جمعه 7 فروردين 1394-12:10

در انتقاد از ترافیک پنج شنبه شب محور سوادکوه

راه بندان، مسئولان را مات کرد!

در اثنای معطلی در راه بندان سوادکوه، زمانی که خودورها 2 متر به جلو می رفتند و 10 دقیقه متوقف می شدند، راننده ای که از پلاک ماشینش می شد فهمید مسافر است، سر را از پنجره خودروی خود بیرون آورد و بلند گفت: «حالا بروید ادعای مدیریت جهانی داشته باشید و هی بگویید مرگ بر فلان و بهمان!!»


 مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، سردبیر: یک هفته در جاده های غرب کشور و پیمودن نزدیک به 2500 کیلومتر مسیر در سه استان کرمانشاه، کردستان و لرستان، بدون حتی دقیقه ای ماندن در ترافیک و دردسر راه بندان! حتی در تهران شلوغ و بزرگ هم راه بندان قابل گفتنی نبود!

 از جمعه گذشته -پیش از تحویل سال نو- تا پنج شنبه 6 فروردین ماه  بسیاری از شهرهای غرب کشور را در آفتاب و برف بهاری گشتم و مشکل حمل و نقلی که قابل نوشتن باشد، نیافتم؛ دیروز اما بیش از 700 کیلومتر راه را از کرمانشاه تا زیراب،  9 ساعته آمدم و از میدان اصلی شهر زیراب را تا تونل شیرگاه که 20 کیلومتر هم نیست،  4 ساعت در راه بندان ماندم!!

از عصر دیروز تا شباهنگام، هزاران خودروی بزرگ و کوچک بومی وغیربومی در راه بندان سوادکوه ماندند. برخی پیاده راه افتاده بودند، عده ای مشکل سرویس بهداشتی پیدا کرده بودند، چند ماشین به یکدیگر برخورد کردند که رانندگان آن ها از فرط خستگی و بی حوصلگی حتی از خودروهای شان پیاده هم نشدند، وانگهی غیر از پارک جوارم، پلیسی هم نبود که مشکل گشا باشد؛ یک آشفتگی کامل و بی تدبیری محض از سوی کاربدستان استانی.

با توجه به تجربه های سال های گذشته و قرار گرفتن در آستانه موج دوم سفرها، ترافیک دیشب قابل پیش بینی بود، ولی مسئولان خدمات سفر استان و پلیس راه ترجیح دادند در ستادشان بماند و به ارائه آمارهای دل خوش کنک و رسانه پسند، بسنده کنند.

به ارزش ریالی وقت و زمانی که مردم اعم از بومی ها و مسافران، شب گذشته در محور سوادکوه و در ترافیک کور و لاینحل زیراب و شیرگاه تلف کردند، کاری ندارم، چرا که تلف شدن وقت و ساعت در  این مملکت عادی ترین مساله است؛ هر چند کافیست ارزش ریالی هر دقیقه از زمانی را که در اختیار داریم، در دقیقه‌هایی که در ترافیک تلف می‌شوند، ضرب کنیم. عددی به دست می آید که اگر در روزهای کاری سال ضرب شود، می‌تواند تخمینی از ضرر مالی گرفتار شدن در راه بندانی شبیه دیروز و دیشب را به ما نشان دهد.

به استهلاک خودرو هم نمی پردازم، عاملی که در بحرانی چون ترافیک دیروز سوادکوه باعث کاهش شدید سلامت موتور، سوخت، تایر، لنت ترمز، روغن موتور و دیگر اجزای خودرو می شود.

تمامی عواملی که سبب تراکم حجم ترافیک، کندی آمد و شد مردم و افزایش زمان دسترسی شهروندان به نیازهای روزمره خود شود یا تولید را از صرفه مطلوب خود تنزل دهد، جزو هزینه‌های اقتصاد ترافیک محسوب می‌شوند، لیکن من از میان همه ضایعات و هزینه ها و خسارت های آشکار و پنهان راه بندان، تنها به یک مشکل مهم می پردازم که همانا آسیب های روانی ترافیک است.

ترافیک بر کل بدن انسان تاثیر می گذارد، ولی اثر آن روی مغز بیشتر است. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند تنها 90 روز برای تغییر DNA انسان کافی است. سی دقیقه تماس با ترافیک های پر دود وسایل نقلیه، منجر به تشدید فعالیت های الکتریکی مغز می شود که این اتفاق ممکن است موجب تغییر یا تخریب رفتاری و شخصیتی فرد و در برخی موارد تخریب منطق و قدرت تصمیم گیری وی شود؛ اگرچه از استرس ناشی از آن نیز نمی توان غافل شد.



روان شناسان طیف خشم را از عصبانیت های لحظه ای تا انفجار فرد می دانند. علت هر چه باشد، عصبانیت در ترافیک، فوران مخرب خشم است. راه بندان دیشب یک بمب خشونت بود، تلنگری برای جنگ اعصاب و ایجاد درگیری های فیزیکی.

 انسان زمانی شاد است که زندگی بر وفق ‌مرادش باشد و دغدغه‌ای نداشته باشد، اما موضوع هایی چون بحران جاده ای دیروز و دیشب در سوادکوه که پیش تر نیز رخ داده، در آینده هم شاید گریبانگیر شود، به دغدغه مردم بومی و مسافران تبدیل شده است.

تحقق نیافتن حداقل حقوق مدنی و شهروندی و بی برنامگی عمومی(حداقل در بحث ترافیک) سبب ایجاد نارضایتی بین مردم و نیز رادیکالیزه شدن عصبانیت، اخم، اضطراب و استرس می شود.

کارشناس ها می گویند بیش از 20 درصد مردم ایران مضطرب و افسرده اند. خوب است حداقل در تعطیلات سال نو که موعد تفریح و گشت و گذار ایرانی هاست، کمی بیشتر به فکر باشیم تا اضطراب و افسردگی و استرس را برای چند روز هم که شده از مردم دور کنیم.

***

دیشب در اثنای معطلی در راه بندان سوادکوه، زمانی که خودروها 2 متر به جلو می رفتند و 10 دقیقه متوقف می شدند، راننده ای که از پلاک ماشینش می شد فهمید مسافر است، سر را از پنجره خودروی خود بیرون آورد و بلند گفت: «حالا بروید ادعای مدیریت جهانی داشته باشید و هی بگویید مرگ بر فلان و بهمان!!»