چهارشنبه 23 شهريور 1384-0:0
امام زاده ها
بررسي و جايگاه فرزند زادگان ائمه اطهار ( امامزادهها).
در عرف تشيع مراد از امامزاده، فرزندان يا فرزندزادگان ائمه اطهار(ع) است و اصطلاحا" از باب ذكر حال و اراده محل، به مدفن و مزار متبرك آنان و بزرگان سادات كه در سراسر شهرها و روستاهاي ايران پراكنده است، اطلاق ميگردد.
مهاجرت سادات حسني و حسيني به نقاط امن سرزمينهاي شرقي اسلامي از همان صدر اسلام در حكومت جابرانه امويان و خاصه در عهد حجاج بن يوسف خون خوار و تسلط او بر عراقين از سوي امويان (95 75 ق.) كه بيدادگريها و سفاكيها نسبت به فرزندان علي(ع) روا ميداشت، آغاز شده بوده است. از نظر كلي اين مهاجران بزرگوار را به چهار گروه ميتوان تقسيم كرد:
گروه نخستين، آن دسته هستند كه براي فرار از بيدادگريها و ستمهاي امويان و به خصوص حجاج راه مشرق را پيش گرفتند، گروه دوم، آن ها هستند كه به هنگام ولايت عهدي امام رضا(ع) بدين سرزمين رسيدند، گروه سوم آنها هستند كه در خروج برخي از فرزندان علي(ع) بر خلفاي عباسي و اموي شركت داشتند و پس از شكست آنها بدين حدود گريختند و گروه چهارم كه نسبت به سه گروه ديگر فزوني داشتند، آن دسته هستند كه در زمان حكومت علويان در مازندران روي به دربار ايشان نهادند.
الف) گروه اول، آن دسته هستند كه به علت دشمني امويان نسبت به خاندان علي(ع) و كشتار بيرحمانه حجاج از آنها، كه احتياج به بسط مقال ندارند، راهي ايران و مشرق شدند. اولياءالله آملي و ظهيرالدين مرعشي به كار حجاج چنين اشارت دارند كه عهد كرده بود تا هر جا سيدي را بيابد بكشد، تا نسل ايشان منقطع گردد.
ب) گروه دوم، در تاريخ رويان اولياءالله آملي بدين صورت بيان شده است: "سادات علويه به سبب آوازه ولايت عهدي و حكومت امام رضا(ع) روي بدين طرف نهادهاند و او را بيست و يك برادر بودند با چندين برادرزادگان و بني اعمام از بني حسن و بني حسين. اينها به ري و نواحي عراق و قومس رسيدند كه دست محبت دنيا قلم نسيان بر جريده بصيرت مامون كشيد و تخم كينه رضا در زمين سينه مامون نشاند و روي خرد او را به دود غفلت سياه كرده مرتبه دين و دولت بر او تباه كرد و او را بر آن داشت كه با آن همه عهد كه كرده بود، به آخر غدر كرد و زهر در انگور تعبيه كرده و خورد رضاي مسموم داد. چون خبري غدري كه با رضا(ع) كرده، در راه به سادات رسيد، هر جا كه بودند پناه به كوهستان ديلمان و تبرستان و ري نهادند.
بعضي را همين جا شهيد كردند و مزار ايشان باقي است و بعضي وطن ساخته، همين جا مانده، تا به عهد متوكل خليفه كه ظلم او بر سادات از حد در گذشت، بگريختند و در كوهستان تبرستان و بيشه اين طرف جاي ساختند و بنا بر آن كه اسفهبدان مازندران و ملوك باوند از قديمالايام كه در اسلام آمدند، متشيع بودهاند و معتقد سادات و ايشان هيچ وقتي جز امامي المذهب نبودهاند، سادات را دراين ملك مقام بهتر از جاهاي ديگر بودي."
