دوشنبه 9 مرداد 1385-0:0

تناقض بین سیاست و اقتصاد

يادداشتي از:دکتر احمدسيف،استاد آملي دانشگاه لندن


به قراراطلاع بورس تهران 10هزارمیلیاردتومان یا معادل 11 میلیارد دلار ارزش خود را از دست داده است. از سوی دیگر، ما مشکل تاریخی فرارسرمایه را هم داریم که اگرفرمایشات آقای دکتر غنیمی فرد درست باشد، میزان اش معادل 200 میلیارددلار است ( من به شخصه بر این اعتقادم که این رقم اندکی زیادی زیاد است). حتی اگر روی عددو رقم تکیه نکنم واقعیت این است که سرمایه از ایران می گریزد. غنیمی فرد معتقد است که «دلیل اصلی فرار سرمایه از کشور هوچی گری است» که من با آن موافق نیستم.

مسئله این است که شرایط در ایران امن نیست. وقتی از ناامنی حرف می زنم این مقوله ناامنی اشکال بروز متفاوتی دارد.
نامشخص بودن سیاست های اقتصادی: درخصوص تعرفه های بازرگانی روشن نیست که دولت فخیمه چه سیاستی دارد؟ چرابا تکیه بر دلارهای باد آورده نفتی، تعرفه واردات میوه را به صفر رسانده اند؟ اگربه خیال خویش می خواهند بازار را « رقابتی» کنند، پس چرا تعرفه موبایل را یک شبه 20 برابر افزایش دادند؟

 در باره خصوصی سازی، اگر چه فرمان برای خصوصی سازی گسترده صادرشده است ولی در معاملات دیگر، شرکت های شبه دولتی و به ویژه شرکت های وابسته به نهادهای نظامی دست بالا را در مناقصه ها داشته اند. اگر ادعای سعید لیلاز راست باشد که لابد هست، معلوم نیست «چرا [دولت] بخش خصوصی را از مشارکت در طرح ها محروم می کند و به سیاست های قیمت گذاری اجباری می پردازد؟»درضمن این نکته لیلاز هم به نطر درست می آید که «وقتی قیمت بلیط هواپیما را دولت به اجبار تعیین می کند و شرکت های هواپیمایی هیچ نقشی در آن ندارند، چطور ممکن است کسی بخواهد «هما» را بخرد؟

وقتی شما نرخ سود بانک های خصوصی را نیز تعیین می کنید، چطور ممکن است کسی بخواهد بانک های دولتی را بخرد؟»
مشکل به گمان من ولی در جای دیگری است. تناقض بین سیاست و اقتصاد جمهوری اسلامی دارد کار دست دولتمردان ما می دهد. از 1368 به این سو به شکل و شیوه های گوناگون خود و دیگران را متقاعد کرده اند که باید به دنبال سیاست های اقتصادی نئولیبرالی رفت. با جست و خیزهای متفاوت، خصوصی سازی و رها سازی را تجربه کردند ولی از سوی دیگر، در عرصه سیاست، سخن گفتن از « رفرم» گناه کبیره است و هم چنان می خواهند همه چیز را کنترل کنند.

 از روزنامه و نشریه گرفته تا شیوه لباس پوشیدن و مهمانی رفتن ومهمانی دادن و انتخابات و. گیر قضیه در این است که نمی توان به مردم- فرق نمی کند می خواهد در ایران باشد یا د رکره ماه- در عرصه فعالیت های سیاسی گفت که شما نابالغ اید و « فریب خور» که باید شما را در همه عرصه ها کنترل کنیم و کنترل می کنیم. ولی وقتی می رسد به حوزه های اقتصادی، شما عاقل ایدو بالغ. خودتان تصمیم بگیرید و مسئولیت قبول کنید. در هیچ کجای تاریخ هیچ کس بدون « اختیار» ، مسئولیت قبول نمی کند که ایران نمونه دومش باشد.

مسئولیت بدون اختیار، عنوان به واقعیت نزدیک ترش بردگی است و اختیار بدون مسئولیت هم، نامش خودکامگی است و استبداد. کار ما به این جا رسیده است که می خواهند مردم، در حالی که « اختیار» ندارند، « مسئولیت» داشته باشند و دولتمردان هم با این که « اختیار» دارند، ولی « مسئولیتی» قبول نمی کنند. به همین خاطر است که دولت به جای پاسخ گوئی به انتقادات، آن را ناشی از « توطئه» می بیند و یا همین آقای دکتر غنیمی فرد به نیابت از سوی دولت از « هوچی گری» حرف می زند.(niaak)