دوشنبه 12 دی 1384-0:0

وظايف سنگين استاندار

نوشته:دكتر غلامعلي رنجبر،پژوهشگر و استاد دانشگاه(متن کامل)


تذكر: اين نامه به صورت سرگشاده بوده ، به رسم ادب پس از تكميل تقديم استاندار محترم خواهد شد. از مسئولان محترم مازندنومه كه بر بنده منت دارند خواهشمند هستم به شكلي در قسمتي آن را قرار دهند كه براي مدت طولاني تر در ويترين صفحه اصلي باقي بماند تا امكان استفاده بيشتر از نظرات صاحب نظران براي تكميل اين مباحث به وجود بيايد.

به جناب آقاي شفقت به خاطر توفيق دريافت حكم استانداري مازندران تبريك عرض نموده و از خداوند موفقيت ايشان را از صميم قلب آرزومندم.

 چندي قبل در مقاله اي گفتم كه چالش انتخاب استاندار بين دولت، نمايندگان استان و مقامات حقيقي و حقوقي و مردم استان بالاخره با انتخاب استاندار پايان مي پذيرد ولي هر كس كه انتخاب شود با چالش هاي جدي روبرو است. اينك بر آن هستم تا وظائف استاندار را نه به شكل يك دستور اداري و سازماني بلكه به شكلي كه مردم متوقع هستند به ايشان گوشزد نمايم.

 وظيفه شماره يك نامبرده سر و سامان دادن به وضعيت مديريت در استان است. انسان از ديدن برخي چهره ها به عنوان مدير دستگاهها در استان خجالت مي كشد و انگار فقط روابط در تعيين مدير نقش بازي مي كردند و صلاحيت ها، شايستگي ها و لياقت ها همه لق لقه زباني بيش نيستند. ضعيف ترين آدم ها به صرف داشتن روابط چاپلوس مدارانه بر اريكه مديريت استان تكيه زدند و عامل اصلي ضعف هاي ريشه اي موجود در استان وجود همين مديريت است. خدا كند از آقاي استاندار نشنويم كه وضعيت مديريت استان مطلوب است چرا كه در غير اين صورت نه نويسنده بلكه خود ايشان هم به سياسي بودن اين حرف اعتقاد خواهند داشت.

دكتر احمدي نژاد سعي كرد تا انتخاب عناصر قدرت را از حالت سنتي خارج ساخته و بر نيروهاي كارآمد، تا حدي جوان و اهل كار و تخصص تاكيد نمودند. استاندار هم در چينش جديد نيروها منهاي روابط حزبي و سياسي و خط و خط بازي و تبليغاتي كه بر له يا عليه افرادي وجود دارد، به گزينش نيروهايي دست بزنند كه از اصول اعلان شده رياست محترم جمهوري تبعيت نمايند. در گزينش نيروها شهر محوري موجب ايراد اتهامات جديدي به استاندار محترم خواهد شد و احتمالاَ عكس العمل هايي را در استان به دنبال خواهد آورد.

نگاه شهر محور نگاه بسته و محدودي است كه چندين شهر و نمايندگان محترم شان در دام آن گرفتار آمده اند و از اين راه ضربات مهلك و سنگيني به استان وارد آمده است. استاندار بايد با سعه صدر و با درايت اين پوستة بد طراحي شده را كنار زده و صرفاً با كار كارشناسي لياقت و صلاحيت نيروها را ملاك كار قرار دهد. فكر اينكه هر وزارتخانه اي به هر نتيجه اي رسيد استاندار با آن كار خواهد كرد هم به دور از شأنيت مديريت عالي در استان مي باشد چرا كه استاندار در جزء جزء مسائل استان دخيل است و بايد با اتكاء به نيروهاي قوي و قدرتمند و كارآمد و داراي شايستگي كارها را سامان و سازمان دهد.

جناب آقاي استاندار، درايت شما زماني براي مردم روشن خواهد شد كه اهل زد و بند و بده و بستان هاي سياسي نباشيد. البته كار كردن در خارج از اين چارچوب بسيار سخت و شكننده خواهد بود. زد و بند بازان محيط استان را طوري آلوده كرده اند كه مردم باور نمي كنند بدون زد و بند هم مي شود مديريت كرد.

 اهل بستگان بازي، رفيق سالاري، وابسته گرايي، شهر گرايي، چاپلوس پروري، باج دهي و زورگويي نباشيد. اگر از دولت عدالت محور حكم گرفتيد كساني كه سال ها به نيروهاي خوش سابقه، خوش فكر، توانمند و اهل تعقل به دليل تنگ نظري هايي غير عقلاني ظلم روا داشته و آنها را از گردونه استفاده خارج نمودند الآن بايد جوابگوي عملكرد خود باشند. دعب علي (ع) به عنوان مهد عدالت محوري اين بود كه پرده هاي ظلم را كنار زده و شايستگان را در اداره امور دخيل نمايد. پيروان راستين علي (ع) نيز راهي براي اثبات مدعاي خويش ندارند جز آنكه واقعاً و حقيقتاً مثل ايشان عمل كنند يا اراده بر عمل مشابه داشته باشند.

نويسنده خود محيط سپاه را حداقل براي سه سال و نيم آن هم در شرايط غربت ياران و حضور فردي مثل بني صدر تجربه كرده و كسي است كه داد بني صدر را در اين استان در آورده و بي عدالتي و ظلم به اين نيروهاي عزيز را به ايشان گوشزد كرده است و هنوز هم خود را از بسيجيان مي داند و ذره اي از ارادت او به بسيج و رهبر بسيجيان كم نشده است و الحمدالله در گردش كار سياسي كاري و سياست بازي هاي رايج و دور از عدالت قرار نگرفته و گواهي حتي مخالفان همراه اين مطلب است.

ليكن از قبل مي گويم كه شايستگي اداره امور نظامي و غير نظامي نمي شناسد. توصيه مي كنم كه حتماً در گزينش مديران از ميان اين ياران شايستگان و باز هم در ضعف قرار گرفتگان بلا تقصير را مد نظر قرار دهيد. وظيفه ديگر ساماندهي اعتباري دستگاه هاي استان است. اولين نكته اين كه اجازه ندهيد خود استانداري به عنوان يك دستگاه فرا دست باج گيرانه عمل كند.

 واقعاً بايد نسبت به تغيير مدير هر دستگاهي كه به خاطر بقاء حاضر به كوتاه آمدن از حق خود و ايجاد حقوق ناحق براي ديگران باشد، جدي باشيد. آلوده ترين حالت در فضاي مديريت استان همين حالت است. زورگويي به عناصر پائين دست و چاپلوسي در برابر عناصر بالا دست راهي است كه مديران برگزيده اند. مردم و خدمت به مردم در نگاه آنان وجهي ندارد. اصلاً ادارات براي خدمت به مردم و حل مشكلات آنان بنا نشده اند. گرفتاري هاي كوچك در چرخة بوروكراسي اداري به بن بست ومعضل تبديل شده و تا دم چند نفر ديده نشود و احياناً به شكلي در امور ديگر وعده و وعيدي داده نشود و يا خداي ناكرده رشوه اي تحت عنوان زيبايي به سيستم ارائه نشود راهي براي حل مشكل پيدا نمي شود. وظيفه ديگر اينكه با مركز استان مثل مركز يك استان بزرگ برخورد نمائيد تا همه از خدمات آن بهتر و بيشتر بهره مند شود.

 يك نفر رامسري و تنكابني نبايد اين حس را داشته باشد كه نيروهاي فلان شهر به دليل حاكميت بر مقدرات اعتباري دستگاه ها و ادارات حق آنها را له كرده و التماس و التجاي آنها هم راه به جايي نمي برد. تحرك در مركز استان بايد به گونه اي شود كه مسئولان آن براي حل مشكل مردم دوردست خود در ميان آنها حضور پيدا كرده و زحمت آمدن مردم آن سامان را كم نمايند. باور بفرمائيد اگر برنامه هفتگي تهيه شود و يك روز در هفته به حضور در شهرستاني نه براي بازديد بلكه براي حل مشكلات اداري مردم اختصاص داده شود نيازي به تحميل اينهمه هزينه مسافرت براي مردم نقاط دوردست نيست.

بهينه آن كه براي شهرهاي دوردست از نوشهر به آن طرف اين برنامه ريزي اجباري شود. بنده خود اين اقدام را انجام دادم و به اعتراف مديران آن سامان بسيار مفيد بود و مردم را راضي مي كرد. وظيفه ديگر قدر دانستن از ارزش زمين در مازندران و اعمال خست در تغيير كاربري آن است. به زير ساختمان و ويلا رفتن و تبديل انها به اراضي غير توليدات كشاورزي آينده كشور را با مخاطرات عديده رو به رو خواهد ساخت.

 در اين زمينه و اين كه مازندران با توليدات كشاورزي در صورت برخورد عدالت مندانه دولت چه ها مي تواند بكند و طرح ها و برنامه هايي كه مي توان ريخت و در چه جايگاههايي براي دفاع از اين مردم و كشاورزان بايد حضور جدي تري داشت بحث هاي مفصلي به تناسب رشته كاري ام دارم كه در موقع خود در خدمت خواهم بود. وظيفه ديگر توجه به توريسم، اكوتوريسم و اگروتوريسم در مازندران است.

نمي شود استاني با اين پتانسيل از اين امر غافل باشد. برنامه ريزي براي جلب و جذب توريست هاي خارجي بايد به عنوان محور كار استان قرار گيرد و از افراد مبتدي و سياسي در اين امور استفاده نشود. افراد همه كاره بي تاثير ترين نيروها براي اين كارهاي بزرگ هستند. سپردن كارهاي بزرگ به دست افراد كوچك ظلم بزرگي در حق اين مردم خواهد بود. به عنوان كسي كه سالي را به مطالعه و انجام نشست هايي براي اين موضوع در تهران سپري كرده مي گويم هيچ استاني به اندازه ما اين پتانسيل را ندارد.

 برنامه ريزي درازمدت و اصولي و سود آور بايد در اين مورد انجام گيرد و به عنوان يك اصل براي درآمدزايي استاني سرمايه گذاري بانك ها را با خود به دنبال داشته باشد. وظائف ديگري نيز بايد مورد توجه قرار گيرند كه در سلسله مقالات آينده تقديم خواهد شد. از اطاله كلام پوزش خواه هستم.

 قبل از پرداختن به وظائف بايد از حركت خوب استاندار محترم در جلوگيري از بريز و بپاش ناشي از تبليغات و پارچه نوشته هاي تبريك و تهنيت و ابراز احساسات كه البته در جاي خود ارزشمند هستند ولي عمدتاً با صرف اعتبارات عمومي تهيه مي شوند، تشكر بشود.

