يکشنبه 24 خرداد 1394-0:21
تأملی در سخنان حسن عباسی دربارۀ صهیونیست بودن کوروشکمی فکر کردن بد نیست!
مگر ما انتظار داریم که کوروش باید مسلمان میبود؟ یهود میل دارد که مادر کوروش را یهودی بداند و او را به نفع خود مصادره کند، درحالیکه میدانیم مادر او ماندانا شاهدختی مادی بود و یهودی هم نبود.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سیدمسعود عدنانی، مدرس دانشگاه: اخیراَ اظهارات از یکی از سخنرانان علوم سیاسی برسر زبان بعضی از دوستان افتاده که آن را بدون مطالعه وتحقیق تکرار میکنند.
بر آن استاد جای خردهگرفتن نیست چون برمبنای ایدئولوژی خود حرف میزند و این نوع نگرشها و جهتگیریها در همه جای دنیا بوده و خواهد بود. همیشه راستها و چپهای ایدئولوژیست از این نوع جهتگیریها داشته و خواهند داشت.
اما بر تکرار کنندگان آن حرفها که بدون تحقیق و بررسی حرف یک سخنران، آن را دربست میپذیرند و ذهن شان را آن قدر پر میکنند که هیچ حرفی دیگر در آن راه ندارد، میشود بسیار خردهگرفت.
آیا به تعبیر قران همه سخنان را شنیدهاند و از میان شان بهترین را برگزیدهاند؟ چهقدر اهل مطالعه هستیم؟ چهقدر تاریخ میخوانیم و به آن اشراف داریم؟ وقتی قرار است که تمام اطلاعات مان را از سخنرانی این یا آن سخنران، که اهداف ایدئولوژیک یا حزبی و جناحی دارند، کسب کنیم طبیعی است که افسار اندیشه و منطق و عقلانیت خودمان را دودستی دست این و آن دادهایم.
مثل داعشیها که به آنها میگویند:غارت کن، تجاوز کن، بکش و آنها هم بدون فکر و تحلیل غارت میکنند و تجاوز و قتل. مگر میشود عنان فکر و عقلانیت خود را دست کسی دیگر داد؟ مگر گویندگان و استادان و سخنرانان معصوم و مبرا از جهتگیری و یکجانبهنگری و اشتباه در تحلیل و دریافت های فکری خودند؟
یکی از معضلات فرهنگی که جامعه ما را تهدید جدی میکند ایجاد شکاف میان دینگرایی و ملیگرایی است. گروهی با شوونیسم و ملیگرایی افراطی دین را نفی میکنند و میپندارند با بازگشت به دوران کهن و فرهنگ باستان همه مشکلات مان حل میشود. در مقابل گروهی با انکار گذشته و تاریخ همین هدف را در سر میپرورانند. هردو گروه گرفتار یک اشتباه راهبردی شدهاند.
اگر اهل مطالعه و پژوهش و واکاوی تاریخ و فرهنگ خود باشیم متوجه پیچیدگی فرهنگ ایرانی و درهمرفتگی دو مفهوم ملیت و دینداری میشویم. ایرانیان از محدود ملل عالمند که سنگ و چوب را به عنوان خالق خود نپرستیدند.
دین کهن ایرانی بر پایه یکتاپرستی بناشده و دینی بسیار اخلاقی بود که حتی مورخان یونان باستان که با ایرانیان عداوت داشتند نیز نتوانستند آن را انکار کنند. کتیبهها و اسناد باقیمانده از روزگار باستان نیز بر آن حکایت دارد. وقتی هم مسلمان شدند همه تلاش خود را صرف شکوفایی تمدن اسلامی کردند.
به آثار باقیمانده از دوره اسلامی دقت کنیم. ردپای ایرانیان در کجا دیدهنمیشود؟ در معماری؟ در فلسفه؟در ادبیات و حدیث و تفسیر و...؟ سنگ بنای تمدن اسلامی بر کوشش ایرانیان استوار بود و کدام تاریخنگار یا تاریخدان منصفی جرأت انکار آن را دارد؟ مگر اینکه تاریخ را به نفع خود مصادره کند. حرفهای عجیب غیر منطقی زدهشده که فقط نشانه بیاطلاعی محض و بیمنطقی مفرط است. یکی از این حرفها صهیونیست دانستن بعضی از ایرانیان باستان مثلاً کوروش هخامنشی است.