ج) گروه سوم، چنان كه گذشت آن جمعند كه چون يكي از اولاد علي(ع) بر خليفه خروج ميكرد، به همراه او و ياور او بودند و چون او كشته ميشد، خليفه به قلع و قمع همراهان و يارانش فرمان ميداد و آنان كه از آن ورطه جان به در ميبردند روي به كوهستان عراق و ديلم مينهادند. سادات معروفي كه بر خلفا خروج كردند و به شهادت رسيدند عبارتند از:
1- زيدبن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب(ع) كه بر هشام خليفه اموري خروج كرد و به سال 122 ق به شهادت رسيد
2- محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب (ع) معروف به »نفس زكيه« كه در سال 145 ق در زمان منصور دوانيقي در مدينه خروج كرد، اشراف بني هاشم با او بيعت كردند، ليكن حضرت امام جعفرصادق(ع) رضا نداد، منصور برادرزاده خود عيسي را به دفع وي فرستاد و در نزديكي مدينه تلاقي كردند و نفس زكيه به شهادت رسيد و سرش را به نزد منصور بردند.
3- ابراهيم بن عبدالله مشهور به "قتيل باخمري" برادر نفس زكيه كه به هنگام خلافت منصور (136 158 ق) در بصره خروج كرد و در ديهي به نام باخمري نزديك كوفه به شهادت رسيد.
4- حسين بن علي بن حسن بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب (ع) معروف به "صاحب فخ" كه در مدينه به سال 169 ق در خلافت الهادي خروج كرد و در فخ به نزديكي مكه به شهادت رسيد.
5- يحيي بن عبدالله برادر نفس زكيه كه پس از خروج نفس زكيه به ديار طبرستان و ديلم درآمد و كارش بالا گرفت و مردم به دورش جمع شدند، تا آنكه به سال 176 ق هارونالرشيد فضل بن يحيي را مامور دفع او گردانيد و سرانجام يحيي بن عبدالله در بغداد زنداني شد و درگذشت.
6- ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن عبدالله ابن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب(ع) معروف به ابن طباطبا كه در سال 199 ق در خلافت مامون خروج كرد و كوفه را به دست آورد، اما ديري نپاييد كه در همانجا درگذشت.
7- محمد بن محمد بن زيد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب(ع) كه بعد از وفات محمد بن ابراهيم جاي او را بگرفت، لكن فرمان به دست ابوالسرايا بود، ابوالسرايا به سال 200 ق اسير و كشته شد و محمد را نيز پيش مامون فرستادند.
8- ابراهيم بن موسي بو جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن ابي طالب(ع) كه در سال 200 ق زماني كه مامون در خراسان بود در يمن خروج كرد مامون بر او ظفر يافت و عفو كرد.
9- محمد بن قاسم بن عمر بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب(ع) كه در آغاز ملازم مسجد النبي بود، جمعي خراساني با اوبيعت كردند و اين به سال 219 ق بودأ سپس به جوزجان رفت و بعد او مدتي در طالقان خراسان خروج كرد، عبدالله بن طاهر بر او دست يافت و به نزد معتصم فرستاده معتصم او را زنداني كرد، اما او توانست از زندان فرار كند.
10-يحيي بن عمر بن يحيي بن حسين بن زيد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب(ع) كه در خلافت المستعين به سال 250 ق در كوفه خروج كرد، مردم كوفه او را گفتند كه اگر به سبب تنگدستي خطري چنين پيش گرفتي ما مالها فداي تو كنيم، بنشين تا فتنه برنخيزد، سوگند خورد به طلاق كه جز به تعصب آن كه دين حق ذليل شده و احكام شريعت منسوخ گشته خروج نميكنم، محمد بن عبدالله طاهر، حسين بن اسماعيل را به حرب او گسيل كرد و سيد را بگرفتند و سرش را برداشتند و پيش محمد بن عبدالله آوردند و محمد سر را پيش مستعين فرستاد، ياران يحيي به كوهستانهاي ري و تبرستان گريختند.
د) گروه چهارم، جمعي انبوه از ساداتي هستند كه چون علويان زيدي مذهب در تبرستان سلسله حكومتي براي خود تشكيل دادند به ايشان پيوستند، كثرت اين دسته را ابن اسفنديار در تاريخ طبرستان چنين بيان كرده است:
"در اين وقت ( اواسط سال 253ق) به عدد اوراق اشجار، سادات علويه و بني هاشم از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت او (حسن بن زيد) رسيدند. در حق همه مبرت و مكرمت فرمود و چنان شد كه هر وقت كه پاي در ركاب آوردي سيصد نفر علوي شمشير كشيده گرداگرد او كله بستندي."