 از همين جا شروع مي كنم و به جناب ايشان گوشزد مي كنم اگر بتواند به عنوان يك وظيفه اجتماعي، ديني و اخلاقي جلوي بريز و بپاش در دستگاه ها را بگيرد و استفاده از بيت المال توسط مديران كل و جزء را به حداقل ممكن برساند خدمت بزرگي را به مردم كرده است.

 امروز ميزان سوء استفاده از طريق مديران كه به صورت يكي از حقوق آنها در آمده است بسيار شديد است. استفاده از اتومبيل دولتي مد روز شده است و اگر مديري نسبت به استفاده از آنها اقدام ننمايد سرزنش مي شود كه اصلاً مديريت بلد نيست. استفاده از مسكن دولتي و اجاره دادن مسكن شخصي و استفاده از ويلاها و امكانات عمومي ديگر در حدي كه براي مدير ابهت آور باشد جزء مرسومات و ملزومات مديريت شده است. مديري را مي شناسم كه محل كار و زندگيش در تهران است و سطح توقع خود را تا حدي از امكانات دولتي قرار داده است كه چون بايد دربست در خدمت مردم و دولت باشد و وقف كار بشود بايد يك نفر مامور رسيدگي به امورات منزل او باشد.

يك راننده با اتومبيل دولتي دم درب خانه هر روز از ساعت 7 صبح تا شب مامور رتق و فتق امورات او بود و براي رساندن و بازگرداندن بچه ها به مدارس، براي رساندن و بازگردان خانم به بازار و انجام خريدهاي لازم و حتي به سركار و برگرداندن از اهم وظايفي بود كه انجام مي شد.

 در همين استان عزيز خود ما هم در بسياري از شركت هاي دولتي امكانات ملك تلق مديران شده است و نيروهاي تحت امر در كارهاي آپارتمان سازي، تغيير دكوراسيون منزل، رساندن فرزندان و عيال به سر كار و مدرسه و حتي ارسال فرزند با ماشين دولتي و راننده به استان هاي دوردست تر براي انجام ثبت نام از وظائف طاقت فرساي خدمات مديريت در استان محسوب مي شود. آيا استاندار محترم در صدد ايجاد سيستم بازرسي در دستگاه هاي دولتي به معناي واقعي كلمه هستند؟

 اين كه مي گويم به معناي واقعي كلمه واقعيت اين است كه در بسياري از موارد بازرسي ها به معناي واقعي كلمه نيست و بيشتر حالت فانتزي و صوري دارد. داستان زير را بخوانيد تا متوجه منظور بشويد. روزي از روزها كه در تهران مشغول انجام وظيفه بودم و بنا به دلايلي جلاي وطن بر من تحميل شد و اتفاقاً فصل شكوفايي براي من جهت نشان دادن پتانسيل و قابليت مديريت و استفاده از توانمنديها و دانش و نيز كسب تجارب جديد برايم حاصل شد، به من اطلاع دادند كه رييس وقت اداره كل بازرسي در جلسه اي بنا را بر تعريف و تمجيد و شفاف كار كردن حقير در استان گذاشت و در اينكار در حد افراط ما را نوازش كرد. چندي بعد در نمايشگاهي فردي را ديدم به كار گماردند كه بيش از هر كسي بايست تحت بازرسي مي بود و به اعتراف خاص و عام استفاده هايي كه از موقعيت شغلي و اداري خود در جهت كسب سرمايه و ... كرده است كم نبوده و بسيار آشكار و هويدا بود. بسيار ناراحت شدم و بعد ديدم كه آقا قصد كانديداتوري دارند و از آن طرف بام افتاده و مثل بسياري از كانديداتورهاي ما كه براي رسيدن به مقصود از هيچ ... رويگردان نيستند تن به مسائلي دادند كه بحث تعهد به بازرسي عادلانه را كامل كردند. جناب آقاي استاندار، وظيفه مراقبت و مواظبت از نحوه و صحت عملكرد مديران دستگاه ها وظيفه كوچكي نيست.

 جنابعالي به عنوان نماينده عالي دولت و رياست جمهوري در استان در هر اتفاقي كه در صحنه مديريت استان بيفتد مسئول هستيد و بايد پاسخگو باشيد. شأن شما اين وظيفه را ايجاد مي كند كه از مداخلات بيجاي عناصر قدرت در گزينش و چينش نيرو جلوگيري به عمل آْوريد و از ايجاد ترس و بهره برداري از ترس در مديران توسط عناصر مواظب شامل دستگاههايي مانند استانداري، دادگستري، اطلاعات، بازرسي، دارايي، ديوان محاسبات، نمايندگان محترم، ... به شدت جلوگيري كنيد.

 واقعاً وارد شدن به اين صحنه ها و درست عمل كردن دل شير مي خواهد. نكند با يك تلنگر از آن طرف بام فرو بيفتيد و چنان وا بدهيد كه آقاي ... در زمان سرپرستي استانداري داده بود و به همه باج مي داد تا همه را راضي نگهدارد. بدانيد كه راضي نگهداشتن همه امكان پذير نيست. در معادله قدرت هنر يك مدير قوي در اين است كه اساس را بر درستي عملكرد و تطابق آن با منافع استان قرار دهد.

اهل معامله بودن و مدارا كردن با هر كسي كه صاحب قدرتي است و به اتكاء آن از مكنت و اعتبار برخوردار و در استفادة سوء از هيچ راهي فروگذار نمي كند، قطعاً بي هنري است. جناب آقاي استاندار وظيفه اي را كه ايكاش در ابتداي بحث گوشزد مي كردم در اينجا ياد آور مي شوم؛ استفاده بهينه از عناصر علمي و دانشگاهي كه جزء سرمايه هاي انساني استهلاك پذير هستند از ياد نبريد. استهلاك پذير بودن در مورد نيروهاي انساني قدري تعجب برانگيز است. ليكن باور بفرماييد اگر نيروي انساني كارآمد در جاي خود به طريق خوب و بهينه استفاده نشود هدر مي رود و سرمايه مصرف شده براي تربيت آن نابود مي شود.

درست است كه اولي براي يك عض هيات علمي تحقيق و تدريس است ولي اين همه توان و قابليت او را تشكيل نمي دهد. باور بفرماييد وقتي به سابقه علمي احدي از افراد كه در سازماني فوق العاده مهم حضور دارند كه خود شما هم مي توانيد به آن مراجعه بكنيد خجالت مي كشم. طرف فقط ليسانس اقتصاد است و به صرف اينكه از اهالي تحميل شده يكي از شهرهاي استان اصفهان بر سازمان بودند و با لابي گري هايي كه در مركز براي اهالي اين استان وجود دارد سال ها است كه بر اين استان حكومت مي كنند.

 انصاف بدهيد با اين نيرو به دنبال حل كدام مشكل از استان خواهيد بود؟ جالب اين جا است كه سازمان مذكور اعلام كرده كه چون نامبرده يك دو سال به بازنشتگيشان مانده است قصد جابجايي ايشان را ندارند. يعني استان بايد تا دو سال ديگر هم اين خسارت را تحمل كند. اينهمه ظرفيت علمي با تنگ نظري هاي بسياري از خودي ها در حال نابودي است و اينها از استان هاي ديگر براي ما شخصيت مي شوند و همه ما به احترام اينها از جاي بر مي خيزيم و حل مشكل خويش را از اينها جستجو مي كنيم. اين را گفتم تا دستور دهيد به سابقه علمي تك تك مديران مراجعه شود و آنهايي كه نامربوط با نوع مديريت هستند و يا از سطح تخصص پائيني برخوردار هستند از معادله حذف نمائيد. شايد بر اين مسئله تاكيد داشته باشيد كه وظيفه استاندار فرا تر از دخالت در يك دستگاه و بگير و ببند است.

 اما علي (ع) شخصاً در احوال فرمانداران خود حتي در طرز معيشت و نشست و برخاست و مهماني رفتن و مهماني دادن آنها دخالت مي فرمودند. همه كارگزاران بايد في الواقع تعريف كارگزار را داشته باشند و نه اينكه پست و مقام محملي براي ايجاد مفاخره و تبختر در مديران بشود. جناب آقاي دكتر احمدي نژاد آمده اند تا به اين شعار واقعيت بيروني ببخشند كه مي شود بدون فخر فروشي و بازي سياسي و مدير سالاري كشور را براي مردم و به نفع مردم و براي راحتي و آسايش و آرامش مردم اداره كرد.

مي شود مديري داشت كه دلسوز منافع مردم باشد و اينطور نباشد كه براي آب و نان و آلاف و الوف خود دست به گران كردن نرخ خدمات بزند و اين چرخة ناسازگار با رشد آن چنان همه ساله بر زندگي عامه مردم فشار بياورد كه آنها را رفته رفته به مرز انفجار و اعتراض هاي سنگين نزديك بنمايد. جناب آقاي استاندار، باور بفرمائيد يكي از اولي ترين وظائف شما حل مشكل زباله در شهر مركز استان است كه ديگر آبرويي براي استان باقي نگذاشته است و خبرهاي آن سر از بي بي سي و جاهاي ديگر در آورده و هر از چند گاهي ويترين اخبار 20:30 سيما اين مهمان كريه المنظر زشتخوي بدبو را با خود به منازل شهروندان مي برد. باور بفرمائيد مردم چقدر از شما متشكر خواهند بود اگر دستور دهيد اولين محموله زباله حمل نشده را در جلوي درب ورودي استانداري و شهرداري و فرمانداري دپو كنند تا اشمئزاز بوي آن مسئولان و مديران را به فكر چاره اي اساسي بيندازد. دستور دهيد اگر قرار است در كنار خانه هاي شهروندان زباله دپو نمائيد اين امر از كنار خانه هاي محل سكونت خودتان شروع شود.

همين مسئله جرآت را از عناصر سياست باز دغلكار خواهد گرفت. در دوران آقاي كشاورزيان مشكل زباله بابل فاجعه آفريد و با اهرم فشار بابلي ها كه حق هم داشتند بالاخره به صورت نصفه و نيمه با بكار گيري همه ظرفيت هاي استاني و كشوري و برپايي جلسات و صرف بودجه هاي هنگفت اين مشكل به صورت كوتاه مدت و دراز مدت حل و فصل گرديد ولي از آنجا كه دستان ساروي ها از مناصب قدرت كوتاهتر است و نمايندگان آن بي حال تر و سياسي تر و آينده نگر تر خود را با اين معضل درگير نمي كنند. چه قدر بايد اين مركز از اين مسئله در رنج باشد؟

متذكر شديم كه استفاده از دانشگاهيان در مديريت به عدالت نزديك تر است تا بهره گرفتن از افرادي كه نه بر مبناي لياقت ها و شايستگي هاي فردي خود كه بر اساس روابط و دم اين و آن را ديدند بر اريكه مديريت چنگ زدند و بر سر سفره علي (ع) خوان معاويه اي پهن كرده و بيت المال را ملك خويش دانسته و براي تحكيم قدرت خويش و بنا نمودن حاشيه هاي امن براي خود از آن بهره مي جويند.

