرد.

دیدگا‌ه‌های نگارنده‌ی این سطور به نظرات آقای فاضلی نزدیک‌تر است، با این حال در همین ابتدا باید اعتراف کنم که بعضی از طرفداران محیط زیست، گاه پا را از دایره‌ی اعتدال فراتر می‌نهند و هر حرکتی  را به سمت توسعه و اشتغال‌زایی، با چماق طبیعت‌دوستی محکوم می‌کنند.

اما اشتباهی که گروه مقابل مرتکب می‌شوند این است که از یک مقدمه‌ی درست، نتیجه‌ای نادرست می‌گیرند. این مقدمه چیزی نیست جز جایگاه والای انسان.
این بحث که انسان مهم‌تر است یا حیوان و نبات و جماد، ممکن است نتایج نامیمونی داشته باشد.

انسان اشرف مخلوقات است، درست؛ اما این مجوزی برای تخریب جماد و نبات و حیوان نیست. در میان اندام‌های انسان قلب مهم‌تر از کلیه است اما نمی توان گفت به خاطر سلامتی قلب دارویی مصرف کنیم که کلیه را نابود کند؛ باید چاره ای دیگرگونه اندیشید.

در یک سیستم یا نظام، همه‌ی اجزا با هم در تعاملند و تغییر در یک بخش موجب تغییر در سایر بخش‌ها می‌شود و زیان احتمالی آن هم به کل نظام می‌رسد؛ طبیعت به عنوان یک نظام و انسان به عنوان جزیی از این نظام پیچیده، از این امر مستثنی نیستند. انسان و طبیعت جزایری نیستند که  بی ارتباط و جدا از هم باشند.

در توسعه پایدار لزومی به جنگ با طبیعت نیست. امروزه صاحب نظران توسعه راه پیشرفت را هماهنگی با طبیعت می دانند نه جنگ و کشتی گرفتن با آن. از یاد نبریم که آنها یک شبه به این نتیجه نرسیده اند، بلکه پژوهش‌هایی جدی  انجام داده اند و در عمل نیز پیامدهای توسعه‌ی یکجانبه و عجولانه را با تمام وجود دریافته اند.

اگر انسان برای توسعه، با طبیعت بجنگد در واقع با خود جنگیده است، زیرا انسان جدا از طبیعت نیست و بدون آن معنایی ندارد. اگر هم کشوری مثل آمریکا به طبیعت آسیب می رساند، دلیل بر خطا بودن نظر جامعه شناسان و اقتصاددانان توسعه نیست.

آمریکا با وجود همه پیشرفت‌هایش، بدون شک مدینه فاضله نیست. کشورهای در حال توسعه ای نظیر ایران می توانند از اشتباهات و تجربه های ملت های توسعه یافته استفاده کنند.

 علاوه بر این مسیر توسعه، تک خطی نیست، یعنی حتی تجربیات درست کشورهای توسعه یافته ممکن است با اوضاع اجتماعی و فرهنگی بعضی کشورها متناسب نباشد، در نتیجه تقلید از آنها لزوما به توسعه نمی انجامد اما تجربه‌اندوزی از دیگران می‌تواند مفید باشد.

موافقان طرح‌هایی مثل طرح آشوراده می‌توانند مخالفان را قانع کنند که این طرح آسیب چندان مهمی به طبیعت نمی زند (مثل بحث آقای نجفی در مورد جمعیت شغال‌ها) نه اینکه بگویند انسان از مار و شغال مهم‌تر است .(مثل حرف‌های آقای یزدان پناه) این همان نگاه تسلط جویانه بر طبیعت است. مار باید باشد تا انسان زندگی بهتری داشته باشد.

 ظاهرا آقای یزدان پناه اصلا متوجه قضیه نیستند ایشان تصور می کنند طرفداران محیط زیست فقط نگران حیوانات فانتزی مثل آهو و پلنگ و یوز هستند و چون اغلب انسان‌ها مار، شغال یا کفتار را زشت می پندارند پس این موجودات هیچ اهمیتی ندارند.

استدلال آقای نجفی در مورد جمعیت شغال‌ها و شکار خوک و مار پیتون برای حفظ تعادل جمعیتی نشان می‌دهد که ایشان موضوع را درک کرده اند اما به نظر می‌رسد آقای یزدان پناه آشنایی زیادی با این مقوله‌ها ندارند. با این حال جناب نجفی در بخشی دیگر از گفته های شان بحث مهم محیط زیست را به یک دغدغه رمانتیک و شاعرانه تقلیل داده اند اما انصافا مساله مهم‌تر از این حرف هاست:« چون متاسفانه در آن مكاني كه زندگي مي كنند (شهرهاي شلوغ) آن قدر فشار هاي رواني بسيار است كه براي خود يك زنگ تفريح همراه با صداي چه چه بلبل و تصوير درختان سرسبز و خراميدن آهو و زوزه شغال و خزيدن مار آبي مي خواهند»

به هر حال واقعا خیلی خوب است که از طبیعت در جهت اشتغال‌زایی استفاده شود و در عین حال آسیب‌های زیست محیطی وارد بر آن در نه در حد صفر،  بلکه حتی الامکان در سطح پایینی باشد. امکان یا نبود امکان چنین اتفاقی در صلاحیت و تخصص نگارنده نیست و کارشناسان امر باید در این زمینه اظهار نظر کنند.

اما این فرض که برادران و خواهران جویای شغل ما ما موافق تخریب طبیعت هستند، به فرض صحت هم دلیل بر حقانیت تخریب کنندگان طبیعت نیست. در مقام تشبیه می توان گفت که خیلی از مردم موافق سیاست پرداخت نقدی و ماهانه یارانه‌ها هستند اما آیا این، دلیل کارشناسانه ای برای توجیه این اقدام دولت است؟

در پایان آرزو می کنم انسان‌های شریفی مثل آقای یزدان پناه با دیدن این گونه نظرات دلسرد نشوند بلکه دست از طلب برندارند و نیت خیرشان را با نگاه مهربانانه به طبیعت درهم آمیزند.

من نمي دانم
كه چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است ، كبوتر زيباست.
و چرا در قفس هيچكسي كركس نيست.
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد...
و نخواهيم مگس از سر انگشت طبيعت بپرد.
و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون.
و بدانيم اگر كرم نبود ، زندگي چيزي كم داشت.

*مطالب مرتبط:

صدای شغال و زوزه ایدئولوژی توسعه

شمال كشور حياط خلوت بعضي ها نيست

آسیب‌شناسی سیستمی تصمیم دولت درباره جزیره آشوراده