شنبه 20 اسفند 1384-0:0
پنجه در پنجه
اصالت هاي فراموش شده در كشتي محلي مازندران و گيلان.
ورزش كشتي همراه با آداب و رسوم و حركت هاي خاص خود، شايد يكي از معدود ورزش هايي در شمال ايران باشد كه از ديرباز هميشه مورد توجه بوده است، اما متاسفانه گذر زمان، اصالت و رسالت، صفا و صميمت و آن چه را كه از گذشته در اين ورزش به عنوان يك اصل شناخته مي شد، به مرور محو كرده است و به نظر مي رسد براي حفظ آن بايد چاره اي انديشيد.
واژه كشتي از ماده «كست» است كه در پهلوي به معني پهلو، سو و كنار است و در فارسي نيز كشت و كست به همين معناست.
براي نمونه، از كست خوراسان به طرف مشرق، كست اباختر به طرف شمال و غيره مي توان ياد كرد.
در اوستا براي كستي معني بند دين و كمربند ذكر شده است و آن كمربندي است سفيد و باريك و بلند كه از هفتاد و دو نخ پشم سفيد گوسفند بافته مي شود و هر زرتشتي پس از هفت سالگي كه سدره مي پوشد، كشتي را به دور كمر مي بندد كه مفهوم آن،بندگي خداوند است.
روح سلحشوري و دلاوري ايرانيان عاملي بود تا از ديرباز به ورزش كشتي بيشتر از حد معمول توجه كنند، زيرا اين ورزش علاوه بر قوي شدن جسم، مهارت و توانمندي لازم را براي ورزش كار به ارمغان مي آورد تا در جنگ ها به آساني مقهور دشمن نشود، به همين منظور در زورخانه ها بيشتر آلات و ابزار آن بر اساس يكي از ادوات جنگ هاي آن موقع ساخته مي شد كه ميل يادآور گرز، كباده: كمان و سنگ: سپر است و تمرين كشتي همانند ديگر كردارهاي زورخانه يكي از ضرورت هاي مهم محسوب مي شد كه كشتي گير به انجام آن ملزم بود.
تمرين و ممارست بيش از اندازه بعضي از كشتي گيران باعث مي شد تا آنان اتكا به نفس فوق العاده پيدا كنند.
گاهي بعضي از آن ها با خارج كردن تمام رقيبان خود از ميدان، ابداع هايي براي جلب توجه بيشتر از خود بروز مي دادند كه نمونه آن آيينه به زانو بستن بود كه اين عملكرد، ميدان داري و حريف را ناچيز شمردن به شمار مي رفت يا عده اي در كشتي فقط به صورت سرپا كشتي مي گرفتند و زانو زدن و كشتي گرفتن را كسر شأن و منزلت خود مي دانستند.در مازندران هم گاهي كشتي گيران كه حريف را هم سنگ خود نمي ديدند، كال چرم يا كفش چرمي را از پاي خود بيرون نمي آوردند.(isna)
واژه كشتي از ماده «كست» است كه در پهلوي به معني پهلو، سو و كنار است و در فارسي نيز كشت و كست به همين معناست.
براي نمونه، از كست خوراسان به طرف مشرق، كست اباختر به طرف شمال و غيره مي توان ياد كرد.
در اوستا براي كستي معني بند دين و كمربند ذكر شده است و آن كمربندي است سفيد و باريك و بلند كه از هفتاد و دو نخ پشم سفيد گوسفند بافته مي شود و هر زرتشتي پس از هفت سالگي كه سدره مي پوشد، كشتي را به دور كمر مي بندد كه مفهوم آن،بندگي خداوند است.
روح سلحشوري و دلاوري ايرانيان عاملي بود تا از ديرباز به ورزش كشتي بيشتر از حد معمول توجه كنند، زيرا اين ورزش علاوه بر قوي شدن جسم، مهارت و توانمندي لازم را براي ورزش كار به ارمغان مي آورد تا در جنگ ها به آساني مقهور دشمن نشود، به همين منظور در زورخانه ها بيشتر آلات و ابزار آن بر اساس يكي از ادوات جنگ هاي آن موقع ساخته مي شد كه ميل يادآور گرز، كباده: كمان و سنگ: سپر است و تمرين كشتي همانند ديگر كردارهاي زورخانه يكي از ضرورت هاي مهم محسوب مي شد كه كشتي گير به انجام آن ملزم بود.
تمرين و ممارست بيش از اندازه بعضي از كشتي گيران باعث مي شد تا آنان اتكا به نفس فوق العاده پيدا كنند.
گاهي بعضي از آن ها با خارج كردن تمام رقيبان خود از ميدان، ابداع هايي براي جلب توجه بيشتر از خود بروز مي دادند كه نمونه آن آيينه به زانو بستن بود كه اين عملكرد، ميدان داري و حريف را ناچيز شمردن به شمار مي رفت يا عده اي در كشتي فقط به صورت سرپا كشتي مي گرفتند و زانو زدن و كشتي گرفتن را كسر شأن و منزلت خود مي دانستند.در مازندران هم گاهي كشتي گيران كه حريف را هم سنگ خود نمي ديدند، كال چرم يا كفش چرمي را از پاي خود بيرون نمي آوردند.(isna)