سئوال اساسي و فرض مهم در اين است كه آيا استاندار در اين راه براي خود رسالتي قايل است يا همه اين گفته ها حرف مفتي است كه گوش شنوايي براي آن نيست؛ همان طور كه قبلاً هم نبود. فرض روشن اين نوشتار اين است كه واقعاً استاندار آمده كه براي استان كار كند و معضلات را از بين ببرد. اولين و بديهي ترين مسئله پيدا كردن شناخت و ريشه يابي آنها است.

اول بايد دانست مشكل (مشكلات) كدامند؟ علت بروز و ظهور آنها چيست؟ راه حل برون رفت از مشكل چيست؟ در علم اصلاح نباتات اصلي وجود دارد كه براي انجام يك انتخاب مفيد و صحيح بايد در ابتدا با تنوعي از يك صفت روبرو باشيم تا فرصت انتخاب را پيدا كنيم وجود اين تنوع مهم ترين مسئله و انجام انتخاب صحيح مهمترين هنر يك اصلاح كننده است.

 اگر استاندار بنا به تشخيص فطري يا غريزي دريافته باشند كه قسمت مهمي از مشكلات در وجود مديران ناكارآمد نهفته است براي آن چه كار بايد انجام دهند؟ آيا راهي غير از سناسايي مديران و بررسي قدرت و توان آنان وجود دارد؟ بررسي گزارش ها فقط به آگرانديسمان و بزرگ نمايي و درشت نمايي كاركرد مجموعه به نام مدير تاكيد دارد و ناكرده ها را بيان نمي كند.

 فرض كنيد شما مي خواهيد خانه اي با 30 طبقه بنا کنيد؛ اگر 20 طبقه را تكميل كرده باشيد و هي گزارش دهيد كه من آنم كه 20 طبقه را احداث نمودم و آن را درشت نمايي كنيد كه در مقايسه با قبلي ها كه 19 طبقه احداث مي كردند من 20 طبقه بنا کردم، بنابراين از همه سر تر هستم؛ اصل انجام وظيفه كه بنا نمودن 30 طبقه بود در گرد و خاكي كه براي بنا نمودن يك طبقه اضافه تر از مديران ضعيف تر به پا كرده است پنهان مي شود و كسي متوجه ضعف او نمي شود.

 تقريباً تمام مديراني كه بعضاً به صورت مسئله داري نمونه استاني و ملي هم شده اند و كم مانده كه ادعاي نمونه جهاني و دريافت جايزه نوبل را هم داشته باشند چنين حالتي دارند. اي كاش مي شد به اسم، مشخصات تمام مديران مشمول اين تحليل را بيان مي كرديم ولي خارج از اصول و چارچوب قانوني است و نمي شود با آبروي افراد به راحتي ور رفت، هر چند كه خود اينان در جلسات آزادانه زير آب آدم را مي زنند و از آدم در ذهن آنهايي كه اختيار تصميم گيري و انتخاب را دارند ديوي درست مي كنند كه هر گونه نزديك شدن به او را خطرناك جلوه مي دهند.

همين اواخر نماينده اي در جمعي گفته روي فلاني تاكيد نكنيد كه قابل دفاع نيست. پرسيده شد چرا؟ گفت مخالف زياد دارد. گفتند علت مخالفت آنها چيست؟ گفته شد چيزي ابراز نشد، ولي ظاهراً فلاني از روابط عمومي قوي برخوردار نيست و خود را به نمايندگان وصل نمي كند و به آنها نمي چسباند!

 شما را به خدا ببينيد نمايندگان مردم بر روي چه توانمندي هايي تاكيد دارند؟ برادران! انتخاب شده هاي شما كه غالباً تو زرد از آب در آمدند و آنهايي كه خيلي خودشان را به شما مي چسبانند كه عاقبت موجب سرشكستگي شما شدند و خود ديديد كه دسته گل هاي زيادي به آب داده اند. واقعاً دل تان به اين خوش است كه كسي بيايد و براي دو روزه دنيا پاچه خواري شما را بكند؟ واي بر شما.

 اگر كسي ادعا كند به لحاظ مقايسه از نظر توان مديريتي و علم و دانش و ذكاوت و هوش از استاندار منتخب دولت محترم توانمندتر است آيا از نگاه استاندار محترم بايد مورد شماتت واقع شود؟ آيا استانداري كه براي خدمت آمده نبايد نسبت به بيان معضلات و مشكلات توسط احدي كه براي آن وقت گذاشته خوشحال باشد؟ از اين رو و با اين احساس مي خواهم وقت بيشتري بر روي اين موضوع بگذارم. البته ملاحظاتي هم وجود دارد كه نمي توانم خيلي آشكار آن چه كه سال ها در دل نهان شده و آزارم داده بيان کنم. آن چه مي نويسم بخش مجاز براي كلي گويي هايي است كه مشتي است نمونه خروار.

وظيفه ديگري كه استاندار محترم بايد به آن همت گمارند، انتخاب معاونان، فرمانداران و بخشداران مناسب است. يكي از ضعف هايي كه در سابق وجود داشت انتخاب معاونان استاندار بر مبناي رفاقت، سابقه دوستي و همشهري گري، حزب گرايي و تبارگرايي بود. حال تنها سخني كه با استاندار محترم دارم اين است كه اين كار را نكنند.

 انتخاب فرمانداران هم نمي شود بدون داشتن نظر نمايندگان انجام شود ولي تحميل فرمانداران از سوي نمايندگان نوعي ستادگرايي و تبارگرايي انتخاباتي را دامن مي زند. حال كه بنا است بر اختيارات استانداران افزوده شود و عزل و نصب بخشداران در اختيار ايشان قرار گرفته است،شايسته است تلاش شود عزل و نصب فرمانداران، رؤساي سازمان ها و مديران كل دستگاه ها همه توسط استاندار انجام گيرد.

وزارتخانه ها نشان دادند كه در انتخاب مديران اشتباه زيادي را مرتكب مي شوند و تحت تاثير نفوذها قرار مي گيرند. بحث سئوال از وزير در مجلس به صورت اهرمي در آمده كه اراده نماينده را براي تحميل افرادي خاص بر وزارتخانه غالب مي کند.

اگر بنا است استان تحت فرمان مديريت عالي استان اداره شود بايد اختيارات متناسب با اين جايگاه تعريف شود. استاندار وظيفه دارد كه براي تحقق اين امر تلاش جدي کند. استاندار محترم قبل از بررسي جامع راجع به شيوه هاي تصميم گيري در امر اعتبار و تعريف سهميه اعتباري استان مقدار و شيوه تقسيم آن را شايسته استان مازندران نمي دانند. اين ديدگاه خيلي عجيب و تازه نيست. مهم اين است كه چه مقدار تلاش و چگونه براي اصلاح اين مسئله اقدام خواهد شد؟

 راهكار استاندار براي اين مسئله چه خواهد بود؟ ديگراني هم بودند كه اين مسئله را در ابتدا گوشزد كردند ولي توان پيگيري خوبي از خود بروز ندادند. واقعاً اگر دولت در جهت عدم تمركز كار كند و تنها به شعار بسنده نكند مي تواند گره از كار بسياري از مشكلات بگشايد.

بسياري از اعتبارات متمركز و ملي وقتي كه مي خواهد به استان بيايد از قبل سهم ستادي و بالاسري وزارتخانه اي و معاونت مربوط از آن كسر شده و مقدار ناچيزي از آن به استان ها مي رسد. مخارج وزارتخانه ها بسيار بالا رفته و با اعتبارات جاري خود توان جوابگويي را ندارند و وزير و معاونان اين اختيار را در خود مي بينند كه از قبل اعتبارات ملي مشكل مالي ستادي خود را حل و فصل كنند و كارگزاران آن هم در فاكتورسازي و مستند كردن به شكل مورد قبول و پسند سازمان هاي مواظب استاد هستند.

 يكي از وظايف مهم استاندار پي گيري بحث تمركز زدايي در زمينه حذف اختيارات وزارتخانه اي و استاني كردن اعتبارات تا جاي ممكن است. مثال واضحي كه مي تواند مورد پي گيري واقع شود بودجه هاي مربوط به دانشگاه هاي دولتي است.

 استاندار محترم بايد اين سئوال را داشته باشد كه چرا تاكنون اعتبارات دانشگاه ها استاني نشده است؟ آيا مي دانيد كه در اثر همين استاني نشدن اعتبارات تنها دانشگاه دولتي وزارت علوم به چه شكلي با اين اعتبارات رفتار كرده است؟ آيا مي دانيد كه اعتقاد ما اين است كه آباداني بيشتر پرديس دانشگاه و برخوردار شدن كاركنان و دست اندركاران سازمان مركزي دانشگاه ناشي از اعمال محدوديت براي مجتمع هاي دور دستي مانند مجتمع كشاورزي و منابع طبيعي بوده است؟

توزيع نامتوازن اعتبارات بين دانشكده ها و مجتمع ها و سليقه اي عمل كردن هنوز هم ما را به شدت رنج مي دهد. چرا بايد مؤاخذه كننده اي براي اين گونه عملكرد در داخل استان وجود نداشته باشد؟ چرا دانشگاه علوم پزشكي از مواهب اعتبارات استاني برخوردار مي شود و مشكلات خود را در داخل استان حل و فصل مي كند ولي دانشگاه ما از اين عنايت برخوردار نمي باشد؟ البته در مورد دانشگاه و نوع مديريت حاكم بر آن حرف هاي زيادي دارم كه بنا به ملاحظاتي الآن از بازگو نمودن آن معذورم.

 عين همين مسئله در ارتباط با طرح هاي تحقيقاتي مراكزي مانند مركز تحقيقات كشاورزي وجود دارد. به دليل همين متمركز بودن اعتبارات تحقيقاتي مؤسسات مادر تحقيقاتي بر مراكز استاني حكومت ظالمانه اي را اعمال مي كنند. رشد مراكز در امر تحقيق به شدت توسط آنها محدود مي شود و عمدتاً از نيروهاي آن به صورت تكنسين و در حد پايين استفاده مي شود.

