چهارشنبه 4 آبان 1384-0:0

پايان فصل ييلاق

محمداسماعيل امامزاده(نماينده روزنامه کيهان در ساري)



براي رهايي از گرماي تابستان و يا سرماي زمستان، كوچ به نقاط مطلوب و خوش آب وهوا را در اصطلاح به ييلاق و قشلاق آن هم در مناطق دشتي و كوهستاني تعبير مي كنند.
مازندران ما براي بسياري از مسئولان و دستگاه هاي اجرايي كشور، به مثابه ييلاقي خوش منظر با آب و هوايي مطبوع در فصل بهار و تابستان تلقي مي شد و مردم اين استان از سفرهاي غيررسمي مقامات و وزرا، به عنوان سفرهاي غيركاري و شخصي اخبار فراواني را دريافت مي داشته و بعضا مسئولاني از مازندران نيز، ميزبان اين مقامات در فراهم آوردن امكانات رفاهي و تفريحي مازاد بر امكاناتي كه براي عموم فراهم شده، بوده اند.
اين سفرها علاوه بر آن كه براي شكوفايي مازندران و ترفيع شرايط زندگي ساكنان آن هيچ تأثير مثبتي نداشت، كه دست بر قضا به حال استان مضر نيز بوده است، چرا كه آن مسئول را با حجم امكانات رفاهي ويژه اي مواجه مي ساخت و او را با تصور تعميم اين امكانات در جاي جاي استان به اين باور غلط مي رساند كه مازندران يعني همان نقاط بزك شده مورد استفاده آن مسئول.
تنها خاصيت اين سفرها، برخورداري آن مسئول و خانواده و همراهان او از امكانات گردشگري، همچنين تحكيم و تقويت پايه هاي مسئولان ميزبان، كه همه توش و توان خود را مصروف تمهيد بهترين شرايط براي مهمانان مي نمودند، بود.
نگارنده به هيچ روي مخالف سفر و تفريح مسئولان و وزرا و بهره گيري آنان از امكانات موجود در مازندران و هر نقطه كشور نيست و معتقد به ايثار مسئولاني است كه در عين برخورداري از اين حق، كار و خدمت شبانه روزي به كشور و مردم را بر امور شخصي خود ترجيح مي دهند، ليكن پيكان نقد متوجه آناني است كه تعداد سفرهاي تفريحي شان به مازندران و يا استانهاي پرجاذبه ديگر بيش از سفرهاي كاري شان بوده و خطاب توبيخي، حواله كساني از مسئولان است كه شناخت اسطوره اي آنان از مازندران به همان سفرهاي تفريحي شان محدود مي شود، و اين حالت از مصاديق ظلم و خيانت به مازندران و مازندرانيهاست.
آيا فقط بايد از اين نوع مسئولان گلايه كرد و يا بايد از مسئولاني هم كه سفرهايشان به مازندران از جنس مأموريتي و كاري بوده، شكوائيه داشت؟
رسم ادب و ميزباني ايجاب مي كند تا ابتدا از آنان تشكر اما از دستاوردهاي سفرهاي مأموريتي شان هم پرسش كرد. بدون ورود به مصاديق و ذكر نام هيچ وزير و يا مسئولي، مي توان تأثير مأموريتشان را از ميزان محروميت كنوني مازندران و انباشت صدها مشكل و هزاران مطالبه مردمي پي برد. تمام طول نوار ساحلي مازندران را ويلاها و تأسيسات تفريحي وزارتخانه ها تشكيل مي دهد، كه اين خود حكايت از معنادار بودن نوع رويكرد وزرا به مازندران دارد، ضمن آن اگر وزرا و معاونان آنها در طول هر دو سال يك بار از اين امكانات استفاده كرده باشند و ظرف همين دو سال حداقل يك بار هم به مأموريت آمده باشند، آيا قابل قبول خواهد بود كه وضع مازندران چنين باشد؟! اگر جواب منفي است، بايد به كارآمدي و تأثير وجودي مقامات ارشد دستگاههاي دولتي شك كرد و اگر جواب مثبت باشد، بايد همت آنان را شديدا زير سؤال برد، البته مي توان از آرشيو وعده هاي محقق نشده مسئولان ارشد و مياني در مأموريت به مازندران، موارد عديده اي را يافت كه علي رغم پيگيري مطبوعات، در كنار قولهاي عمل نشده مسئولان استاني، آلبومي ملال آور از مظلوميت مردم مازندران را به وجود مي آورد.
