يکشنبه 14 اسفند 1384-0:0
هنري بالاتر از دوست داشتن مردم نيست
ياددشتي درباره عزل و نصب های جدید در مازندران(محمود زارع-ساري)
جناب آقاي رييس! مسئول! جناب آقاي وکیل! وزير! مدیر محترم !
سلام خدا بر شما اگر نيات خير و اعمال خير داريد و هدايت خدا بر شما باد اگر نيات خير داريد و اعمال متناسب با اين نيت را (خواسته يا ناخواسته) نداريد!
از یک ونگوگ پرسيدند كه كدام هنر بالاتر است؟ گفت : هيچ هنري بالاتر از دوست داشتن مردم نيست! يك غير مسلمان را بايد شاهد گفتار بياوريم تا بعضی از شمايان شايد باور كنيد كه بهترش را معصومان ما فرموده و امر كرده اند و تا شما بلكه اندكي به فكر مردم باشيد! كسي را كه دل, تنگ شود. زبان گشاده شود .
آقاي فلان مسئول !
از معصوم نقل است كه اگر فردي براي حصول چيزي كه در دست صاحبان قدرت است ،خضوع نمايد خداوند او را به ورطه خشم خويش در افكند .
آقاي فلان مدير !
از حضرت امير (ع) نقل است كه اگركسي به جز خداوند به چيزي عزت جوي، همان عزت وي را به هلاكت افكند . من از اين تقرير عزت نمي خواهم،بلكه مي خواهم شايسته در خدمت ايمانم و مردمم باشم....
حق سبحانه . عزيز (ص) را وحي كرد كه اگر راضي نشوي كه نقل مجلس بدگويانت كنم، نامت را بر تومار فروتنان نخواهم نوشت...
می بینیم که بعضي از شماها به افرادی میدان می دهید که اصلحش و شایسته ترش در همین نزدیک هاست و شما هم می شناسید و البته آنها در بازار خودفروشی همانند میدان داده های شما مفت فروش نیستند! چرا چنين ش ؟ چون اهل چاپلوسي نيستد و نمي كنند اين عمل زشت را .
اين است كه غالب مديران از آنها مي ترسند . ولي پرسنل و بدنه ادارات آنها را دوست می دارند... خدا تو را به رياست و وزارت آزمايش مي كند . زود مي گذرد .پست و مقام و وزارت و وكالت و... خلق و خوهائي را از شما پنهان داشته است.
گاهي آدمي را تشكيلات جوري مي كند كه اگر راست بگويد از مافوق ها بيمناك شده و اگر دروغ از خدا بيمناك باشد . هميشه آرزو داشتیم مسئوليني باشند كه نيروها را بين اين دو كار مخير نكنند . شما شرايط را طوری نکنید که رفتار شما در گزینش و چینش مدیران به صورتی جلوه نماید که غالب کارکنان این گونه علامت بگیرند که برای ارتقاي سازمانی هی باید بادنجان دور قاب شما بچینند و باید مجیز شما را بگویند و... می دانید که خواسته یا ناخواسته در صدد ترویج چه فرهنگ ضد دینی و ضد ارزشی هستید؟!!
الآن بنا بر اقتضائاتی بازار عزل و نصب ها داغ است و این موضوع تا حدود زیادی هم برای مردم ما پذیرفته است و هم سیاست جاری ( گویا ) چنین است و هم اگر مدیران قبلی کاری می توانستند بکنند دیگر در طی این یکی دو دهه هر داشتند رو کرده اند و خوب معقولانه هم هست که تنوعی شود و به نيروهای تازه نفس تر میدان عرضه توانائی های شان داده شود ؛ اما شمایان وظیفه دارید که حق و انصاف را دائر بر مدار کار خویش نموده و دنبال نیروهايی که اتفاقا بدلیل توانايی های مختلف شان چندان از جهت شخصیتی وابسته به فلان ريیس و بهمان مدیر نبوده و اصولا چنین مشی و رفتار شخصیتی را ندارند ؛ بروید.
از مهم ترین وظیفه و بلکه هنر اصلی شما در این باره همین کشف استعدادهای منزوی اما توانمند است. آنها خود در این مکاره بازار عزل و نصب ها روی نمی نمایانند. منتظر نباشید آنها بیایند نزد شما و یا این و آن را واسطه بگیرند که محال است ؛ شما بیاید از آنان دعوت نمایید و بدانید که اگر قصد خدمت واقعی به مردم را دارید باید نقطه اتکاي شما به همین ها باشد و گرنه همانند سلف بعضا ناکارآمد خویش پرونده ای غیر مقبول را در نزد خلق و خالق خواهید داشت.