به نظر مي رسد كليه مراكز تحقيقات و حتي مؤسسات تحقيقات مستقر در استان بايد به صورت زير مجموعه سازمان متبوع خود باشند و اعتبارات آنها از محل اعتبارات استاني تعريف و تامين گردد. در اين صورت برنامه ريزي بهتري مي تواند براي اولويت هاي تحقيقاتي استاني انجام داد و تعامل بيشتري را بين دستگاه ها و دانشگاه ايجاد نمود. يكي از مشكلات استفاده از اعتبارات بند د تبصره 45 همين است كه تامين اعتبار 40% سهم دستگاه اجرايي با وجود مشكل اتصال به مركز ميسور نمي باشد و غالباً به بن بست هاي مديريتي برخورد مي كند. يكي از وظايف استاندار اين است كه از پخش شدن مركزيت سازماني سازمانها و ادارات كل چلوگيري به عمل آورد و تا جاي ممكن تلاش نمايد آنهايي را كه در جاي ديگري مستقر شده اند به مركز استان باز گرداند. مركز استان متعلق به همه شهروندان استان است و همه در آباداني وعمران آن بايد سهيم باشند و همه هم بايد به طور مساوي از مواهب آن بهره مند شوند.

اين مسير كندن اعتبارات از مركز استان و بي دفاع رها كردن آن بايد خاتمه پيدا كند و افرادي كه قبلاً به خاطر اين گونه عملكرد تشويق شده و به صورت چهره هاي محبوب در آمده بودند بايد مورد ملامت و سرزنش واقع شوند. تضعيف مركز استان تضعيف كل استان و استاندار آن را به همراه خواهد داشت. مگر ما از گرگان كمتر هستيم كه از ابندا به طور محكم به عنوان شهر مركز استان تعريف شده و احدي را ياراي تجاوز به حريم آن نمي باشد. بياييد با هم واقعاً مشكلات مركز استان را مورد پيگيري قرار دهيم.  

قرار بود كه از مشكلات مربوط به مركز استان بنويسم. هنوز مركب نوشتار خشك نشده بود كه استاندار براي انتخاب معاونان تحت فشار قرار داده شد. گروهي از شهرهاي مختلف از استاندار دعوت مي كنند كه مثلاً فضاي رواني لازم را براي جا انداختن افراد خود در اين سطح به وجود بياورند. عده اي هم كه در اين گونه كارها حرفه اي شده اند و بالاخره دنبال نتيجه هستند.

 جالب اين جا است كه نمي دانم چه هيزم تري به بعضي ها فروختم كه در پيشگاه اين مقامات سعي بر سعايت و بدگويي از حقير داشته و با انتساب حقير به تند روي نتيجه خود را از استاندار مي خواهند و آن هم ايجاد سوء ظن و بدگماني در ايشان و برخي نمايندگان محترم است.

 محض خاطر جمعي دوستان عرض مي كنم كه مدعي هيچ جايگاهي نيستم و براي گرفتن آنها از هيچ لابي و دم اين و آن را ديدن هم استفاده نمي كنم. آزاده ام و آزادگي جرم و گناه كمي نيست. بگذاريد براي استانم و مردم استانم بنويسم و گوش ديگران را براي سنيدن اين حرفها سنگين نكنيد.

از اينجا شروع مي كنم كه مركز استان پويايي و طراوت و شادابي خود را در اثر فعاليت هاي احساساتي و خود محوري از دست داده و اين به ضرر همه اهالي استان شده است. در هيچ استاني اين همه حقوق مركز استان تضييع نمي شود و در نتيجة تضييع حق مركز آن خير زيادي به ساير شهرها هم نمي رسد. عاقلانه اين است كه اين حقوق را تعريف كنيم و به صورت قانونمند از همه حقوق دفاع كنيم. برخوردهاي سليقه اي و انفرادي را تا حد ممكن به حداقل برسانيم.

 امروز ترافيك سنگين در مركز استان باعث اتلاف وقت همه هم استانيهايي كه همه روزه براي انجام كارهاي اداري به اينجا مي آيند شده است و در نتيجه آن هزينه ها و اعصاب خردكني هايش عمومي شده است. چاره اي نيست مگر اين كه فضاي اين شهر را تا حدي باز كنيم. اعمال تراكم بالا در خيابان هايي كه ظرفيت ترافيك يك طبقه اش را هم ندارند عاقبتي جز اين نمي تواند داشته باشد. زماني كه مرحوم سليم بهرامي و آقاي روزبهي به نمايندگي مردم در مجلس انتخاب شده بودند طي يك نامه اين مسئله را گوشزد كردم كه نگذاريد اين شهر فشرده شود.

 براي اين كار پيشنهادم اين بود كه مسير كمربندي فعلي را به عنوان امري داخل شهري تلقي نموده و فشارها را به سمت باز كردن مسير از بين اداره آبياري و دانشسراي كشاورزي تا نقطه اي در زير ورزشگاه خيابان جويبار و از آنجا تا نزديك عاليواك در بلوار دريا و سپس ادامه آن تا روستاي سمسكنده را در بر بگيرد. اين باعث باز شدن فضا براي برنامه ريزي هاي آينده مي شد. اگر استاندار محترم بتواند اين مسئله را پي بگيرد به نظر مي رسد يكي از مشكلات بزرگ استان را حل كرده است. مشكل ديگر آب شرب مردم است. استحضار داريد كه آب زيرزميني به انواع سموم نباتي خصوصاً علف كش ها كه از گروه سموم فوق العاده خطرناك محسوب مي شوند آلوده است.

 استحصال اين آب ها در پايين دست و به خورد مردم دادن گرچه مشكل آب و فاضلاب را حل مي كند ولي تعريف جديدي براي نامگذاري اين شركت ارائه مي نمايد و آن حذف كلمه آب است. چرا كه اين آب نيست كه نوشيده مي شود بلكه سم رقيق شده است و تازه شيرابه هاي انواع پساب كارخانجات، منازل و دستشويي ها همه در حجم بسيار بالا به آنها اضافه مي شود و معجوني درست مي كند كه اشتباهاً به آن آب گفته مي شود. پيشنهادم در دوره آقاي كشاورزيان اين بود كه شبكه اي در زير سد شهيد رجايي تعريف شود كه نسبت به تصفيه آب در حجمي كه بتواند آب شرب شهرهاي تا بابل از غرب و تا گلوگاه از شرق را تامين كند را جوابگو باشد. خوشبختانه اكثر اين شهر ها در بالا دست قرار دارند و در صورت تصفيه مجدد آب و ارسال آنها براي مصارف كشاورزي مشكلي بوجود نخواهد آمد (البته اگر تصفيه انجام شود).

 مشكل ديگر تجميع ادارات استان در مكان مناسب تر است. حداقل انتقال آنها از مركز به حاشيه شهر مي تواند بار ترافيك مركز شهر را سبك تر نمايد. پيشقدم شدن استانداري مي تواند موجب ترغيب ساير دستگاهها بشود. مشكل ديگري كه توسط نمايندگان و عوامل سابق استانداري پيگير مي شد و الآن هم در حال پيگيري است بحث تبديل مجتمع آموزش عالي كشاورزي و منابع طبيعي ساري به دانشگاه مستقل از دانشگاه مازندران است.

محض اطلاع عرض مي شود كه سه مجتمع مستقل از دانشگاه شهيد چمران اهواز جدا شده و با تبديل تدريجي آنها به دانشگاه مجموعاً تشكيل چهار دانشگاه مستقل را خواهند داد كه طليعه آن تشكيل دانشگاه علوم كشاورزي رامين اهواز است. در استان همسايه نيز مجتمع آموزش هالي كشاورزي گنبد از دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان جدا شده و به سمت تبديل شدن به دانشگاه به پيش مي رود. گلستاني ها موافقت اصول تاسيس دانشگاه جامع را نيز اخذ نمودند. كمك استاندار براي اين مسئله حائز اهميت بسيار زيادي است كه مي تواند براي مجتمع فني مهندسي بابل نيز صادق باشد. هم اكنون قابليت هاي موجود در مجتمع كشاورزي به قدري است كه هيچ نيازي به وجود ارتباط اداري يا مالي با دانشگاه مازندران ندارد و اين امر توسط رئيس سابق و حاضر دانشگاه نيز تصديق شده است. وزير محترم علوم نيز آن را منوط به گزارش كارسناسي از سوي رئيس دانشگاه كرده اند و رييس دانشگاه نيز اين گزارش را ارائه داده اند. بحث باز كردن رديف اعتباري مستقل نيز در سازمان مديريت كشور به پيگيري تعدادي از نمايندگان مطرح شده و همه دست به دست هم دادند تا اين مهم به مرحله تحقق خود نزديك تر شود.

زماني شهرداري بر روي نقشه جامع شهر مانور مي داد و الآن آن قدر در متكي كردن خود به داشتن درآمد از محل تخلفات ساخت و ساز پيش رفته كه توان اجراي آن را به طور كامل از دست داده است. در اين شهر مسير نماينده شدن چند راه بيشتر ندارد. يا از مسير شهر دار شدن و ارائه و انجام كارهاي روبنايي و دهن پركن و تبليغات كر كننده براي نشان دادن توانمندي نتيجه اش مساوي با نمايندگي در مجلس شده است يا از مسيرهايي نظير تعزيرات حكومتي و حل و فصل تخلفات عديده تعدادي از كسبه هايي كه از راه تخلف درآمد كسب مي كنند و يا از مسير فرمانداري و كمك هاي نصف و نيمه به روستاييان در پروژه هاي مختلف و دادن وعده ها و وعيدهاي مختلف از قبل درآمدهاي ناشي از ... بوده است. حال احساس مي شود كه شهردار محترم دلشان مي خواهد براي اين شهر كاري انجام دهند ولي شهردار مركز استان نيز بايد همانند شهردار پايتخت كشور از امتيازات ويژه اي برخوردار باشند و عوامل پويايي آفرين استانداري از جمله شخص استاندار كمك كار ايشان باشند. قطعاً بحث زباله را نمي توان ساده انگاشت و مجدداًً متذكر نشد.

 چاره را بايد در ارائه راه حلي منطقي و دراز مدت پيدا كرد. گفتن اين كه زمين تهيه خواهيم كرد چندان مشكل نيست اما مشخصات زميني كه بتواند بدون وجود تنش هاي اجتماعي با اتكاء به قول هايي از قبيل دفن كاملاً بهداشتي زباله ها و يا تعبيه دستگاههايي براي توليد كود كمپوست و درآمد زا كردن زباله از طريق تفكيك مواد و بازتوليد برخي از محصولات قابل بازيافت از آن و حتي ايجاد يك پالايشگاه براي توليد گاز قابل اشتعال و ساير فرآورده هاي سوختي كار مي خواهد. وجود اين همه زباله شايد يك فرصت باشد براي توليد هزاران شغل و رفع بخش قابل توجهي از مشكل بيكاري و كمبودها ولي براي آن بايد برنامه مناسب و مدون وجود داشته باشد و منابع مالي آن هم مورد پيگيري قرار گيرد. مثل اينكه تعداد زيادي از اين مسائل گفته شده براي همه شهرها عموميت دارد و اختصاص به يك شهر چه به عنوان مركز استان و چه غير آن ندارد.