صهیونیسم در ادبیات سیاسی نامی است مدرن که در قرن 19 میلادی استعمال آن آغاز شد. ریشه این نام صهیون است که نام کوه یا تپهای است در اورشلیم. کوهها و تپههای ناحیه فلسطین همیشه ارزش دینی داشته مقدس بودهاند. مانند: طور، فاران، زیتا و....
خداوند به نام تین و زیتون سوگند یاد میکند که نام دو کوه در فلسطین است(طبرسی، مجمعالبیان:393 )و در دعای مشهور سمات از چند کوه مقدس مانند: فاران، حوریث و ساعیر نام بردهمیشود. بنابراین واژه صهیون به خودی خود مشکلی ندارد. مشکل آنجاست که آژانس یهود در راه رسیدن به اهدافش یک نظام فکری بر مبنای کوه مقدس شمردهشده صهیون بنا نهاد و در قرن 20 توسعهطلبی آژانس یهود با عنوان صهیونیسم یکی از نمادهای منفور ادبیات سیاسی جهان شدهاست.
چه ربطی به کوروش هخامنشی که زمان زندگی و حکومتش حدود 1200 سال قبل از پیدایش اسلام بوده دارد؟ مگر ما انتظار داریم که کوروش باید مسلمان میبود؟ یهود میل دارد که مادر کوروش را یهودی بداند و او را به نفع خود مصادره کند. درحالیکه میدانیم مادر او ماندانا شاهدختی مادی بود و یهودی هم نبود.
ما چرا به آسیاب یهود آب میریزیم و با آنها همسخن میشویم؟ گیرم مادرش یهودی بود، صهیونیست دیگر چرا؟ اگر ملکه( اِستر) یهودی بود، مگر در آن قرون پیش از مسیحیت دین یهود رواج نداشت؟ اگر هر یهودی صهیونیست است تکلیف حضرت موسی(ع) چه میشود؟ او هم صهیونیست است؟ اگر صهیونیسم به هر دلیل روی چهرههای تاریخی ما مانور میدهد ما باید تاریخ خود را انکار کنیم؟
کمی مطالعه تاریخ و کمی فکر کردن ذهن مان را باز و فراخ میکند تا بهتر بفهمیم و تحلیل کنیم تا خدای ناکرده ابزار دست این و آن نشویم .
بهنظر میرسد همانطور که ملیگرایی مفرط بدون دینداری توطئه است و هجمه فرهنگی، انکار ملیت و تاریخ و تمدن ملی هم توطئه اجانب و هجوم فرهنگی به منظور زدودن هویت ملی است. ملتی که گذشته نداشته باشد ، آینده نیز ندارد.
ازدواج درونگروهی یا خانوادگی که گفته میشود در اندازه بسیار محدود و کمتر از انگشتان دست در روزگار باستان رخ داده(اگر واقعیت داشتهباشد) هم از این نوع است. قانونی بوده که ملغی شدهاست. در میان اعراب نیزرسم بوده که دخترانشان را زنده بهگور کنند یا براساس نذر پسرانشان را قربانی کنند. وقتی پرتو اسلام بر این جاهلیت تابید خداوند گذشته را بر آنان بخشید.
اصرار به اینکه یک اتفاق بد در گذشته را برجسته کرده و تمام دستاوردهای آن دوره را انکار کنیم چه معنایی دارد جز بیمعنایی و بیمنطقی و خشکذهنی؟ تفسیر سوره کهف بخش مربوط به ذوالقرنین را در تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی خواندهایم؟ مرحوم علامه بیش از 60 صفحه( متن عربی) درباره ذوالقرنین بحث میکند. درباره کوروش و یکتاپرستی او بحث میکند.
استاد محترمی که همه چیز را انکار میکند از حضرت علامه نسبت به مسائل اسلامی حساستر و دقیقتر و مسلمانتر است؟ برخلاف نظر آقای عباسی فرضیه ذوالقرنین بودن کوروش از حوزه علمیه برنخاست بلکه نخستین بار بهوسیله سید احمد خان هندی -بنیانگذار دانشگاه علیگر- ارائه شد و و استاد مسلمان هندی پروفسور ابوالکلام آزاد در تفسیر خود بر قران به زبان اردو آن را پروراند و دلایل زیادی بر درستی این فرضیه آورد و بررسی ایشان است که مبنای تحقیق و نتیجهگیری علامه طباطبایی در تفسیر المیزان قرار گرفت. ضمن اینکه هیچ اصراری بر درستی این فرضیه وجود ندارد. شاید باشد شاید نباشد. اما اگر درست باشد چه باید کرد؟ کمی فکر کردن بد نیست .