پنجشنبه 28 خرداد 1394-12:2

کدام پایتخت عضوی از خانواده های مازندرانی شده است؟

به بهانه آغاز پخش سریال پایتخت 4/ سریال پایتخت با آن شخصیت ها و روابط اجتماعی نوعی نوستالژی بازگشت به خویشتن است. خویشتنی که در هزارتوی زندگی شهری گم شده و خروارها خاک روی آن نشسته است.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، احسان شریعت: در آستانه پخش سریال «پایتخت 4»  از شبکه یک سیما هستیم.  این در حالی است که سه مجموعه پایتخت در رسانه ملی پخش شد و بحث های فراوانی به وجود آورد.  مخالف ها و موافق ها در مورد آن به اظهار نظر پرداختند و مردم نیز با آن زندگی کردند.
 سریال پایتخت توسط کسانی ساخته شد که مازندرانی نبودند اما سعی کردند فرهنگ و سبک زندگی مازندرانی ها را در قالب کمدی بازنمایی کنند. آنچه اصلی ترین مورد مخالف های این مجموعه بود نیز همین «بازنمایی» است که آن را غیر واقعی و اغراق آمیز تلقی کردند.

مخالفان اذعان می داشتند در کجای مازندران چنین مازندرانی هایی وجود دارند؟ افرادی ساده با سر و وضعی شلخته که هیچ ارتباطی به مازندرانی ها ندارند. لهجه ای که در کلام این افراد وجود داشت برخی ها را رنجانده بود. آنها می گفتند این لهجه برای آن که دست آویزی برای تمسخر مازندرانی ها باشد بسیار اغراق آمیز گشته و از واقعیت دور است. هر قومیتی در کشور لهجه خاص خود را دارد و در فیلم ها و سریال ها افراد با آن لهجه ها به طور جدی مکالمه می کنند. اما چرا وقتی قرار است از لهجه مازندرانی در سریالی استفاده شود این لهجه به صورت کمدی بیان شده و لحن تمسخرآمیزی به خود می گیرد؟  

اما «پایتخت» فارغ از مخالفت ها و موافقت ها در دل مردم مازندران و حتی کشور جا باز کرد. این واقعیتی است که نمی توان از آن چشم پوشید. «پایتخت» در بدنه و توده مردم بسیار محبوب شد و مردم عادی بسیار با آن ارتباط برقرار کردند.

مازندرانی ها حتی به تماشای چندباره ی این سریال از شبکه های دیجیتال روی می آورند و این در حالی است که مردم مازندران میل چندانی به تماشای برنامه های شبکه «تبرستان» ندارند. این واقعیتی است که نمی توان از آن را نادیده گرفت. حتی بسیاری از افراد را می توان دید که با وجود نقدهای کم و بیش به برخی جنبه های «پایتخت»، اما آن را دوست داشته ، با آن ارتباط برقرار کردند. این روزها نیز که چند وقتی به آغاز «پایتخت 4» باقی مانده، بسیاری از مازندرانی ها در گفتگوهای روزانه خود از شروع آن صحبت می کنند و منتظر آغاز آنند.

اما چیزی که در این نگاشته مد نظر است چیز دیگریست. «در پایتخت 1» خانواده "نقی معمولی" تصمیم می گیرد به پایتخت رفته و در تهران زندگی کند. به پایتخت رفتن همانا و ایجاد مشکلات و دردسرهای فراوان برای این خانواده همانا. آنها با خود سادگی و صفا و صمیمیت مازندران را داشتند، اما در تهران با دروغ و نیرنگ و ترافیک و ازدحام مواجه شدند.