اين چهار گروه از سادات بزرگوار چون به نواحي بالنسبه امن ايران مانند نقاط كوهستاني عراق و قومس و ري و ديلم و نواحي تبرستان ميرسيدند، رفته رفته با مردم اين بلاد در ميآميختند و به تدريج صورت بوميان محل را به خود ميگرفتند و سادات عصر، مقيم در نقاط مختلف كشور اعقاب آن بزرگواراناند.
آمار مشاهده و بقاع متبركه سادات و معصومزادگان در پهنه ايران
پراكندگي سادات در تمام نقاط اين پهنه يكسان نبود. به جاهايي كه احساس امنيت بيشتر ميكردند تعداد زيادتري روي ميآوردند، همانند كوهستان ري و تبرستان و پارهيي نقاط مركزي، با اين حال، بعضي از ايشان گرفتار مخالفان ميشدند و به شهادت ميرسيدند. امروز مرقد اكابر اين بزرگواران باقي و مزار و مطاف است. از برسنجيدن تعداد آنها در نقاط مختلف ميتوان پيبرد كه اين نقاط به چه نسبت مورد توجه ايشان بوده است، گرچه برخياز اين بقاع در طي زمان خراب و آثار آنها محو گرديده است.
طبق آماري كه به وسيله سازمان اوقاف تهيه شد و به سال 1352ش در روزنامه كيهان انتشار يافت، در سراسر ايران حدود 1059 امامزاده شمارش شده است كه استان مركزي از اين لحاظ مقام نخست را دارد. در تنها استاني كه امامزاده ديده نشد، استان سيستان و بلوچستان است.
در كتاب تاريخچه وقف در اسلام نام مساجد، امامزادهها، بقاع متبركه و مدارس قديمه در شهرستانها، به ترتيب نام شهرستان درج آمده و آمار ذيل در باب امامزادهها (به جز بقاع متبركه ديگر) برآن اساس فراهم و احصا گرديده كه به ترتيب امامزادهها (از 9 بيشتر) در ذيل درج ميافتد. در اين كتاب جمع كل نام امامزادههاي كشور بر 872 بالغ ميشود.
تهران و حومه يا ري قديم 112 (تهران 13، حومه 99)- كاشان، 86-شيراز،52-قم، 46-داراب، 35- فسا، 27-گروس، 27- گرگان،26- جهرم،25-نطنز، 25- محلات، 24-قائم شهر، 21- ملاير و تويسركان، 17- ساوه، 16-خمين، 15- كرج، 15- اصفهان، 14- سبزوار، 14- اراك، 12- نايين، 12- بابل، 11-بوشهر، 11-بيرجند، 11- همدان، 11-دامغان،10-رفسنجان، 10 و كرمان، 10.
تحقيق در احوال اين معصومزادگان و شناخت فرد فرد اين بزرگواران اغلب در نهايت صعوبت و گاه غيرممكن مينمايند بدين دلايل:
1 بسياري از سادات از ترس عمال جور در خفا به صورت پنهان بدين مرز و بوم آمدند و مجهولوار زيستند و ارباب انساب و نقباي سادات را از احوال و پايان كار ايشان اطلاعي به دست نبوده و متعرض نام شان در كتابهاي انساب نشدهاند. چون فوت كردند در محل، ارباب خير بقعتي برروي مزار ايشان بساختند و لوحه نامشان را برآن نصب كردند، لكن ترجمه حالشان ناگفته ماند.