سفرهاي مقامات به مازندران چه از جنس تفريحي و يا مأموريتي، داراي شاخصه مشترك و مشابه است. در سفر تفريحي، مسئول با همراهان خود از جاده هاي آسفالته كه اغلب از داخل و يا كنار جنگل مي گذرد، با مناظر و چشم اندازهاي زيبا و فرح بخش عبور كرده و در نقطه و يا نقاط هدف استقرار مي يابد و پس از چند روز اقامت و جابه جا شدن بين دو يا چند نقطه زيبا، با خاطره اي شيرين و روحيه اي مبتهج، استان را به مقصد تهران ترك مي گويد. مسئولان ماموريتي نيز با گذر از جاده هاي پرنشاط، در جمع مسئولان استان و يا دستگاه مربوط به خود و در ساختمان شيك اداري و دولتي حضور به هم رسانده و نهايتا بعد از چند جلسه و حداكثر بازديد از يك يا چند پروژه و سرانجام استراحت در ويلا و يا تاسيسات تفريحي، مازندران را وداع مي گويد. از مسئولان تفرجي مي توان شاكر بود كه مازندران را براي تمدد اعصاب خود انتخاب كرده و اميد داشت كه ان شاءالله رسم ميهماني در برخورداري از مواهب طبيعي آن را با توجه بيشتر به اين استان ادا كنند، اما از مقامات مأموريتي بايد گله مند بود كه چرا از جاده هاي اصلي فاصله اي در حد 2 كيلومتر نگرفته و بدون نقاب، سيماي واقعي مازندران را در پس محروميت هاي شهري و روستايي به نظاره ننشستند؟! اگر سفرهاي تشريفاتي و گل و بلبلي به مازندران بخواهد انجام بپذيرد، صدها سفر اين چنيني نيز نخواهد توانست دردي جانكاه از مجموعه آلام واقعي مردم اين استان ثروتمند را درمان كند. در اين ميان نمي توان از كنار تقصير مديران استاني نيز بي تفاوت عبور كرد. آنها نيز در بيان آمار و ارقام و به تصوير كشيدن وضعيت رضايت بخش عملكرد خود، آنچنان ره افراط را مي پيمايند كه تو گويي پس از تبيين بيلان كاركرد اين مديران، ديگر هيچ مشكلي در مازندران باقي نمانده و شرايط تعالي و تكامل در بهترين نقطه خود در مازندران قرار دارد!
واقعيت اين است كه اغلب مديران مازندران به تبع مسئولان ارشد خود در پايتخت، تحت تأثير نگاه انتزاعي در برخورد با اين استان راهبردي، مازندران را با ساير استانها در سهم بري از بودجه و اعتبارات در يك سطح و رديف قرار داده و اگر يك سال بودجه آن در مقايسه با سال گذشته قدري افزايش را نشان دهند، دهها روزنامه و نشريه محلي را خبر كرده و اين مهمترين خبر كهكشان راه شيري را به اطلاع آنها مي رسانند و به حساب عملكرد مديريتي خود واريز مي كنند، غافل از آنكه كوچكترين سرمايه گذاري در مازندران، بيشترين و سريع ترين سود را عايد كشور مي كند و اين سود با ارزش فراتر از بعد اقتصادي خود، براي كشور و غرور ملي ايرانيان نقش اساسي را ايفا مي كند، و حال آنكه در حال حاضر جايگاه اعتباري مازندران در ميان استانهاي كشور جاي حيرت و تأسف دارد و بايد بر اين جايگاه، مسئولان مربوطه را مورد استنطاق و توبيخ قرار داد.
فقدان مديريت ارشد پرسشگر در مازندران از سويي، و عدم وجود چشم اندازهاي بلند در برنامه ريزي هاي كلان مديريتي در اغلب دستگاههاي اجرايي مازندران از سوي ديگر، زمينه را براي تحمل كاستي وزرا و مقامات ارشد كشور در برخورد با مازندران مساعدتر كرده، چرا كه از قديم گفته اند: تا طفل نگريد، چگونه مي توان به نيازهاي او پي برد.
اما با عادي شدن شرايط كار و فعاليت براي دولت منتخب و عدالت محور، مي توان اميد آن را داشت كه فصل ييلاقي مازندران سپري شده و اين استان غبن زده و مصيبت ديده از اين پس شاهد حضور دلسوزانه و كارگشا يا نه مقامات كشور و وزرا در خود خواهد بود كه با همت استاندار تحول خواه و عدالت گراي خود و ساير مديران همسوي با او، به زواياي پنهان محروميتها سفر كرده و صدف سربلندي ايران اسلامي را با فرآيند توليد و افزايش سرمايه از حذف فقر و نكبت جدا سازند.