 اصولاً نامگذاری این سریال نیز از همان سری نخست به دلیل همین عزیمت به پایتخت بود. آنها پس از مشکلات فراوان در تهران از تصمیم خود منصرف شده و به شهرستان باز می گردند. در قسمت آخر آنها در رودخانه ای به صورت نمادین خود و کامیون دود گرفته از هوا و روابط اجتماعی در تهران را شسته و حتی نقی کفش خود را در آنجا جا می گذارد. این تجربه موجب می شود آنها دیگر فکر پایتخت (تهران) را از سر بیرون کرده و پایتخت 2 و 3 در مازندران زیبا ادامه می یابد. اتفاقاً پایتخت 2 و 3 نیز به هیچ عنوان در فضای شهرهای بزرگ استان و در ازدحام و ترافیک و هیاهوی زندگی شهری ساخته نمی شود. بلکه در فضای جاده های زیبای مازندران، روستا و شهرهای کوچکی همچون شیرگاه دنبال می شود.

این نکته مهم سریال پایتخت است. اینکه سریال سعی می کند سادگی، صفا، صمیمیت و زندگی در شهرهای کوچک و روستاها را به یاد مازندرانی ها بیاورد و در این راه از چاشنی کمدی استفاده می کند. سادگی و صفایی که امروز در زندگی شهرهای بزرگ مازندران گم شده واین شهرها هر چه بیشتر به سوی سبک زندگی پایتخت روی می آورند.

 امروز زندگی در شهرهای مازندران هیچ سنخیتی با زندگی باصفای روستاها و شهرهای کوچک ندارد. شهرهایی با جمعیت و تراکم بالا که همچون پایتخت اسیر ترافیک، ازدحام، سرعت، هیجان، هیاهو و سبک زندگی اضطراب آور شده اند. در واقع اگر امروز به زندگی شهرنشینی در مازندران و حتی روستاها که بسیار به شهرها شبیه شده اند نگاهی بیندازیم شباهت آن با زندگی در تهران را مشاهده می کنیم. این گونه است که باید سوال کرد: «کدام پایتخت عضوی از خانواده های مازندرانی شده است؟«

در واقع سبک زندگی، ساختارهای مادی، روابط اجتماعی، عناصر فرهنگی و ... در مازندران بسیار به پایتخت شبیه شده است. امروز در مازندران نه تنها جوان ترها به زبان مازندرانی صحبت نمی کنند،  حتی سعی می کنند لهجه مازندرانی خود را در زیر زبان پنهان کنند و با اجبار به فارسی غلیظ صحبت کنند.

امروز مازندرانی ها از آن سادگی گذشته دور شده و به سمت تجملات پیش می روند. امروز مازندرانی ها و خیلی از شهرستانی ها در استان های دیگر منتظرند تا بینند چه سبکی از رفتار از مرکز برای آنها خواهد آمد. «شبه تهرانی شدن» آسیب فرهنگی بزرگی است که امروز گریبان بسیاری از استان های کشور به ویژه استان های مجاور و نزدیک تهران را گرفته است.

برای مثال به طور کاملاً قابل مشاهده ای می توان دید که سبک پوشش از تهران به سمت شهرستان ها اشاعه می یابد. از این رو باید گفت امروز فرهنگ پایتخت عضوی از خانواده های مازندرانی شده و آنها نیز همچون بسیاری از مردم شهرستان ها در کشور چشم به فرهنگ صادره از پایتخت دارند.

این گونه است که می توان گفت سریال پایتخت با آن شخصیت ها و روابط اجتماعی نوعی نوستالژی بازگشت به خویشتن است. خویشتنی که در هزارتوی زندگی شهری گم شده و خروارها خاک روی آن نشسته است. مازندرانی هایی که از حرف زدن نقی لذت می برند، به خویشتن حقیقی خود علاقه نشان می دهند. نقی، ارسطو، بابا پنجعلی، هما و دیگر شخصیت های «پایتخت»، خویشتن حقیقی مازندرانی هایی اند که امروز در ظاهر این گونه نیستند، اما در دل نقی و ارسطو و هما را دوست دارند.

این را نیز باید اضافه کرد که شبکه تبرستان تاکنون نتوانسته سریالی در این سطح و با این کیفیت تولید کند. از این رو مازندرانی ها شاید برای نخستین بار با سریالی مازندرانی مواجه شده اند که در حدی باکیفیت تولید شده و می تواند مخاطبان بسیاری به دست آورد.