2 لوحهيي كه در روز فوت براي نصب بر مزار اين بزرگواران فراهم ميآمد به خط كوفي بود، در زمانهاي بعد كه آنها را به خط ؤلث يا نسخ برميگرداندند، دشواريهاي خط كوفي در اعجام و اعراب و قرائت و گاه فرسوده شدن و ريختن برخي كلمات سبب تحريف و تصحيف ميگرديد، چنان كه مثلا" حسين به صورت حسن و نقي به صورت تقي و عبيدالله به صورت عبدالله و ظاهر به صورت طاهر در ميآمد و از اين نوع شواهد زياد به دست است
3 در بسياري از موارد در ذكر پدران صاحب مرقد تا اتصال به معصوم از باب اختصار در نسب، نام يك يا چند واسطه حذف شده است، بدانسان كه اكنون در نقاط مختلف امامزادههاي فراواني را ميبينيم كه فرزند امام موسي كاظم (ع) معرفي شدهاند، حال آنكه آن حضرت را بدين كثرت فرزند نبود و چنان كه در مفتتح اين مقالت در ذكر مهاجرت گروه دوم از سادات بيان شد، به نقل منابع، حضرت امام رضا (ع) بيستويك برادر بيش نداشت، بنابراين بقيه، فرزندزادگان و نبيره و احفاد و ذراري امام موسي كاظم (ع) هستند كه در نسبت شان يك چند واسطه حذف گرديده و اين موضوع آنان را به شكل فرزند بلافصل امام در آورده است.
بنا و تعمير بقاع امامزادهها
از ديرباز به حكم پارهيي اخبار، ظاهراص نخستين بنا بر روي مرقد معصومزادگان در همان زمان دفن شان به صورت سايباني ساده به وسيله علاقهمندان به خاندان نبوت و ارادت مندان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به وجود ميآمد و به مرور، ديگر نكوكاران چيزي برآن ميافزودند تا آنكه زمان چنداني نميگذشت كه صورت زيارت گاهي با آلت و عدت به خود ميگرفت. فيالمثل احداث زيارت گاه حضرت معصومه (س) را در قم چنين نوشتهاند: "پس از رحلت حضرت فاطمه (س) در قم، نخستين بنا كه عبارت بود از سايبان بوريايي به وسيله شيعيان كه ساكن قم و معروف به خاندان سعد اشعري بودند بر روي قبر گذارده شد. پس از مدت كمي يكي از دختران حضرت امام محمدتقي (ع) به نام سيد زينب به قم آمد و قبه با گنبد سادهيي بر روي قبر بنا نهاد". از آن پس كه سادات علوي در تبرستان صاحب قدرت شدند و حكومت به سال 270 ق به محمد بن زيد علوي رسيد و بعد كه آل بويه روي كار آمدند، امر آباد ساختن مرقد مطهره و بقاع متبركه مورد توجه خاص قرار گرفت. پس از آن نيز اين مهم ادامه يافت و هنوز قرني نگذشته بود كه به عهد سلجوقيان مجدالملك از وزيران شيعي مذهب آن سلاله بدين امر قيام كرد.
عبدالجليل رازي در النقض مينويسد: " وزير سعيد شهيد مجدالملك اسعد بن محمد بن موسي البراوستاني القمي قدسالله روحه با بزرگي رفعت و قبول و حرمت، خيرات بسيار فرمود، چون قبه امام حسن بن علي و علي زينالعابدين و محمدالباقر و جعفرالصادق (ع) به بقيع، كه هرچهار معصوم در يك حظيره مدفوناند و عباس عبدالمطلب در آنجا مدفون است به مدينه رسول (ص) به گورستان بقيع و مشهد موسي كاظم و محمد تقي (ع) به مقابر قريش هم او فرموده است به بغداد و مشهد سيد عبدالعظيم حسني به شهر ري و بسي از مشاهد سادات علوي و اشراف فاطمي (ع)، با آلت و عدت و شمع و اوقاف كه همه را دلالت است برصفاي اعتقاد او و درم قابل تربت حسين بن علي (ع) در كربلا مدفون است."
منابع:
تاريخچه وقف در اسلام، شهابي، (تهران، 1324 ش) 63، 81 135- تاريخ رويان، ص 77 به بعد- تاريخ طبرستان، ص 1\224 به بعد- تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، ص 67 به بعد- حج آنطور كه من رفتم، ص 43، 56- روزنامه كيهان، شماره 9111 (دوشنبه 28 آبان 1352 ش)- قصران، كريمان، 1\258- النقض، چاپ اول، ص 225.(etemaad)