چهارشنبه 30 آذر 1384-0:0
رسمي پر دردسر!
شب يلداي مهربان مغلوب ديو تجملات
سنت شيرين و دلنشين شب يلدا که صله رحم و گذران يک شب طولاني در کنار اقوام بود اينک به رسمي دردسرساز براي اغلب خانوادهها تبديل شده است
از هفته پيش براي مراسم شب چله دخترش آماده شده خانه را آب و جارو کرده و براي خودش و دخترش که يکماه از نامزدياش ميگذرد سفارش لباس داده است. تلفن را بر ميدارد و ميهمانها را دعوت ميکند. به ليست بلند و بالايي که حدود 50 نفر را شامل ميشود نگاهي مياندازد. هنوز چند نفر ديگر ماندهاند تا از شر دعوت ميهمانها خلاصي يابد. بعد از آن نوبت ميرسد به سفارش ميوه و شيريني و آجيل براي آن شب.
دخترش ميگويد: بايد چند نوع غذا سفارش بدهيد. مادر با عصبانيت ميگويد: فکر پدرت باش هنوز از پس قرض و قوله مراسم نامزديات برنيامده. نبايد به او فشار بياوري.
دختر با ناراحتي ميگويد: من آبرو دارم. نميخواهم فردا سرکوفت بشنوم، که مراسم فلان دختر فاميلمان در باغ و رستوران بود آن هم با چه دبدبه و کبکبهاي. من اين چيزها سرم نميشود بايد چند نوع غذا... در همين اثنا پدر خسته و کوفته از راه ميرسد و متوجه موضوع مورد بحث ميشود، ميگويد: از کجا بياورم. همين امروز به خاطر ديرکرد قسط وامي که براي نامزديات گرفتهام به من اخطار دادهاند، آبرويم درخطر است. نامهاي از کيفش در ميآورد و با عصبانيت روبهروي دخترش ميگيرد و سر او فرياد ميکشد: تو چرا اينقدر خودخواهي و فقط به خودت و آبرويت فکر ميکني،
دختر با عجله پلهها را بالا ميرود و با شدت در اتاقش را به هم ميکوبد. پدر و مادر مستأصل به هم مينگرند.
رحيم از ماشين پياده ميشود و دزدگير ماشين مدل بالايش را ميزند. دست مادرش را ميگيرد و به مغازه ميوهفروشي که به داشتن ميوههاي تر و تازه و دستچين معروف است، وارد ميشوند. ميوهفروش که مشترياش را ميشناسد با خوشرويي با آنها چاق سلامتي ميکند. رحيم با مشورت مادرش سفارش 12 نوع ميوه و از هر کدام... کيلو را ميدهد بيعانه ميدهد و به اتفاق مادرش از مغازه خارج ميشود.
نفسي ميکشد و ميگويد: خب اينهم از شيريني، آجيل و ميوه حالا ميماند کادو و هديه مادرش ميگويد: وقتي آنها مراسمشان را در بهترين هتل گرفتهاند ما نبايد جلوي آنها کم بياوريم. بايد کادويي بگيريم که حرفي در آن نباشد و رحيم جلوي جواهرفروشي ترمز ميزند.
شب چله و يا شب يلدا را پيش رو داريم و خوب ميدانيم که فصل پاييز رو به اتمام است و فصل سرد زمستان در آغاز راه. براي تمام ايرانيان شب يلدا رسمي خاطرهانگيز است. از هزاران سال پيش ايرانيان در چنين شبي که بلندترين شب سال و شب غلبه نور برتاريکي است در خانه بزرگ فاميل گردهم ميآيند و با صرف تنقلات، آجيل و ميوه بر مودت و دوستي ميان خود ميافزايند.
از يکي از بزرگ ترها که درباره ي اين شب ميپرسم آهي ميکشد و ميگويد: يادش بخير. چه حال و هوايي داشت. از مدتها قبل منتظر رسيدن اين شب بوديم. همهء افراد فاميل در منزل بزرگ خانواده جمع ميشدند و بيپيرايه از مشکلات خود ميگفتند و سعي ميکردند با استفاده از تجارب بزرگترها راهحلي براي گرهگشايي اين مشکلات بيابند.