اصلا روایت داریم کسی که دنبال ریاست می دود ملعون است ؛ اتفاقا شما باید دنبال نیروهایی بروید که از این مایه های فرهنگ منحط اخلاقی دورند.
شايد هم پدري بايد باشي كه ... البته شایستگان را پيش از آن كه بشناسي و به همين دليل در حق آنها كوتاهي كني سرزنشت نمي كنيم ولي راه شناخت همين است كه الان دلت چه به تو ميگويد! در خطاب هاي اداري تنها به قصد ترويج فرهنگ اسلامي بعضي از القاب را به كار نمي برند نه به نيت تخفيف ولي نتيجه اش را مي داني ... آدم خدا را به اسمش مي خواند ولي خلق الله دوست دارند القاب الكي هم براي شان اضافه كنند.
شايد يكي از عيوب تشكيلات اين است كه كسي را به اندازه نداده است يا بيشتر از لياقتش يا حتي خيلي كمتر از ظرفيتش .
آقاي رييس سازمان یا مدیرکل !
بعضي چيزهاي به ظاهر كوچك، آرام آرام به صورت پنهاني آبروي چندين و چند ساله آدمي را از بين مي برد، كفايت و صداقت و صحت كار آدمي را زير سئوال مي برد. به نظر مي رسد درست نباشد و خدا و رسولش و خلق الله نپسندند كه براي خاطر يك آدمي كه با تمام وجود دنبال پست و رياست هست و آدمي را تا زماني كه منافع او اقتضا مي كند ،حمايت ظاهري مي كند و اي بسا كه پشت سر براي آناني كه احتمال مي دهد بعد از اتمام دوران رياست تعهدي شما ( تا انتخابات بعدی) موثر باشد، انواع خوش رقصي ها را کرده ،زير پاي شما را خالي و روي سينه شما نشسته و ريش مي كند و ...
از اينها بگذريم. بعدا شما متوجه خواهيد شد. چرا بعضي از مديران شما مي ترسند كه افراد زيردست خود را به شما معرفي كنند ؟! چرا آنها فقط به نيروهاي همپالگي خود و يا فاقد هرگونه صلاحيت بديهي نزد شما يا آنهائي كه فكر مي كنند موثرند، چهره مي نمايانند؟ ! چرا از چند تا آدم لايق و دلسوز كه حتي براي صداقت كار و خدايي بودن حركت شان نزد شما و اين و آن تظاهر نمي كنند و شايد شما اصلا آنها را نشناسيد ؛ نه تنها حرفي نمي شود ، كار آنها را مي دزدند؟!
چرا شما از آنها نمي خواهيد كه با ابواب جمعي خود در بعضي از جلسات نزد شما بيايند ؟ خلاصه قصدم از این مقال کوتاه برآن بود که مدیران تازه منصوب شده خدارا در نظر بگیرند و وضع را طوری نکنند که کارمندان طوری تربیت شوند که برای ارتقا باید زیراب همکار شایسته اش را بزنند و نیز زبانی به پهنای فلک در چاپلوسی پیدا کند و...
الآن که بازار تخریب چهره های شایسته هم که رواج کاملی دارد! حتی یکی می گفت فلانی برای تخریب چهره ای بعضی از مخلوقات پیدا می شوند که العیاذ بالله شرف خویش را زیر پا گذاشته و ... خویش را به یکی ببندند که حداقل پرونده ای برای رقیب درست کنند یعنی برای حسادت و پرونده سازی رقیب خویشتن از بام رقیب به پایین انداخته و حتی جان ( شرف ) خویش ببازد تا که او را دچار مشکل و محکمه و... کند.
شما نباید باور کنید و شرط داوری اسلامی را در اعمال خویش به کار بندید و بدانید که خداوند این فرصت را برای شما آزمایش شما قرار داده و شما همیشه ريیس و مدیر و .... نخواهید ماند.
البته کل نفس ذائقه الموت! واقعا شایسته نیست که حق و حقانیت و دیانت را برای دوست و رفیق و هم خط و همشهری و... ضایع کرد و خود را نزد خلق و خدا بد عاقبت و بد فرجام کرد..... در پايان همه ما نانخور خداييم . محال است شما بياد آرد و دیگران را نه ...
http://bahoo.blogfa.com
(mahmood.zare@gmail.com)