يكي از بديهي ترين وظايف استانداري كه از مدعاي عدالت محوري و انقلابي گرايي به حكم رسيد حمايت از تفكر انقلابي و نهادها و ارگانهاي حامي انقلاب مي باشد. شايد اين بعد جزء محورهاي اساسي حكمي است كه استاندار با خود به همراه دارد و جزء تعهداتي است كه آقاي دكتر احمدي نژاد از استاندار گرفته است. خودماني ترين بحث اينكه ديگر بايد شاهد باشيم كه زمان به كنج راندن نهاد هاي انقلابي توسط استانداراني كه ديدگاههاي ديگرگونه اي داشتند گذشته است.

دستگاههايي مانند بسيج، سپاه، جهاد، و ... كه هنوز نيروهاي انقلاب در آن حضور دارند و يك چند بعد از جنگ توسط عناصري به باد رگبارهايي از انتقادات خانمانسوز قرار گرفته بودند در اين دوره بايد مورد عنايت بيشتري واقع شوند. البته اينگونه نيست كه هر نيروي ضعيفي به صرف حضور در اين دستگاهها بت شود و بدون تامل و دقت بر مبناي احساس و پيگيري عده اي منصبي را اشغال نمايد و به جاي حركت رو به جلو موجب ايجاد تشتت و عقب گرد بشود.

 اتكا بر نيروهاي انقلاب بدون دميدن روحيه تندروي در آنها اطمينان بخش ترين حالت در مديريت جديد استان خواهد بود. به همين منظور با تجربه اي كه در جهاد سازندگي داشتم و به تناسب هفته جهاد كشاورزي مسائلي را در رابطه با اين دستگاه و كشاورزي استان به بحث مي گذارم.

  در هفته گذشته در برنامه مسئولان و مردم سيماي مازندران حضور يافتم و مسائلي را در آنجا قرار بود به بحث بگذارم كه متاسفانه به دليل تراكم برنامه هاي مرتبط با گزارش و ارتباط تلفني امكان آن فراهم نيامد و بهتر آن ديدم كه در قالب اين نوشتارها و در حاشيه بحث وظائف سنگين استاندار آنها را بگنجانم. اولين نكته عرض تبريك به عموم جهادگران (بخش جهاد و كشاورزي)، كشاورزان و مردم عزيز به مناسبت فرا رسيدن اين هفته بود. هفته اي كه در آن عدة قابل توجهي از زحمتكشان مازندراني كشاورزان نمونه كشوري شدند (9 نفر از 67 نفر). نگاه مثبت به اين موضوع مي رساند كه سطح درك كشاورزان مازندراني از مسائل كشاورزي از متوسط كشور بالاتر است و محيط يا امكانات به خوبي اجازه مي دهد كه دانسته ها و دانش بومي يا اكتسابي خود را به كار گرفته و در توليد بالاتر و با كيفيت بيشتر با موفقيت عمل كنند. اما آيا محق هستيم كه اين توفيق را به نام خود و براي مديريت مصادره كنيم. آيا مي توانيم آن را به فعاليت هايي نظير تسطيح اراضي و غيره كه با اعتبارات دولتي انجام مي گيرد نسبت دهيم.

براي اين كار در صورتي مي توانيم و محق هستيم سهمي براي مديريت قائل بشويم كه متوسط توليدات در واحد سطح را نسبت به سال گذشته در دست داشته باشيم. با تجربه اي كه در استان موجود است بيشتر از ارتباطي كه كشاورزان با عناصر حامي سازمان كشاورزي برقرار مي كنند اين ارتباط با نخبگان محلي و تحصيلكرده هاي جوياي كاري كه به تعداد فراوان در هر كروي و برزن وجود دارند و در بين خانواده يا فاميل و محل صاحب اعتبار و امتياز از نظر دانش كشاورزي هستند برقرار مي شود. هميشه اين مسئله برايم داراي پيچيدگي بود كه ما با اين سازمانهاي غير پويا و نسبتاً ايستا و كم تحرك و بي انگيزه چگونه مي توانيم مدعي تاثير گذاري باشيم. بيان اين حقيقت گاه براي آدم دردسرهايي ايجاد مي كند كه بايد جوابگوي اعتراضات پي در پي هم باشي.

هستند بسياري از آدم هاي زرنگ كه فقط بهره خويش مي جويند و كاري به نقد و انتقاد ندارند و اتفاقاً موفق تر نيز هستند ولي تاثيري براي مردم ندارند. در قشر ما هم از اين دست آدمها حتي با مدرك تخصصي بالا و كلي مدعي صاحب كرسي استادي بودن و طي كردن درجات ارتقاء و نوشتن مقالات متعدد در مجلات علمي معتبر داخلي و خارجي هستند كه در عمل فقط به فكر منافع شخصي خود هستند و غم خلايق خوردن را جزء وظايف خويش نمي دانند. تمام هم و تلاششان اين است چكار بكنند تا امتيازي را بگيرند و به موقع براي گرفتن ترفيع و ارتقاء اقدام بكنند. اما به هر حال مدعي خدمت هستند و وجود خويش را براي مردم ضروري و لازم مي دانند. در سازمان هاي كشاورزي هم وضع چنين است كه فقط به نام كشاورزان ولي به كام خود عمل مي كنند. اما وظيفه استاندار در اين رابطه چيست؟

 از نگاه زيباي استاندار به كشاورزي بايد استقبال و تشكر كرد. مهم اين است كه اين نگاه فقط براي يك سخنراني در هفته جهاد كشاورزي تنظيم نشده باشد و براي تحقق آن تلاش شود. ما بايد بر مبناي فعاليت هاي كشاورزي زندگي كنيم. زندگي بر مبناي فعاليت هاي كشاورزي هم الزاماتي دارد كه نمي توان با كشاورزان فقير و كم درآمد متوقع تحول در توليدات كشاورزي بود. دولت بايد در اينجا نقش آفرين باشد. يكبار نوشتم كه مازندران سهم زيادي در توليد ثروت در كشور دارد كه عمده اين سهم به كشاورزي تعلق دارد. حساب كردم كه تنها از قبل توليدات مربوط به مركبات و برنج مازندران سهمي معادل 1300 ميليارد تومان در توليد ثروت دارد. اگر سهم مازندران در توليد گوشت سفيد، گوشت قرمز، شير، عسل، لبنيات، هلو و شليل، توت فرنگي، كيوي، سبزيجات و صيفيجات، سردرختي هاي ديگر، دانه هاي روغني و گياهان صنعتي و دارويي، چوب و محصولات ثانويه حاصل از آنها محاسبه شود رقم ثروت توليد شده توسط استان مازندران به بيش از 5000 ميليارد تومان بالغ خواهد شد.

 من از كارشناسان سازمان جهادكشاورزي استان خواهش مي كنم كه مقدار توليدات زراعي و باغي استان را با متوسط قيمت سال در اختيار اينجانب قرار دهند تا دقيقاً نقش مازندران در توليد ثروت در اين بخش را محاسبه نمايم. اما نتيجه اي كه مي توان بگيرم اين است كه استان به عنوان مدافع منافع مازندران در هيات دولت بايد براي تبصره هاي بودجه كه بر مبناي درآمدهاي استاني تصميم گيري مي شود اين چانه زني را به طور قوي و كارشناسانه داشته باشند كه چون محصولات كشاورزي از پرداخت ماليات معاف هستند و دولت هم در اين استان كمتر به فعاليت هاي صنعتي نان و آب دار بهاء داده است، ميزان درآمدهاي ناشي از ماليات در اين استان پائين است. به ياد دارم كه در سال 1379 ميزان در آمد استان مازندران جمعاً 9 ميليارد تومان بود در حاليكه استان قزوين به دليل سرمايه گذاري هاي صنعتي قوي خود درآمدي معادل 67 ميليارد تومان داشته است. وظيفه دولت اين است كه كمبود درآمد استان مازندران را از اعتبارات عمومي جبران نمايد و درآمد آن را معادل موفق ترين استانها در استحصال درآمد تنظيم نمايد. يعني آن مقدار كمبود درآمد استان را كه به دليل عدم اخذ ماليات از كارلاهاي كشاورزي بود راساً جبران کند. استاندار نيز بايد پيگير جدي اين مطلب باشد.

نكته ديگر اين كه دولت از جيب كشاورزان مازندراني به مصرف كنندگان كل كشور يارانه مي پردازد. دولت هر ساله درست در زمان عرضه محصول مركبات يا برنج مازندران اقدام به وارد كردن مركبات يا برنج مي كند. اين امر تنها به نفع سيستم دلالي در كشور است و به نوعي توي سر محصول كشاورز زدن را نتيجه مي دهد. به اين معني كه دلالان با حمايت دولت محصول كشاورز را با ارزان ترين قيمت ممكن مي خرند و نسبت به انبار كردن آن اقدام مي نمايند و در فاصله اي كه دولت انگيزه اي براي واردات آن محصول ندارد و قيمت محصول در بازار رو به گراني مي رود با قيمت بالا به بازار عرضه مي كند. مقدار درآمد حاصله از فاصله اين قيمت ثانويه با قيمت اوليه تنها به جيب دلالان مي رود و به همين دليل سيستم دلالي هر روز چاقتر مي شود و هر روز طرفداران بيشتري پيدا كرده و بخش قابل توجهي از نيروها، استعدادها و سرمايه ها را به طرف خود جلب مي كند. وظيفه استاندار است كه با اين روند مبارزه نمايد و دولت را قانع كند كه نبايد واردات را درست زماني انجام دهد كه محصول روي دست كشاورز براي فروش قرار دارد.

 البته در خصوص دفاع از حقوق كشاورزان مسائل زيادي دارم كه بايد در جاي ديگري اين بحث را انجام دهم. ليكن در اينجا مي خواهم به سؤالي كه مجري محترم برنامه در خصوص ادغام وزارتين جها سازندگي و كشاورزي و تشكيل وزارت جهادكشاورزي داشتند پاسخ بدهم. اگرچه در برنامه هم تا حدودي آن را پاسخ دادم ولي در اينجا مقداري با تفصيل بيشتر به آن خواهم پرداخت.

 •بحث ديدگاه خودكفايي و مزيت نسبي

 نكته اول اينكه ادغام دو دستگاه ادغام دو ديدگاه بود. دو ديدگاهي كه به لحاظ سياستگذاري و برنامه ريزي دو دستگاه را در مقابل هم قرار داده بود و دو جهت مختلف را ايجاد كرده بود و دستگاههايي كه بايد به شكل رفيق عمل مي كردند را تبديل به رقيب با شيوه هاي رقابتي منفي كرده بود. سياست حاكم بر جهاد سازندگي بر رسيدن به خودكفايي مبتني بود و اين كه واقعاً ما مي توانيم و بايد اينكار را انجام دهيم و بر همين اساس وقتي اختيارات مربوط به امور دام و شيلات و منابع طبيعي را در اختيار گرفت، در مدت كوتاهي توانست تا حدود زيادي مشكل گوشت سفيد و قرمز را كاهش داده و با كار وسيع بر روي توليد آبزيان در آبگيرهاي داخلي و ساماندهي مسئله شيلات توليد انواع ماهي را تا چندين برابر زمان شروع به كار خود افزايش دهد.