وي قد راست ميکند و ميگويد: وقتي همه ميآمدند و جمعمان تکميل ميشد، شاهنامهخواني آغاز ميشد و بعد تفأل به ديوان حافظ که حال و هوايي به مجلس ميداد.
دستي به محاسن سفيدش ميکشد و ادامه ميدهد: اما حالا چي؟ نه خبري از شاهنامهخواني است و نه تفأل به حافظ. وقتي هم ميآيند يا دير ميآيند و يا عجله دارند که زودتر بروند، بعضيهايشان هم اصلا" نميآيند و براي خودشان برنامه دارند. يا رستوران رزرو کردهاند يا براي شب چلهاي تازه عروس و داماد فاميلشان دعوت دارند.
دکتر قاضي استاد دانشگاه در اين باره ميگويد: سنت رسم شيرين و دلنشين شب يلدا که هم صله رحم بود و هم گذران يک شب طولاني حالا به رسمي دردسرساز براي خانوادهها به خصوص آنها که تازه عروس و داماد دارند تبديل شده است.
وي ميافزايد: ابتدا بردن چند نوع ميوه و آجيل در شب چله براي عروس رسم بود و در برخي از شهرها و استانهاي ايران براي عروسشان هديه ميفرستادند.
اما هر روز بر تجملات افزوده شد. اين ميوهها بعد تبديل به خوانچههايي از چندين نوع ميوه و هدايايي گرانقيمت شد و حالا هم خود شاهديد که برگزاري اين مراسم در هتل و رستوران کاري است که اگرغير از آن باشد تعجبآور است.
واقعا" عجيب است که اصل مراسم شب چله در حصار تجملات وتشريفات در حال تغيير شکل و به فراموشي سپردن است.
دکتر قاضي ميگويد: در شب يلدا خانوادهها با دور هم جمع شدن زمستان سرد را با گرمي محبت و عاطفه آغاز ميکنند. هر چند تجملات و تشريفاتي که به اين رسم افزوده شده نتوانسته اين رسم را از يادها بزدايد اما باعث شده است که حلاوت و شيريني اين شب در کام بسياري تلخ شود و سرمنشأ کدورتهايي شود که به اختلافات بزرگ دامن ميزند.
وي ميافزايد: براي رفع تجملات که به تمامي آداب و رسوم ما رسوخ کرده است بايد فرهنگسازي شود.
اگر خانوادهها به اصل و پيام اين رسم که همانا دور هم بودن و به جا آوردن صله رحم است توجه کنند و از آميختن با تجملات و تشريفات که براي ما دردسرساز شده است بپرهيزند مطمئنا" اين آيين براي همهء ايرانيان همچون گذشته خوشايند خواهد بود و دغدغه اين که چه هديهاي براي داماد و عروسمان بفرستيم و چطور مراسم شب چله را برگزار کنيم آزارمان نخواهد داد.
يکبار براي هميشه بايد با تشريفاتي که جز صرف هزينههاي اضافي پيامدي ندارد مقابله کنيم تا بتوانيم از آداب و رسومي که هزاران سال سينه به سينه حفظ شدهاند لذت ببريم.
يک کارشناس اجتماعي نيز در اين باره ميگويد: برگزاري پرهزينه مراسم شب چله اگرچه ممکن است براي گروهي از خانوادهها سهل و آسان باشد اما بايد پذيرفت که اين تشريفات در سايه چشم و همچشميها براي عدهاي دردسرساز شده است.
کما اينکه متاسفانه هر سال به شاخ و برگ آن نيز اضافه ميشود.
