پنجشنبه 21 اسفند 1393-10:18
من، کودک پرورشگاهی و پادگان ساری
ساری و استان ما زمانی ملی می شود که نمایندگانی ملی داشته باشد و نماینده زمانی ملی می شود که پشتوانه کارشناسی ملی از او حمایت کند.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، سارا نیاز: چشمانم را به سقف می دوزم تا پس از یک روز پر از کار، اندکی آرام شوم. ذهنم درگیر هزاران چشمی می شود که به سقف دوخته اند و نه تنها از این خیره گی آرامش نمی یابند، بلکه هر دقیقه که می گذرد، تکه ای از آینده شان کم می شود. کم شدنی که آن را هیچ افزونی نیست.
جایی خواندم که یکی از علت های عقب ماندگی ذهنی، فقدان توجه به کودک است. غم انگیزترین موارد مربوط به کودکانی است که در پرورشگاه ها بزرگ می شوند. پرورشگاه هایی که کودکان در آن با وجود تلاش های غیرقابل انکار و ستودنی پرستارانشان، شرایط یک خانواده را ندارند.
تحقیقات برخی روان شناسان نشان داده است که اقامت سه ساله در پرورشگاه به طور متوسط ضریب هوشی 72 به بار می آورد. به عبارت دیگر کودکی که سال های اول زندگی خود را در محیط روانی فقیر بگذراند هرگز نخواهد توانست کمبود هوشی خود را جبران کند.
در محیط روانی فقیر همچون پرورشگاه ها و یا مهمتر از آن، خانواده هایی با سرپرستان فاقد صلاحیت، کودکانی رشد پیدا می کنند که از نظر روحی در معرض آسیب های فراوانی هستند و در خانواده های بدسرپرست حتی می تواند این آسیب ها جسمی نیز باشد.
قانون حمایت از کودکان بی سرپرست، بسیار دیر، اما در نهایت اصلاح شد و امروزه فرزندپذیری در ایران، نه بسیار سهل، که کمی آسان تر از گذشته شده است. در قانون جدید کسانی که دارای فرزند نیز هستند می توانند به صورت امین موقت کودکی را به کانون گرم خانواده خود ببرند و شاید همت چند درصدشان در این راه بتواند حداقل کودکان پرورشگاه ها را به خانواده ای امین منتقل کند، بازهم شاهد چنین اتفاقی نیستیم که می تواند علل فرهنگی بسیار داشته باشد.
بی شک اگر با چشمی جستجوگر به اطراف مان بنگریم، کودکان بدسرپرست را که حاصل نبود آموزش صحیح والدین، بیکاری، اعتیاد و ده ها علت دیگرند خواهیم یافت و فقط به پرورشگاه ها محدود نمی شوند.
خواستم بگویم از پس همه این دعواهای سیاسی و جناحی و کشمکش بر سر اینکه پادگان ساری را دامادی منتقل نکرد و فلان اعتبار را دامادی نگرفت و اصلا دامادی کاری نکرد و همه کارهای عالی از مدیریت دیگران بود، هستند موضوعاتی از این دست که می توانند فراتر از همه این دعواهای انتخاباتی و غیر ضرور باشند.
نماینده وظیفه دارد که به این مردم خدمت کند. این تکلیف دامادی هاست که از درد و رنج مردم بکاهند. این تکلیف آنهاست که بر دستگاههای دولتی نظارت کنند تا نکند در این کمبودها، رنجی بر رنج مردم اضافه شود.
بر اساس این تکلیف ها بود که برای فرودگاه ساری بودجه ای قابل ملاحظه گرفته شد. دو کیلینیک درمانی تخصصی و منحصر به فرد در ساری افتتاح کرد. زمینه های انتقال پادگان ساری پس از 21سال فراهم و کارخانه تعطیل روغن نباتی غنچه احیا شد و خط تولید کارخانه چوب و کاغذ رونق یافت و دهها کار دیگر.
ما هرگز این اجازه را نداریم وارد دعوایی شویم که در پی آن بخواهیم اثبات کنیم مثلا فلان کار را این مدیر انجام داد و آن مدیر دخیل نبود و این بودجه را این گرفت و آن نگرفت. این رفتارها حاشیه ساز است و نه نقدی در آن است و نه دلسوزی.
این یادداشت بهانه ای بود تا بگویم در پس همه این حواشی های غیر ضرور، هستند موضوعاتی مانند همین کودکان بدسرپرست که از اشتغال تا ازدواج و تربیت و اعتیاد و...را در بر می گیرد و جای کار بسیار دارد و می تواند گوشه ای از آلودگی های آسمان اجتماعی مان را در حال و آینده فیلتر کند.
این یادداشت دست نیازی است به سوی همه کسانی که می توانند فرهنگ بسازند و دلسوزانی هستند که نگاه شان به مسائل، علمی است و کارشناسانه و نه احساسی و شعاری.
این یاداداشت را نوشتم تا بگویم دامادی و دامادی ها، امروز به برکت اعتماد مردم این دیار، فرصتی دارند تا نظرات کارشناسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی خبرگان این خطه را به قانونی پایدار و موفق تبدیل کنند.
دلسوختگان و شرافتمندان استانم؛ مسئله کودکان بدسرپرست که به فرهنگ ازدواج، اشتغال و بیکاری ، اعتیاد، عدم برنامه ریزی مناسب و اصولی ارتباط مستقیم دارد و موضوعاتی فراگیر و مهم از این دست که می تواند در حال و آینده جامعه تاثیر بگذارد را واکاوید و با مشورتی که به نمایندگان مان می دهید، آنها را در دیدن افق های بلند یاری کنید تا در دعواهای سطحی و جناحی و انتخاباتی گرفتار نیایند.
ساری و استان ما زمانی ملی می شود که نمایندگانی ملی داشته باشد و نماینده زمانی ملی می شود که پشتوانه کارشناسی ملی از او حمایت کند.
*عکس های گزارش مربوط به مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست شکوفه ساری ست.