 سرمايه گذاري بر روي توليدات صنعتي كوچك وابسته به كشاورزي و به موازات آن توسعه روستايي و تعريف اشتغال در روستا و آماده شدن براي توسعه اشتغال روستايي از كارهاي مهمي بود كه علاوه بر فعاليت در بخش عمران و آباداني روستاها توسط اين دستگاه انجام شده بود. براي اين نهاد عدم خروج ارز از كشور جزء معيارهاي ارزشي به حساب مي آمد. حال آنكه در نقطه مقابل يك ديدگاه علمي وجود داشت كه مبتني بر مزيت نسبي در توليد بود. مفهوم آن اين بود كه وقتي ما در توليد محصولي داراي مزيت هستيم بهتر است به آن بپردازيم و با توجه به بازارهاي منطقه اي و جهاني آنها را در آنجا عرضه كرده و از ارز حاصله محصولي را كه در توليد آن از مزيت برخوردار نيستيم وارد نمائيم. مطابق همين نظريه با مثالي كه وزير وقت كشاورزي زده بود مثلاً ما در توليد گندم از مزيت نسبي برخوردار نيستيم ولي در عوض در توليد هندوانه از اين مزيت برخوردار هستيم.

اگر در دشت وسيع خوزستان از آب خود براي توليد محصول هندوانه استفاده نماييم مي توانيم آن را با قيمت بسيار بالا به كشورهاي خليج صادر كرده و در عوض گندم مورد نياز را از كشورهايي نظير استراليا و كانادا و ... وارد نمائيم. آنچه در عمل اتفاق افتاده بود اين بود كه هندوانه هاي توليدي ما روانه بازارهاي خليج نشد و احتمالاً كشورهاي رقيب از ما قدرتمندانه تر عمل كرده و يا توليد آن در داخل گران در آمده و صادرات آن به صرفه يا قابل رقابت با آنچه ديگران صادر مي كردند نبود و به ناچار در بازارهاي داخلي توزيع شد و ذائقه مصرف مردم در داخل به سمت مصرف هندوانه هاي گرانقيمت تغيير داده شد ولي در عوض واردات گندم با استفاده از اعتبارات ارزي دولتي سال به سال افزايش يافت و تا حدي كه ركورد واردات گندم با 5/5 ميليون تن واردات در سال در اختيار ايران قرار گرفت.

 اين در حالي بود كه چين با آن جمعيت عظيم خود سال به سال از ميزان واردات گندم خود كاسته و به كمتر از 2 ميليون تن رسانيده بود. شايد نيت دوستان ما در كشاورزي نيت خيري بود ولي هميشه مسائل آنگونه كه روي كاغذ طراحي مي شوند اتفاق نمي افتند و نمي توان براي سياستگذاري ها اوضاع جهاني و رقابت كشورها را ناديده گرفت. به هر صورت فضاي رواني ناشي از اين مسئله به قدري فشارها را زياد كرد كه چاره اي جز ادغام اين دو دستگاه وجود نداشت. گزينه هاي ادغام هم يكي ادغام كشاورزي در جهاد و حفظ جهاد سازندگي بود و يكي ادغام جهاد در كشاورزي و بر چيدن بساط جهاد سازندگي بود.

 در نهايت در مجلس ششم به اين نتيجه رسيدند كه به صورت انحلال هر دو و تشكيل وزارتخانه جديد با عنوان جهادكشاورزي انجام شود. انجام كار بر اين مبنا بسيار سخت بود و ساماندهي اوضاع طالب نيروهايي قدرتمند و اختياراتي وسيع بود. وزير سابق كشاورزي با تشكيل حزب خانه كشاورز شروع به ايجاد چالش بر عليه وزير جديد كرد و با هر تغييري كه در سطح معاونت ها اتفاق مي افتاد كليت وزارت را به زير سؤال مي برد. در يكي از اين جلسات كه به مناسبت توديع يكي از معاونان آنهم به دليل ادغام دو بخش در همديگر در محل سازمان تحقيقات كشاورزي كشور برگزار شده بود، اين شعر خوانده شد كه: جاي آن دارد كه خون موج زند در دل لعل زين تغابن كه خزف مي شكند بازارش نگاه نفرت آلود به هر تغييري كه تيغه آن قسمتي از زمين بخش كشاورزي را خراش مي داد وجود داشت و از اين طرف هم وضعيت به همين شكل بود و دوستان جهادي اعتقاد داشتند كه دوستان كشاورزي با ديدگاه سنتي توان كاركرد انقلابي نداشته و تحول گرايي را خوش ندارند.

 وزير هم در تقسيم بنديهاي خود براي اعطاي مسئوليت ها به توانمندي ها عنايت نداشته بلكه مسئوليت ها را به صورت سهميه بندي در آورده و بخش هايي را به عنوان سهم جهاد و بخش هايي را به عنوان سهم كشاورزي تعيين كردند.

 در استان ها به خصوص مازندران كه سهم كشاورزي بود، تغييرات كلاً به ضرر بخش جهادي بود تا اينكه در تحولي مسئوليت آن به جهادي واگذار شد. كاركرد ضعيف اين مديريت بزرگترين خدمت را در اين استان به باقي ماندن تصور سنتي مديريت در اين دستگاه كرده است. از يك طرف اوج دستاورد وزارتخانه جديد خودكفايي در گندم بود كه در ابتدا با مخالفت هاي زيادي از سوي دوستان كشاورزي همراه بود ولي بعد از آنطرف بام افتاده و آن را به خدمات فني و تخصصي ارائه شده توسط بخش كشاورزي به كشاورزان نسبت داده و سعي نمودند كه موضوع اصلاً به اين ديدگاه منتسب نشود. به هر حال اعتقاد من اين است كه دميده شدن روح و روحيه انقلابي و خواستن و اراده اينكه ما مي توانيم جهاد سازندگي سابق به بدنه كشاورزي خيرات زيادي را براي جامعه به همراه داشته است كه در نگاه رهبري هم همين تحليل را شاهد بوده و هستيم.

حال سؤال اين است كه اگر اين روحيه واقعاً اثر گذار است وظيفه استاندار اين است كه موجبات تقويت اين روحيه را فراهم سازد و به اين نكته توجه داشته باشند كه براي كاركرد صحيح تر و مفيدتر اين روحيه برخي از عوامل مزاحم بايد از سر راه كنار زده شوند و مسيرهاي سوء استفاده از آن كه با استفاده از ابزارهاي ويژه باج خواهانه صورت مي گيرد، كور شود. قطعاً در اين جمله آخر مواردي است كه فعلاً قادر به توضيح علني آنها نيستم. توقع اين است كه از متخصصان صاحب اطلاع و غير سياسي كار براي نقد برنامه ها و يا تدوين آنها استفاده شايان به عمل آيد و حضور آنها در كارگروه ها و مشاوره هاي متعدد گرم تر و پر حرارت تر باشد. داشتن شناخت و تحليل از شرايط ويژه استان امري است كه جزء ضرورت هاي انكار ناپذير محسوب مي شود و بازي كردن با موضوعات و باري به هر جهت انجام دادن كارها به صلاح يك استاندار بومي نيست. پيشنهاد مي شود واقعاً براي مشاورين خود علي الخصوص در امور مربوط به كشاورزي از كساني استفاده كنند كه قدرت تحلي امور را بخوبي داشته و از طرف استاندار به مشاور ماموريت داده شود تا روي موضعات مهم كشاورزي استان به طور جدي كار كنند.

استان مازندران داراي قابليت هاي فراواني است كه در صورت توجه جدي به آن بهره هاي فراواني را مي تواند براي كشور به همراه داشته باشد. آنچه مهم است اين است كه بر اساس كدام معيار بايد توليد كرد و توليد در چه جهتي و براي چه امري بايد انجام گيرد. اينها سؤالاتي است كه در انتخاب نوع و ميزان توليد از يك محصول مي توانند در برنامه ريزي هاي كلان استاني و حتي كشوري كمك کنند.

• توان بالقوه و عملكرد بالفعل

 مسلم اين است كه ما با به كار بردن يك رقم اصلاح شده مي توانيم به سطحي از عملكرد دست پيدا كنيم كه اين عملكرد ناشي از تعامل و تعاضد بين چندين فاكتور كه متاثر از عواملي نظير نوع رقم و قابليت ژنتيكي موجود در آن و شرايط محيطي متناسب با آن رقم اعم از نوع تهيه بستر كاشت، عمليات خاك ورزي، تامين نيازمندي هاي بذر و گياه حاصل براي رشد مناسب، درجه حرارت، ميزان و كيفيت نور، در دسترس بودن مقادير كافي آب براي گياه، انجام بموقع عمليات كاشت در عمق مناسب، دارا بودن ميزان سبز كافي، مبارزه با علف هاي هرز، آفات و امراض، اعمال تراكم مناسب كاشت، برداشت در زمان مناسب و نگهداري محصول برداشت شده در شرايط مناسب و بازار رساني به هنگام آنها همه در ميزان نهايي محصولي كه به بازار تحويل مي شود نقش دارند.

 از نظر ژنتيكي با آماده بودن همه اين شرايط يك رقم مي تواند به ميزان قابل توجهي محصول توليد نمايد ليكن بهينه نبودن هر كدام از شرايط فوق الذكر مي تواند در كاهش ميزان محصول نقش داشته و بين قابليت رقم براي توليد و آنچه توليد مي شود فاصله ايجاد نمايد. شرايط محيطي و كليما و ميكرو كليماي موجود در يك منطقه براي هر رقمي ميزان خاصي از قابليت را ايجاد مي كند كه اگرچه با حد نهايي توليد رقم فاصله دارد ولي مي تواند تا حد ممكن به آن نزديك و يا از آن دور باشد. پرداختن به تمام عوامل فيزيولوژيكي، آگرونوميكي، آگروتكنيكي و فنولوژيكي در اين بخش ضرورتي ندارد و نمي توان براي خوانندگان اين مقاله جزييات علمي روند جذب مواد معدني و آب در گياه و تبديل آن ها به مواد پرورده و قابل ذخيره يا مصرف در اندام هاي ذخيره اي را توضيح داد و روابط عوامل متعدد را مورد بحث قرار داد، ليكن همين مقدار بايد گفت كه محيط هاي آماده تر و مناسب تر از نظر كليما و ميكروكليما و نوع خاك و كيفيت آب تاثيرات شگرفي در ايجاد فاصله كمتر از قابليت رقم براي توليد دارند.