وي ميافزايد: بنابراين، خانوادهها بايد گام اول را در حذف اين شاخ و برگهاي زايد و تشريفات بردارند و اين هزينهها را صرف ساير نيازهاي فرزندانشان کنند تا هم اين سنت حسنه همچون گذشته حفظ شود و هم دغدغههاي مالي جوانان کاهش يابد.(khorasannews)
از هفته پيش براي مراسم شب چله دخترش آماده شده خانه را آب و جارو کرده و براي خودش و دخترش که يکماه از نامزدياش ميگذرد سفارش لباس داده است. تلفن را بر ميدارد و ميهمانها را دعوت ميکند. به ليست بلند و بالايي که حدود 50 نفر را شامل ميشود نگاهي مياندازد. هنوز چند نفر ديگر ماندهاند تا از شر دعوت ميهمانها خلاصي يابد. بعد از آن نوبت ميرسد به سفارش ميوه و شيريني و آجيل براي آن شب.
دخترش ميگويد: بايد چند نوع غذا سفارش بدهيد. مادر با عصبانيت ميگويد: فکر پدرت باش هنوز از پس قرض و قوله مراسم نامزديات برنيامده. نبايد به او فشار بياوري.
دختر با ناراحتي ميگويد: من آبرو دارم. نميخواهم فردا سرکوفت بشنوم، که مراسم فلان دختر فاميلمان در باغ و رستوران بود آن هم با چه دبدبه و کبکبهاي. من اين چيزها سرم نميشود بايد چند نوع غذا... در همين اثنا پدر خسته و کوفته از راه ميرسد و متوجه موضوع مورد بحث ميشود، ميگويد: از کجا بياورم. همين امروز به خاطر ديرکرد قسط وامي که براي نامزديات گرفتهام به من اخطار دادهاند، آبرويم درخطر است. نامهاي از کيفش در ميآورد و با عصبانيت روبهروي دخترش ميگيرد و سر او فرياد ميکشد: تو چرا اينقدر خودخواهي و فقط به خودت و آبرويت فکر ميکني،
دختر با عجله پلهها را بالا ميرود و با شدت در اتاقش را به هم ميکوبد. پدر و مادر مستأصل به هم مينگرند.
رحيم از ماشين پياده ميشود و دزدگير ماشين مدل بالايش را ميزند. دست مادرش را ميگيرد و به مغازه ميوهفروشي که به داشتن ميوههاي تر و تازه و دستچين معروف است، وارد ميشوند. ميوهفروش که مشترياش را ميشناسد با خوشرويي با آنها چاق سلامتي ميکند. رحيم با مشورت مادرش سفارش 12 نوع ميوه و از هر کدام... کيلو را ميدهد بيعانه ميدهد و به اتفاق مادرش از مغازه خارج ميشود.
نفسي ميکشد و ميگويد: خب اينهم از شيريني، آجيل و ميوه حالا ميماند کادو و هديه مادرش ميگويد: وقتي آنها مراسمشان را در بهترين هتل گرفتهاند ما نبايد جلوي آنها کم بياوريم. بايد کادويي بگيريم که حرفي در آن نباشد و رحيم جلوي جواهرفروشي ترمز ميزند.
شب چله و يا شب يلدا را پيش رو داريم و خوب ميدانيم که فصل پاييز رو به اتمام است و فصل سرد زمستان در آغاز راه. براي تمام ايرانيان شب يلدا رسمي خاطرهانگيز است. از هزاران سال پيش ايرانيان در چنين شبي که بلندترين شب سال و شب غلبه نور برتاريکي است در خانه بزرگ فاميل گردهم ميآيند و با صرف تنقلات، آجيل و ميوه بر مودت و دوستي ميان خود ميافزايند.
از يکي از بزرگ ترها که درباره ي اين شب ميپرسم آهي ميکشد و ميگويد: يادش بخير. چه حال و هوايي داشت. از مدتها قبل منتظر رسيدن اين شب بوديم. همهء افراد فاميل در منزل بزرگ خانواده جمع ميشدند و بيپيرايه از مشکلات خود ميگفتند و سعي ميکردند با استفاده از تجارب بزرگترها راهحلي براي گرهگشايي اين مشکلات بيابند.
