چهارشنبه 1 بهمن 1393-8:29

ماهیت انسانی یا هویت قومیتی

تا زمانی که به انسان نگاه قومیتی ویژه داریم تعصبی برای ساختن نداریم، در عوض بعضا تاکیدی برای برتر بودن داریم و متاسفانه این سخن به مذاق بعضی خوش نمی نشیند!


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، محمدملایی: در پایگاه خبری مازندنومه به مطلبی با عنوان «کسی به زور مازندرانی نمی شود» برخورد کردم که موضوع شایسته توجه بیشتری است.

قومیت گرایی نوعی خویشاوند سالاری است و در جهان کنونی که محتاج  انسان محوری و اندیشه محوری است، خویشاوند سالاری نوعی واپس گرایی و حرکتی ارتجاعی است که بعضا در برخی مراسم رسمی و غیر رسمی نزدیک است که به یک سنت مبدل شود .

تکیه بر قومیت باید حداقلی باشد تا تجربه مشارکت اجتماعی تماما برهم نخورد، اما تمام هم و غم ما باید برای توسعه باشد؛ توسعه ای که خود حاصل "انرژی و اندیشه و اخلاق" است.

در همین سال‌ها که از قومیت مازنی صحبت به میان می آید؛ به ساحل دریا نگاه کنید! به  حیات منابع طبیعی و حیات وحش ما نگاه کنید! به حیات اجتماعی ما نظری بیندازید!

جدا از آسیب‌های وارده از جانب توریسم که  بی شک می توانست جنبه مثبت مبتنی بر اقتصاد گردشگری داشته باشد، خودمان گویا از فرهنگی و قومی سخن می گوییم که نسبت به توسعه بومی نسبت به حفظ منابع طبیعی و زیست محیطی کمترین توجهی نداشته است و خود را در یک غنای کاذب غنی و بی نیاز می داند!

تا زمانی که به انسان نگاه قومیتی ویژه داریم تعصبی برای ساختن نداریم، در عوض بعضا تاکیدی برای برتر بودن داریم و متاسفانه این سخن به مذاق بعضی خوش نمی نشیند؛ اما گریزی نیست، ما باید از این فاز در آییم و به توسعه فکری و فرهنگی بیشتری توجه کنیم تا آن وقت بتوانیم بهتر و درست‌تر برای اعتلای مازندران کوشش کنیم.

کوشش خردمندانه ای که تعصبش به جانب‌داری بی دلیل و پرعلت از موضوع نژادی و زبانی و در یک کلام قومیتی نیست، بلکه  تعصبش به ساختن سرزمینی است که امروز از هر حیثی آسیب دیده است، فرهنگ را تا حد فولکلور تنزل داده شده و طبیعت به حیاط خلوت ارتقا داده است و" اصالت معرفت و جمع" را قربانی " اصالت منفعت و فرد" می کند، حال این منفعت در یک رقابت انتخاباتی باشد یا یک واسطه گری اقتصادی!

امید بدان روزی است که" اول مسأله عقب ماندگی را بپذیریم و سپس نقش خود را در این عقب ماندگی درک کنیم  و همچنین عقب ماندگی را ترجمانی کنیم تا «هدف» از دل آن هویدا شود یعنی توسعه و تعالی در همه ابعاد و در نهایت روشمند و خردمندانه، راه حفظ منابع و توسعه آبادی را در پیش بگیریم.

 به‌ جای قبولاندن قوم برتر به مخاطب "تلاش و همت " مان را دو برابر کنیم و به جای تکرار اسامی شخصیت‌های علمی و فکری به عنوان اسطوره، "تفکر" را دوچندان پاس داریم و به جای جستجوی" ریشه ها به اندیشه ها" التفات نشان دهیم و به جای خرقه فرهنگی و ملبس شدن به لباس سنتی و غفلت از گوهر فرهنگ،" اخلاق" را به عنوان "ادب مقام" بپذیریم تا در میان مردم و جمعیت انسانی(جامعه)، مازندران به یک الگوی انسانی تبدیل شویم، تا در کنار" حقیقت" به برخورد صحیح با حقیقت و یک اندیشه بحث منطقی را به بدنامی قومیتی مبدل نسازیم تا در کنار" طبیعت" آن چنان ادب مقام را رعایت کنیم تا به الگویی برای شکرانه مواهب خدادادی و هم‌زیستی با منابع طبیعی برای تمام گردشگران و مسافران تبدیل شویم.

 با این همه "ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر لطف شما پیش نهد گامی چند"!