در اشل استاني توليد به معناي اعم خود نيازمند مطالعه اي جداگانه براي هر محصول است. معمولاً شاخص براي ورود در بحث هاي كلان محصولاتي هستند كه از سطوح بالايي براي كشت برخوردار هستند و محصولات غالب در استان را تشكيل مي دهند. برنج، مركبات، كيوي، موز گلخانه اي، صيفي، سبزي، كاهو، كلم، خيار، گوجه فرنگي، بادنجان، سيب زميني، پياز، سير، كلزا و سويا، گندم و جو، شبدر برسيم، هلو و شليل، گياهان دارويي و برخي از گياهان ليفي داراي نقش مهم در مجموع توليد استان مي باشند. از طرف ديگر در زمينه توليدات دامي نيز با همين وضعيت روبرو هستيم و قابليت ژنتيكي توليد گوشت و شير در دامها وقتي ظهور و بروز حداكثري پيدا مي كند كه شرايط محيطي براي بروز كليه صفات ژنتيكي دخيل در توليد تا حد مطلوب آماده باشد. آنچه كه مربوط به شرايط محيطي آب و هوايي و عوامل بيروني است مازندران را در مقايسه با ساير استان ها در مرتبه فوق العاده بالايي قرار مي دهد.

شرايط ويژه استان مازندران به گونه اي است كه براي هيچ اهل تخصصي ترديدي باقي نمي گذارد كه قطعاً در بسياري از محصولات ذكر شده شرايط مازندران حداكثر عملكرد را بروز خواهد داد. اگر بخواهيم از ديدگاه مزيت نسبي توليد منهاي مباحث اقتصاد مقايسه اي بين درآمدزايي محصولات صحبت كنيم مازندران در اكثر محصولات داراي مزيت نسبي توليد مي باشد. آنچه كه سطح توليد يك محصول را در محدوده اي خاص تنظيم مي كند عبارت است از ميزان تقاضاي بازار، سطح قيمت ها، نوع اراضي در دسترس و فصلي كه زمين براي كشت قابل استفاده است. هر رقم جديدي كه وارد بازار مي شود و كشاورزان براي كشت به آن روي مي آورند سطحي از توليد را در شرايط طرح هاي آزمايشي كنترل شده بروز مي دهد كه مي توان آن را قابليت عملكرد آن رقم در شرايط محيطي آزمايش شده نام گذاشت. وقتي اين رقم توسط زارع مورد كاشت قرار مي گيرد او به تمام نيازمندي هاي رقم براي دستيابي به آن سطح از توليد آگاهي ندارد و در اينجا نقش ترويج و اجرا كردن طرح هاي تحقيقي ترويجي مي تواند بسيار با اهميت تلقي شود.

نقش اصلي و اساسي ترويج در اين است كه براي هر منطقه شناسنامه اي از وضعيت توليد، سطح كشت موجود، كيفيت آب و خاك و نوع آفات و روش هاي مبارزه با آنها و ساير موارد را در اختيار داشته باشد و پس از آشنا شدن با نيازمندي هاي ارقام جديد، براي آموزش كاربران و مخاطبان خود راههاي ساده و قابل گسترشي را جستجو و پيدا نمايد. بومي كردن تكنولوژي جديد و با زبان زارع اطلاعات علمي را منتقل كردن هنر ترويج است كه متخصصان ترويج و مروجان تربيت شده بايد با استفاده از دانش بومي زارعين و تكيه بر عادات خاص آنها براي انجام عمليات زراعي رفته رفته در جهت بهره برداري بهتر و صحيح تر از محيط و ايجاد بهره وري مطلوب تر از سرمايه، زمين و نهاده هاي توليد، تغييراتي را در آنها ايجاد نمايد. اين مقدمه به خاطر اين ذكر شد كه دقيقاً مسئوليت عدم دستيابي زراعين به سطح قابليت عملكرد يك رقم تا حدود زيادي به فعاليت هاي ترويجي مناسب و مكفي بر مي گردد.

اگر بپذيريم كه توسعه يعني توانمند كردن اقشار توليد كننده براي رسيدن به سطح قابليت عملكرد، بايد ديد كه مديريتي كه در ايجاد اين توانمندي مسئوليت دارد و نهادهاي اداري لازم براي آن را به وجود آورده و اعتبارات مورد نظر را در اين راه به مصرف مي رساند تا چه مقدار در اين راه توفيق داشته است. قوت ها و ضعف هاي مديريت ها بايد با اين معيار و مكيال اندازه گيري شود تا سره از ناسره و دوغ از دوشاب باز شناخته شود. يكي از وظائف بسيار سنگين استاندار همين مسئله است كه دقيقاً توسط عوامل وارد به موضوع نسبت به پيگيري عوامل تضعيف توليد و رفع و دفع گير و گورهاي مشكل زا براي دستيابي به هدف مهم توليد حداكثري اقدام نمايد.

 نقش رهبري اين موضوع در سطح استان در اختيار نماينده عالي دولت قرار دارد كه خود اين امر مي تواند به معياري براي اندازه گيري ميزان توفيق استاندار در آينده براي قضاوت تبديل شود. اينكه اين تحليل را در قالب هايي براي نقد عملكرد دست اندركاران و سياستگذاران استاني مورد استفاده قرار دهيم بحثي است كه احساس مي شود بهتر است شيريني مباحث علمي اين شماره با تلخي هاي عملكردي مديران استاني قاطي نشود.

 

 توانايي هاي استان در رابطه با توليد محصول از يك طرف و مسائل عملكردي مديران از طرف ديگر موجب بروز نتيجه اي مي شود كه امروزه شاهد آن هستيم. ثايت شده است كه عناصر بالا دست همواره تحت فشارهاي رواني و اجتماعي حاضر به توجه بيشتر هستند و در اين مورد اصلاً ترديد وجود ندارد.

 تقريباً تمام دولت هايي كه بر سر كار آمدند ابتدا تصويري از مازندران در ذهن خود داشتند كه مازندران،  استان برخوردار و مردم آن به لحاظ مالي مردمي توانگر هستند و در دريافت امكانات دولتي و اجراي طرح ها و پروژه ها و حتي نوبت سفرهاي استاني بايد صبر بيشتري داشته باشند.

 تقريباً هميشه اوقات وقتي نوبت براي تصميم گيري راجع به استان رسيد كه كفگير بودجه و اعتبارات كشور به ته ديگ خورده و در اثر عدم تامين همه تصميمات و قولهايي كه توسط مقامات داده شده فقط بر روي كاغذ باقي مانده و عملاً چيزي نصيب اين مردم نشده است.

 منهاي تعداد انگشت شماري از شهرهاي استان مردم ما مردمي كم توقع، قانع و زودباور و دلسوز هستند. هنگامي كه يك مسئله انساني پيش مي آيد و در جايي حادثه اي براي هموطنان ما بروز مي كند، مردم مازندران پيشقدم هستند و در زمره استان  هايي هستند كه بالاترين كمك ها را ارائه مي دهند.

 به دليل نرمخويي بيش از اندازه و روحيه فداكاري و فتوت و مردانگي طرح مسائل و مشكلات استان در قسمت هاي بالادست نظام به صورت واقعي صورت نمي گيرد و دولتمردان اين استان را به چشم منطقه امن براي خود پنداشته و فقط به هنگام گذراندن چند صباحي براي استراحت با زن و فرزند و آنهم با هماهنگي قبلي با مسئولان به صورت كاملاً مخفي سري به استان مي زنند.

 چند نفر از دولتمردان واقعاً مشكلات مازندران را لمس مي كنند؟ چرا رسيدگي به مشكلات مازندران نسبت به استان هاي ديگر از اولويت حداقلي برخوردار است؟ چرا پيگيري هاي مسئولان استاني براي حل مشكلات عمدتاً با بن بست پاسخ هاي منفي مواجه مي شود؟ آيا اين واقعيت دارد كه غالب هم و تلاش مسئولان استاني در جهت تامين خواسته هاي محدود افزايش دستمزدهاي پرسنل صرف مي شود؟ چرا سازمان مديريت براي رسيدگي به پرسنل در حد و حدود دريافتي هاي متوسط ساير استان ها تلاش نمي كند؟

چرا روحيه اعتراض در مردم و پرسنل اداري مذموم تلقي مي شود و با اهرم هاي مديريتي سعي در سركوب اين روحيات مي شود؟ آيا شما هم مديراني را مي شناسيد كه براي ماندن حاضر به همه گونه تلبيس چاپلوسي نسبت به بالادستي ها و زورگويي نسبت به پائين دستي ها باشند؟ آيا شما هم گفتن اين مسائل را جزء تضعيف روند مديريت در استان تلقي خواهيد كرد؟ آيا انتقاد از نوع انتخاب و انتصاب مديران موجب تضعيف نمايندگان دولت در استان مي شود؟ آيا نبايد از روند كاركرد دولت جناب آقاي دكتر احمدي نژاد كه عميقاً مواضع ايشان را مورد تمجيد قرار مي دهيم در مورد انتخاب و انتصاب نماينده عالي دولت در استان انتقاد كرد؟ آيا كاركرد نمايندگان غير قابل انتقاد است؟ آيا اين روند پيگيري نمايندگان در انتصاب افراد تابع و ضعيف النفس در راس مديريت هاي استاني نبايد مورد نقد و انتقاد قرار گيرد؟

 آيا اين نگاه توليد هاله تقدس براي مديران و مانع تراشي براي انتقاد، خود زمينه را براي بروز خطاهاي بزرگتر فراهم نمي كند؟ آيا مي دانيد نمايندگان شما به چه كارهايي براي درآمدزايي بيشتر خود مشغول هستند؟ آيا مي دانيد نمايندگان شما تا چه مقدار قوانين را در جهت منافع شخصي خود و گروه وابسته به خود به كار مي گيرند؟ آيا مي دانيد ميزان درآمد نمايندگان شما در قبل و بعد از نمايندگي قابل مقايسه نيست؟

 آيا مي دانيد تعدادي از نمايندگان راه هاي پيگيري عملكرد مالي خود را در حين انتخابات كور كرده و با اهرم هاي جو سازي و غوغا سالاري و رفاقت با برخي قوا و دست اندركاران مسئول پيگيري، تمامي خطاهاي خود را مكتوم مي نمايند؟ آيا گفتن اين حرفها بايد نياز به شجاعت داشته باشد و در جمهوري اسلامي كسي نبايد قادر باشد بدون تحمل محروميت هاي عديده و به كنج عزلت رانده شدن اين چنين حرف هايي را بزند؟ واقعا" اگر بدانيد كه برخي از نمايندگان از پرسنل زير دست خود رشوه مي گرفتند چه برخوردي مي توانيد بكنيد؟

 اگر بدانيد در هنگام استعفا براي وارد شدن به رقابت هاي نمايندگي پولهايي به حساب مديران زير مجموعه يكي از كانديداها واريز شده و سپس نيمي از آن براي كمك به فعاليت هاي انتخاباتي مدير در فعاليت هاي انتخاباتي به حساب آن مدير يا مسئول مالي ستاد ايشان واريز گردد چه برخوردي را مي توانيد انجام دهيد؟ آيا مي دانيد ابتكارات شيطاني زيادي براي رسيدن به مقصود انتخاب شدن در مجلس به كار برده مي شود تا كسبه و مردم عادي را تحت تاثير قرار دهد و از ابزار و اهرم پستي كه داشتند به طور نامشروع جهت جلب و جذب راي خود بهره برداري نمودند. آيا واقعاً نظامي كه در صدد سلامت در همه زمينه ها است نبايد به اين امر حساسيت داشته باشد تا كساني انتخاب شوند كه داراي سابقه سوء استفاده از مديريت نبوده و از ابزار وابستگي به سرمايه و مخارج بالا و تخلف و تقلب استفاده نكرده باشند؟

پاسخ ساده به اين سؤال كه مدارك موجود صحت كار انتخاب شوندگان را تائيد مي كند و يا شاكي خصوصي وجود نداشته است براي سالم سازي محيط مجلس كفايت نمي كند. مردم به نيكي دريافته اند كه پي گيري اين مسائل هزينه دارد و در نهايت تنها كسي كه ضرر مي كند پيگيري كننده است و بس.