وي قد راست ميکند و ميگويد: وقتي همه ميآمدند و جمعمان تکميل ميشد، شاهنامهخواني آغاز ميشد و بعد تفأل به ديوان حافظ که حال و هوايي به مجلس ميداد.
دستي به محاسن سفيدش ميکشد و ادامه ميدهد: اما حالا چي؟ نه خبري از شاهنامهخواني است و نه تفأل به حافظ. وقتي هم ميآيند يا دير ميآيند و يا عجله دارند که زودتر بروند، بعضيهايشان هم اصلا" نميآيند و براي خودشان برنامه دارند. يا رستوران رزرو کردهاند يا براي شب چلهاي تازه عروس و داماد فاميلشان دعوت دارند.
دکتر قاضي استاد دانشگاه در اين باره ميگويد: سنت رسم شيرين و دلنشين شب يلدا که هم صله رحم بود و هم گذران يک شب طولاني حالا به رسمي دردسرساز براي خانوادهها به خصوص آنها که تازه عروس و داماد دارند تبديل شده است.
وي ميافزايد: ابتدا بردن چند نوع ميوه و آجيل در شب چله براي عروس رسم بود و در برخي از شهرها و استانهاي ايران براي عروسشان هديه ميفرستادند.
اما هر روز بر تجملات افزوده شد. اين ميوهها بعد تبديل به خوانچههايي از چندين نوع ميوه و هدايايي گرانقيمت شد و حالا هم خود شاهديد که برگزاري اين مراسم در هتل و رستوران کاري است که اگرغير از آن باشد تعجبآور است.
واقعا" عجيب است که اصل مراسم شب چله در حصار تجملات وتشريفات در حال تغيير شکل و به فراموشي سپردن است.
دکتر قاضي ميگويد: در شب يلدا خانوادهها با دور هم جمع شدن زمستان سرد را با گرمي محبت و عاطفه آغاز ميکنند. هر چند تجملات و تشريفاتي که به اين رسم افزوده شده نتوانسته اين رسم را از يادها بزدايد اما باعث شده است که حلاوت و شيريني اين شب در کام بسياري تلخ شود و سرمنشأ کدورتهايي شود که به اختلافات بزرگ دامن ميزند.
وي ميافزايد: براي رفع تجملات که به تمامي آداب و رسوم ما رسوخ کرده است بايد فرهنگسازي شود.
اگر خانوادهها به اصل و پيام اين رسم که همانا دور هم بودن و به جا آوردن صله رحم است توجه کنند و از آميختن با تجملات و تشريفات که براي ما دردسرساز شده است بپرهيزند مطمئنا" اين آيين براي همهء ايرانيان همچون گذشته خوشايند خواهد بود و دغدغه اين که چه هديهاي براي داماد و عروسمان بفرستيم و چطور مراسم شب چله را برگزار کنيم آزارمان نخواهد داد.
يکبار براي هميشه بايد با تشريفاتي که جز صرف هزينههاي اضافي پيامدي ندارد مقابله کنيم تا بتوانيم از آداب و رسومي که هزاران سال سينه به سينه حفظ شدهاند لذت ببريم.
يک کارشناس اجتماعي نيز در اين باره ميگويد: برگزاري پرهزينه مراسم شب چله اگرچه ممکن است براي گروهي از خانوادهها سهل و آسان باشد اما بايد پذيرفت که اين تشريفات در سايه چشم و همچشميها براي عدهاي دردسرساز شده است.
کما اينکه متاسفانه هر سال به شاخ و برگ آن نيز اضافه ميشود.
وي ميافزايد: بنابراين، خانوادهها بايد گام اول را در حذف اين شاخ و برگهاي زايد و تشريفات بردارند و اين هزينهها را صرف ساير نيازهاي فرزندانشان کنند تا هم اين سنت حسنه همچون گذشته حفظ شود و هم دغدغههاي مالي جوانان کاهش يابد.(khorasannews)