 استاندار محترم بايد اين را يكي از وظائف اساسي خود بداند كه در انتخاباتي كه در راه است، واقعاً و حقيقتاً به فكر سلامت انتخابات از تمامي جنبه ها باشد. باز گذاشتن دست گروه هايي كه بدان وابستگي داريم و ناديده گرفتن خطاهاي خودي ها زمينه را براي رسوخ و نفوذ فسادهاي بعدي باز مي كند. مگر ما چند سال عمر از خداوند منان طلبكار هستيم كه اينگونه به مماشات بپردازيم و خود را شريك عملكرد خيانت بار چند تن از خدا بي خبر سياست باز خائن کنيم؟

 آيا كسي مي تواند منكر اين واقعيت باشد كه امروزه حتي در اركان قضايي ما شائبه رشوه خواري، نفوذ بازي، حق را نا حق كردن، آشنا سالاري و غيره رسوخ و نفوذ كرده است؟ اگر همه فقط همين حرف ها را بزنيم و هيچ پيگير سالم سازي ادارات و دستگاه ها نباشيم و با همه چيز به صورت سطحي و صوري برخورد نمائيم چگونه مي توانيم پيش خداي منان رو سفيد ظاهر شويم؟

چگونه مي توانيم جواب آقا امام زمان (عج) را بدهيم؟ واقعاً خيلي رو مي خواهد كه پيش ائمه اطهار (ع) سر بلند كنيم و مدعي باشيم كه به مسئوليت هاي خود درست عمل كرده ايم؟ استاندار در عزل و نصب كليه مديران طراز اول استاني مسئول هستند. شائبه هايي كه امروزه وجود دارد استفاده از نيروهايي است كه يا كارآمدي لازم را ندارند و تجربه اي هم در زمينه كاري مورد نظر ندارند.

جوان گرايي افراطي ضررش براي كشور كمتر از تكيه بر نيروهاي باتجربه ولي دچار محاسبات و حساب و كتاب هاي دنيا خواهي نيست. چشم را بستن و چوب را به دست گرفتن و به هر سمتي بي هدف رها كردن نتيجه شانسي را به همراه دارد و آن اينكه با احتمال بسيار پائيني ممكن است به هدف بخورد.

آيا امام علي (ع) تصادفاً مالك اشتر را براي امارت مصر پيشنهاد كرده بود؟ آيا انتخاب محمد بن ابوبكر صرفاً از روي علاقه شخصي بوده است؟ چرا حضرت در حيات خود به امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و ساير فرزندان و وابستگان خود پستي را نداده بود؟ آيا حضرت نمي خواستند به ما بياموزند كه تبار سالاري و فاميل سالاري يكي از آفات حكومت است؟ با وجود آنهمه استان و پست هاي متعدد چرا يكي از بستگان خود را به استاداري يكي از مناطق منصوب نفرموده بودند؟ چرا به شائبة سوء استفاده دخترشان از بيت المال آن قدر حساس بودند كه فرمودند اگر اثبات نمي شد كه اين زيورآلات متعلق به بيت المال را قرض كرده اي اولين فرد از خاندان رسول الله (ص) بوديد كه دستتان به جرم دزدي قطع مي شد؟

آقاي استاندار عزيز محض اطلاع شما عرض مي كنم شما كه در قضا وارد نيستيد ولي همين طور به صورت كلي از يكي از متخصص عادل و بي طرف اهل قضا بپرسيد چند تا از مديران و حتي نمايندگان بر اساس حكم اسلام مي بايست اكنون با دستان قطع شده راه مي رفتند؟ الحمد لله رأفت اسلامي شامل همه ما شده است و براي ما حفظ آبرو كرده است و جو سازي هاي ظالمانه بين المللي نيز در اين تعطيل كردن حكم اسلام بي تاثير نبوده است وگرنه با اين دستبردهايي كه به بيت المال مسلمين زده مي شود و سوء استفاده هايي كه انجام مي شود تكليف ما روشن بود. آقاي استاندار وظيفه شما اين است كه محيط را سالم تر كنيد و اعتماد مردم به مسئولان را با تغيير در ماهيت مسئولان به آنان بر گردانيد.

 آقاي استاندار نكند پس از شروع عزل و نصب ها ما از عدالت و صداقت شما نا اميد بشويم. ما شما را پاسدار مي دانيم. يادم مي آيد در سال هايي كه در "رسالت پاسدار" و "رسالت دانش آموز" با عشق تمام قلم مي زدم اين نكته را يادداشت كرده بودم كه ما پاسدار ارزش هاي الهي هستيم.

 ما معامله گر بر روي ارزش هاي الهي نيستيم. اصلاً معامله گري و واسطه گري را بد داريم. پير هميشه جاويد ما به ما امر كردند كه دست واسطه ها را قطع كنيد تا جان مردم راحت بشود. نكند افراد واسطه صفت عرض و احترامشان در دستگاههاي تحت هدايت شما بيشتر بشود. ميزان جدي بودن شما در انجام كارهاي بهينه و دچار سياست بازي نشدن بر اساس نوع عمل شما قضاوت خواهد شد.

برخي از انتصابات در راه يا انجام شده كه حداقل بسياري از دلسوختگان را نگران كرده است. صرف حضور چند صباحي در شهرداري تهران و يا داشتن روابط خانوادگي با شخصيت ها نمي تواند محمل خوبي براي استدلال شايستگي انتصاب به پست هاي بالاي سياسي استان باشد. جناب آقاي استاندار شايعه شده است كه آقايي كه به ارتباط خانوادگي با رييس جمهور مشهور است و به همين خاطر براي اشغال پست استانداري بر سر زبان ها بود اكنون توسط مقاماتي از بالا براي معاونت سياسي استانداري در حال تحميل شدن است.

 اگر راست است كه واي به حال استان كه فردي را كه هيچ گونه تجربه سياسي ندارد و محيط و فضاي سياسي استان را نمي داند و در سابق ايشان هم به لحاظ استعداد فكري و انديشه اي نقطه قابل تاكيدي وجود ندارد به صرف اين گونه روابط بر شما تحميل شود. شايعه شده است فردي كه در يكي از ادارات كل مديركل شده است داراي سوابق مشكوك مالي و درآمدهاي ناگهاني بوده است و در بين فاميل و اهالي محل به مسائلي مشهور شده است كه نقطه اوليه بروز اطلاعات منفي عليه ايشان محسوب مي شود. آيا شما بر خود وظيفه نمي دانيد كه با اين گونه انتصابات برخورد نمائيد؟

اگر من جاي شما بودم واقعاً نمي گذاشتم احدالناسي بدون صلاحديد من و خارج از چارچوب عقلاني و لحاظ نمودن توانمنديهاي كاري و صداقت اجرايي و مهمتر از همه امانتداري به پستي گمارده شود. اگر من جاي شما بودم در صورت ارتكاب اشتباه و يا احساس تحميل احدي نالايق و غير كارآمد و يا مسئله دار به روند اشتباه ادامه نمي دادم و آنقدر سماجت مي كردم كه وزير مجبور به تغيير مدير مربوطه بشود.

 آقاي استاندار آموزش و پرورش را دريابيد. آموزش و پرورش جاي شوخي نيست. فرزندان همه ما در آن جا بايد تربيت شوند. خاستگاه واقعي علم و دانش و پرورش استعدادهاي درخشان آنجا است. جداً از انتصاب مديران ضعيف جلوگيري نمائيد. از آگرانديسمان و بزرگ نمايي كارچاق كنان و بادنجان دور قاب چينان و واسطه ها براي جا انداختن نيروها جداً در هراس باشيد.

انصاف و عدالت در قضاوت براي توانمندي هاي نيروها توام با علم و اطلاع و بررسي همه جانبه لازم است. ملعبة دست نمايندگان شدن كه متاسفانه امروزه به جاي پيگيري ارزشها، پيگير منافع آحادي از همشهريان خود هستند كه قياس منصفانه اي از توانمندي هاي آنها با رقيب صورت نمي دهند و صرفاً بر طبل تعصب هاي كور و جاهلي براي جا انداختن همشهريان خود مي زنند، مسئوليت هاي شما در برابر مردم و خداوند را نمي تواند نفي كند.

خدايا تو شاهدي كه من آن چه شرط بلاغ است مي گويم، خواه استاندار محترم پند گيرند، خواه ملال. خواه نمايندگان محترم خوش شان بيايد، خواه بد. اگر اين تلنگر بتواند يك نفر را هوشيار بكند من خود را در پيشگاه خداوند رو سفيد خواهم يافت.

 حضرت علامه حسن زاده آملي كه خداوند ايشان را حفظ كند و عمر طولاني و باعزت عطا فرمايد، تكه كلامي دارند كه خيلي حكمت آموز است و آن اين كه: نه مال دارم كه ديوان ببرد و نه دين دارم كه شيطان ببرد. كسي كه احساس كند كه طمع و خواسته اي براي مورد توجه واقع شدن ندارد، مي تواند حقايق را بنويسد. صاحب اين قلم هنوز بدان درجه از از خودگذشتگي و جرأت دست نيافته است. ديگراني كه شجاع ترند انشاء الله اين گوي سبقت را خواهند ربود. تنها سفارشم به آنان اين است كه حقايق را با ملاحظه بنويسيد.

دكتر غلامعلي رنجبر - (ali.ranjbar@gmail.com)